• ۱۴۰۳ جمعه ۶ مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3480 -
  • ۱۳۹۴ چهارشنبه ۱۲ اسفند

2- تعریف روشنفکر و روشنفکری (2)

موسی اکرمی

52. اصطلاحات منورالفکر و روشنفکر در ایران. پیش از کوشش برای دستیابی به مجموعه‌ئی از ویژگی ها برای روشنفکر یا تعریف روشنفکر و روشنفکری بهتر است اندکی با پدیدآیی و رواج این واژه ها آشنا شویم.
من در بخشی از تأملات که به روشنفکری در غرب اختصاص خواهد داشت به پدیدآیی اصطلاحاتی خواهم پرداخت که بعداً در زبان فارسی به منورالفکر و روشنفکر برگردانده شده اند. این اصطلاحات عبارتند از:
1) Aufgeklárte آلمانی (enlightenedانگلیسی، éclairéفرانسوییاIlluminé ی فرانسوی)،
2)intelligencijaинтеллигенция روسی (intelligentsia انگلیسی و فرانسوی) و
3)intellectuel فرانسوی (intellectual انگلیسی).
من در تأملاتی پیرامون روشنفکری در ایران نیز مشخصاً اشاره‌هائی به ریشه شناسی و تاریخ رواج و تحول اصطلاحات منورالفکر و روشنفکر خواهم داشت.در اینجا به گونه‌ئی گذرا و بدون استناد به مدارک معتبر تنها ذکر نکاتی را ضروری می‌دانم:
1.اصطلاحات Aufklärung (آلمانی) وÉclaircissement (فرانسوی) و Enlightenment (انگلیسی) مشخصاً به دوران مهمی در تاریخ اندیشه غرب ارجاع دارند که اواخر سده هفدهم تا اواخر سده هیجدهم را در بر گرفته است و از سوی مترجمان و مؤلفان ایرانی به «روشنفکری»، «روشنگری» و «روشن اندیشی» ترجمه شده اند. ظاهراٌ روشنفکران مشروطه با اصطلاح Siécle des lumiéres آشنا بوده و آن را به «عصر منورالفکری» برگردانده اند هرچند بعداً معادل «عصر روشنگری»  برای آن رواج بیشتری یافته است.
بر پایه گونه ئی در هم آمیزی صفات ویژه کسانی که بعداً، کمابیش و درست یا نادرست، «روشنفکر» نامیده شدند با ویژگی‌های عصری که با عنوان Aufklärung یاEnlightenment مشخص شد اصطلاح «روشنفکری» برای نامیدن این عصر از سوی عده‌ئی از صاحبان نظر پذیرفته شد. این اصطلاح  به اثر برجسته‌ئی چون دایره‌المعارف فارسی دکتر غلامحسین مصاحب نیز راه یافت چنان که در تعریف این اصطلاح آمده است: «اصطلاحی برای طرز فکر و تمایل عقلایی، آزادمنشانه، اومانیستی و علمی رایج در اروپای قرن 18 ام که جریان فکری عمده‌ی این قرن محسوب است.» (نک. مصاحب، غلامحسین (سرپرست)، دایرةالمعارف فارسی، تهران: مؤسسه انتشارات فرانکلین، 1345، جلد 1، ص 1128)
این معادل گذاری به هر حال پسندیده نبود و نیست، و کمتر کسی از آن پیروی کرده است.من در ترجمه مقاله معروف “What Is Enlightenment” نوشته ایمانوئل کانت ترجیح داده ام این اصطلاح را به «روشنی بخشی» و «روشنی یابی» ترجمه کنم (ترجمه این مقاله از طریق اینترنت قابل دستیابی است).
صفت مفعولی اصطلاح Aufklärung یاEnlightenmentهمان اصطلاحات ذکر شده در بالا هستند: Aufgeklárteی آلمانی (enlightened ی انگلیسی، éclairé ی فرانسوییاIlluminé ی فرانسوی).
2. من بعداً به اصطلاح intelligencija / интеллигенция روسی (intelligentsia انگلیسی و فرانسوی) و اهمیت بسیار زیاد آن در نظریه و عمل روشنفکری از یک سو، و در روشنفکری تأثیرگذار روسیه بر جهان و ایران از سوی دیگر به تفصیل خواهم پرداخت.
3. اصطلاح انتلکتوئل ( intellectuel فرانسوی، intellectual انگلیسی)، به معنای مورد نظر ما در بحث از روشنفکری، ظاهراً برای نخستین بار از سوی ژرژ کلمانسو، سردبیر روزنامه Aurore، به کار رفت که در شماره 13 ژانویه 1898 مقاله یا بیانیه معروف «من متهم می کنم» (J’accuse!) نوشته امیل زولا را در محکومیت رأی علیه کاپیتان دریفوس چاپ کرد و از رئیس جمهور فرانسه خواست تا قضیه دریفوس را فیصله بخشد.
گفته شده است که واژه های  intellectuel و  intellectual به صورت صفت و به دو معنا به کار رفته اند: 1) در اشاره به آنچه توسط فهم (در برابر حس) دریافت می شود، و
2) شخصی که از قوه عقل و بهره گیری از آن برخوردار است.
این اصطلاحات در اصل از واژه لاتینی intellectualis گرفته شده اند که خود بر گرفته از intellectus (به معنای تشخیص و فهم و تمیز و فهم) است. خود این واژه اسم مفعول واژه  intelligere است که به معنای مصدری «تشخیص دادن، فهمیدن، و به شناخت رسیدن» است. اجزای تشکیل دهنده این واژه عبارتند از inter  (به معنای «میان» یا «در میان») و legere (به معنای «برگزیدن»، و «خواندن»). گفتنی است که intellectual  از اواخر سده شانزدهم کابرد داشته است و تا اواخر سده نوزده و اوایل سده بیستم معادل «روشنفکر» به معنای مصطلح امروزی نبوده است.  
در انگلستان سال‌های سال، تا نزدیک به دودهه در سده بیستم، واژه intellectual برای «literate thinker» یعنی فعال ادبی به کار می رفته است. مدتی هم از اصطلاح ‍ «Man of Letters»، در برابر بیسوادان از یک سو و برای اشاره به کسانی که به گونه ئی حرفه یی و تخصصی به فعالیت ادبی، اعم از نویسندگی و نقد، و حتی روزنامه نگاری، می‌پرداختند به کار رفت.  
گفته شده است که در ایران نویسندگان دوران مشروطه بوده اند که برای نخستین با راز از اصطلاح «منورالفکر» بهره گرفته اند. ظاهراً فضل تقدم در این باره از آن
میرزا آقاخان کرمانی (1232 خورشیدی –جمعه 17 ژوئیه 1896 مطابق با 27 سرطان [= تیر] 1275 خورشیدی) است به گونه‌ئی که اصطلاح خاصی یا مفهوم و معنای اصطلاح خاصی به ایران یا فضای اندیشه ورزی ایرانیان راه یافته است (صرف نظر از چگونگی ورود آن) که به «منورالفکر» ترجمه شده است. با توجه به این که، همان گونه که گفته شد، اصطلاح انتلکتوئل، با معنای خاص جدید، پس از این تاریخ، یعنی حدود ژانویه 1898، است که در فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی و فرانسه رواج یافته است میرزا آقاخان کرمانی نمی توانسته است از این اصطلاح اطلاع داشته و «منورالفکر» را به عنوان معادل آن به کار برده باشد (در واقع حدود یک و نیم سال پیش از چاپ بیانیه امیل زولا محمدعلی میرزای ولیعهد، به فرمان مظفرالدین شاه، سر میرزا آقاخان، خبیرالملک و شیخ احمد روحی را در تبریز بریده و انباشته از کاه به تهران فرستاده بود).
از این رو اگر هم عربزبانان واژه «منورالفکر» را برای انتلکتوئل به کاربرده باشند و همچنان به کار ببرند، ایرانیان پیش از مشروطه و تا پیش از ورود اصطلاح انتلکتوئل به ایران از واژه «منورالفکر» نه برای انتلکتوئل بلکه برای Aufgeklárteی آلمانی (enlightened ی انگلیسی، éclairé ی فرانسوی) بهره می‌گرفته‌اند (کم و کیف آشنایی ایرانیان با اصطلاحات فرنگی و انطباق‌دهی آگاهانه واژه منورالفکر با آن ها نیاز به بررسی دقیق و ذکر شواهد معتبر دارد).
4. تاریخچه برساخت اصطلاح «روشنفکر» و بهره گیری از آن هنوز بر من روشن نیست. بنابر آنچه در فرهنگ معین آمده است این اصطلاح معادل اصطلاح فرانسوی Illuminé تلقی شده است. این نشان می‌دهد که قاعدتاً واژه «روشنفکر» می‌تواند معادل لغوی و معنایی و مصداقی «منورالفکر» باشد که البته، چنان که تا حدی در بالا نشان داده شده است، دقیقاً و کاملاً این گونه نیست. ولی باید پذیرفت که اصطلاح «منورالفکر» چه در کابرد و چه در معنا و چه در مصداق به اصطلاح «روشنفکر» نزدیک است. ولی اگر قرار است «روشنفکری» معادل intellectualism باشد دیگر معادل دقیق enlightenment نخواهد بود.
اینک می توان پذیرفت که اگر از نظر تاریخی پدیدآیی و تثبیت شخصیتی با نام «انتلکتوئل» به معنای جدید (معادل آنچه هم اینک در زبان فارسی با عنوان «روشنفکر» رواج یافته است) در قضیه دریفوس و بیانیه امیل زولا صورت گرفته باشد همان رفتار خاص با همه تأثیرش در هنجارآفرینی برای رفتار ویژه‌ئی که رفتار روشنفکرانه می نامیم، تنها الگوی چنین رفتاری نبوده است و بی هیچ تردیدی تبلور اندیشه ها و آرمان های دوران روشنگری (یا روشنی یابی) در شخصیت یک فرد یا یک گروه نقش زیادی در پدیدآیی گونه شخصیتی خاصی به نام «منورالفکر» داشته است، شخصیتی که در گام بعدی «روشنفکر» نامیده شده است. این گونه شخصیتی در ترکیب با ویژگی های رفتاری برآمده از قضیه دریفوس (یا ویژگی های رفتاری مورد انتظار در رویارویی با چنین قضیه‌ئی) توانست به چنان گونه رفتاری
هنجار آفرین و الگوآفرینی تبدیل شود که ویژگی های روشنفکری‌ئی را تبلور بخشد که بتوان روشنفکر قبل و بعد از آن رویداد را کمابیش با همان ویژگی‌ها سنجید و ارزیابی کرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون