• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3491 -
  • ۱۳۹۴ پنج شنبه ۲۷ اسفند

پشت صحنه تحريريه اعتماد

ورود مخاطبان آزاد

مديريت
 الياس حضرتي (مديرمسوول)
 بهروز بهزادي (جانشين مديرمسوول)
حجت طهماسبي (معاون اجرايي)
 فرناز هاتف (مسوول دفتر مديرمسوول)


چند روز قبل از انتخابات 7 اسفند بود كه حاج آقا (اعتمادي‌ها، الياس حضرتي را اين‌گونه صدا مي‌زنند) از دفترشان در طبقه پنجم، به طبقه چهارم (تحريريه) آمدند و براي‌مان از اهميت انتخابات گفتند. بزنيم به تخته، چند روز بعد و پس از اعتماد مردم تهران به ايشان، آنقدر سرشان شلوغ شد كه ديگر در تحريريه نديديم‌شان تا آخرين روز قبل از تعطيلات كه براي عيد مباركي به تحريريه آمدند. حتما در حال برنامه‌ريزي براي حضور هرچه مقتدرانه‌تر در مجلس هستند، ان‌شاءالله. البته يك احتمال قوي ديگر هم وجود دارد و آن اينكه در حال رتق و فتق درخواست‌هاي رسانه‌اي و صنفي خبرنگارهاي‌شان باشند،مثلا مميزي‌هاي چاپ مطالب كه بعضا امان خبرنگار جماعت را مي‌برد. با اين وصف، دست‌شان درد نكند. چند روز پيش هم به مناسبت فرا رسيدن عيد، چند تا تقويم روميزي، تو ميزي، رو ديواري، تو ديواري، تو جيبي، رو جيبي و خلاصه همه جور تقويم بهمان دادند تا يك وقت خدايي ناكرده، وقت از دست‌مان در نرود. يك جعبه شيريني هم رويش بود. امضا هم ازمان گرفتند تا ثبت شود در تاريخ. جزييات اين تقويم‌ها و شيريني‌ها را البته بايد از فرناز هاتف (مسوول دفتر مديرمسوول) پرسيد. بنده خدا از صبح تا شب در دفتر حاج آقا پاسخگوي صد نفر است و كلي كار روي سرش ريخته. يحتمل هركه جاي او بود تا به حال سر به بيابان گذاشته بود. خدا قوت خانم هاتف، از حل درخواست‌هاي خبرنگارهاي اعتماد چه خبر....؟
بهروز بهزادي هم صفحات را قبل از انتقال به دفتر مديريت، مي‌خواند. او پيش از اين سردبير اعتماد بود و حالا جانشين مديرمسوول است. اگر از شعرهاي او در فيس‌بوك بگذريم كلاه شاپوي او بخشي جداناشدني از تيپش شده است.
حجت طهماسبي را با ماژيك زردش مي‌شناسند. مسوول است تا همه صفحات روزنامه را قبل از ارسال به چاپخانه، يك بار بخواند، موارد مميزي‌اش را با ماژيك علامت بزند و بفرستد اتاق مدير مسوول تا در مورد چاپ شدن يا نشدنش تصميم‌گيري شود. او مسووليت‌هاي پراكنده بسياري را پذيرفته و همين باعث شده تا معمولا صفحات دير به تحريريه بازگردد، البته به غير از روزهايي كه پاي يك مهماني وسط باشد. اتاق او در طبقه پنجم است و چند گام با دفتر حاج آقا فاصله دارد. البته خدا نكند كه روزي حاج آقا در تحريريه نباشد و آقا حجت با لحني خاص بخش‌هاي مساله‌دار مطالب را براي حاج آقا بخواند، آن روز حذفي‌ها چندبرابر مي‌شود.

 

سردبيري
جواد دليري (سردبير)، نسرين تخيري، ساسان آقايي (معاونان سردبير)

بنده خدا نسرين تخيري (معاون) چه صبري دارد. اساسا هم اتاق شدن با ساسان آقايي (معاون) تحمل بسياري هم مي‌طلبد. از صداي بلند و اوج گرفتن‌هاي ناگهاني گرفته تا آواز خواندن با صدايي فاجعه‌آميز، همه بخشي از دردسرهاي روزانه نسرين است. يكي از مسووليت‌هاي او، خواندن مطالب سرويس‌هاي جامعه، حادثه و هنري قبل از ارسال به حروفچيني است. اين يعني مطالعه روزانه هزاران كلمه گزارش و خبر. كاري كه ممكن است هركسي را كلافه كند اما نه نسرين كه بزرگ ما است. تا به حال نديده‌ايم از كوره در برود. او به محض ورود به اتاقش، از داخل كيفش چند بسته پلاستيك فريزر پر از كرفس و كاهو و هويج تكه تكه شده در مي‌آورد و روي ميز مي‌گذارد. خوردني‌هايي كه درست كردن‌شان زمان مي‌برد و خيلي هم مشتري دارد. ساسان آقايي هم يكي از مشتري‌هاي هميشگي آن است. او در بدو ورود به تحريريه، صاف در چشم همه خيره مي‌شود اما از آنجا كه اعتقادي به اول سلام كردن ندارد، عمرا سلام نمي‌كند. بعد از چند دقيقه كه از اتاقش بيرون آمد، يك چرخي در تحريريه مي‌زند و با بچه‌ها خوش و بش مي‌كند. البته اين كارش هم همچين درست و درمان نيست. شما تصور كنيد، نشسته‌اي داري كارات را مي‌كني، همچين غرق كار، حواست به هيج جا هم نيست جز صفحه مانيتور، ناگهان دستي از غيب، با تمام قدرت به پشتت مي‌زند و برق از كله‌ات مي‌پراند. آن دست كيست؟ قطعا ساسان. ليواني كه او در آن چاي مي‌خورد تقريبا سه برابر ليوان‌هاي معمولي است، احتمالا مي‌خواهد قبل از آواز خواندن يك حالي به حنجره‌اش بدهد اما فايده‌اي ندارد و ما همينجا از او خواهش مي‌كنيم بي‌خيال عرصه موسيقي شود چون وقتي مي‌زند زير آواز، انگار سنگ روي شيشه مي‌كشند. البته كه خودش اين را قبول ندارد و فكر مي‌كند در اين يك فقره حقش را خورده‌اند. جواد دليري (سردبير) روي اين دو (نسرين و ساسان) حساب ويژه‌اي باز كرده. او كه با تمام فرصت‌هاي پيش رو، همچنان اعتماد را خانه اول معماري انديشه‌هاي رسانه‌اي خود قرار داده به اخلاق‌مداري مشهور است. اتاق او و معاونانش هيچ‌وقت به روي هيچ كس بسته نبوده و نخواهد بود. جواد دليري بيش از اينكه رييس بچه‌هاي تحريريه باشد، رفيق گرمابه و گلستان آنهاست.

ادب و هنر
 ليلي فرهادپور (دبير) زينب كاظم‌خواه پيام رضايي، فرناز ميري، بهار سرلك علي مطلب‌زاده

روزنامه اعتماد بازيگر هم دارد؛ البته ريا نباشد‌ها، اما ليلي فرهادپور (دبير) بعضا در تئاترها و فيلم‌ها نقش‌آفريني مي‌كند و اگر باز هم ريا نباشد دستي هم به قلم دارد. البته شايد حضور او در فيلم‌ها اندك باشد اما تاثيرگذاري‌اش كم نيست مثلا در فيلم «فرشته‌ها با هم مي‌آيند»، خبر سه قلودار شدن آن روحاني را ليلي داد كه در واقع كل فيلمنامه روي همان استوار شده بود. ليلي در تحريريه هم نقش مثبتي به عهده دارد. گلدان‌هايي كه در تراس شرقي «اعتماد» جا خوش كرده‌اند، او به تحريريه آورده تا روحيه بخش همه باشد. ليلي پنج خبرنگار دارد. زينب كاظم‌خواه، پيام رضايي، فرناز ميري، بهار سرلك و علي مطلب‌زاده كه وجه مشترك همه شان آرام بودن است. البته زينب كمي پر جنب و جوش‌تر از بقيه است و پيام و علي هم كم و بيش. فرناز و بهار هم بيشتر خود را در مطالب‌شان نشان مي‌دهند.

 

ديپلماسي
 سارا معصومي (دبير)، ابراهيم ترقي نژاد

مو لاي درز خبرهايي كه سارا معصومي (دبير) از پشت درهاي بسته مي‌دهد، نمي‌رود. بي ترديد، لحظه اعلام توافق هسته‌اي، بهترين لحظه‌هاي زندگي حرفه‌اي او بود چرا كه به واسطه آن، صداقت آنچه قلم زده بود، آشكار شد. سارا سنگ صبور خيلي‌هاست، گرچه دبيري جدي و سخت گير است. اين را بهتر از هركسي، ابراهيم ترقي نژاد (خبرنگار) مي‌داند كه در كنارش مشق روزنامه‌نگاري مي‌كند، هرچند انگار بند ناف او را با ايلنا (خبرگزاري كار ايران) بريده‌اند. صبح‌ها مي‌رود آنجا و ظهرها مي‌آيد «اعتماد» و البته شب‌ها هم مي‌رود خانه. گفتيم شب، بد نيست درباره شهرتش هم بگوييم. ابراهيم مشهور است كه با يك پياده‌روي ساده شبانه مي‌تواند به راحتي توجه زورگيرها را به خود جلب كند. او تا به حال هفت بار از سوي زورگيرها مورد سرقت قرار گرفته كه آخرين بارش به فروردين امسال (94) بر مي‌گردد. او از آن موقع هنوز نتوانسته لپ‌تاپ و ريكوردر جديدي بخرد، از بس كه ماشاءالله حقوق خبرنگارها از پارو بالا مي‌رود. واقعا دم بچه‌هاي بالا گرم كه هميشه حقوق صنفي خبرنگارها در اولويت كاري‌شان بوده.

 

احزاب
مجتبي حسيني (دبير)، محمد حسين مهرزاد، مريم وحيديان

يعني از در و ديوار صدا در مي‌آيد از اين سرويس نه. چه اتفاق خارق العاده و حيرت‌انگيزي بيفتد كه مجتبي حسيني (دبير)، كمي سرش را از مانيتور بالا بياورد، نگاهي به دور و برش بيندازد و يك التفاتي به سايرين كند. اوج حال دادن او به همكاران، خاصه در اين فقره اين است كه لبخندي مليح به حرف‌هاي فوق خنده دارشان بزند. البته ناگفته نماند كه بعضي وقت‌ها، صورت مجتبي عينهو لبو سرخ مي‌شود، آنجا او دارد به موضوعي كه تقريبا كمتر كسي درباره آن چيزي مي‌داند، ريسه مي‌رود. در كنار او، مريم وحيديان (خبرنگار) هم انگار عزم خود را جزم كرده تا در جاده‌اي كه مجتبي ترسيم كرده، پياده روي كند. تا مي‌آيد، شروع مي‌كند به نوشتن گزارش. او بيشتر ترجيح مي‌دهد در گروه تلگرام «اعتماد» فعاليت كند تا خودي در تحريريه نشان دهد. و اما در چرخشي 180 درجه‌اي، محمدحسين مهرزاد (روزنامه‌نگار) را داريم كه بزنيم به تخته، گوش شيطان كر، عمرا اهل سكوت نيست و پا به پاي سايرين در بحث‌ها شركت مي‌كند. البته بعضي شوخي‌هاي او تا پشت گوش آدم را سرخ مي‌كند حتي الان كه مدتي است به خاطر تصادفي كه كرده، با عصا به روزنامه مي‌آيد. او به تازگي بابا شده و قول داده كه به خاطر علي‌اش هم كه شده بيشتر مراقب خودش و زبانش باشد.

 

ورزش
 علي عالي (دبير) ،   وحيد جعفري، حسين قهار، سالار عليخواه

«تمام شد، كفاشيان براي هميشه از فوتبال رفت، آخرين احمدي‌نژادي رفت. » اين يقينا بهترين توييت يكي از آن چهار نفر در سال 94 است. همان‌هايي كه گوشه گود تحريريه نشسته‌اند و لنگش كرده‌اند. يكي از جاهايي كه كار مي‌كنند، «اعتماد» است و از اين باب شده‌اند مصداق بارز شعر ورزشكاران، دلاوران، نام‌آوران و فلان. هرچند انتخاب از بين اين چهار نفر خيلي سخت است اما بدون ترديد از ميان آنها، علي عالي (دبير) مرد شماره يك شوخ طبعي «اعتماد» است. هر وقت از كنارتان عبور مي‌كند، حتي وقتي كه مطمئن هستيد برنامه‌اي در سر ندارد، باز هم بايد منتظر خلق يك لحظه كمدي از سوي او باشيد. قديم ترها عادت داشت فيس بوك بچه‌ها را از دور بپايد تا به محض اينكه از پشت ميزشان رفتند، سريع در آن دست ببرد و يك پست بي‌ربط بفرستد و هرهر به آنها بخندد. او پر از انرژي است و فساد، دغدغه هميشگي‌اش است. در كنارش، وحيد جعفري (روزنامه‌نگار) با فاصله‌اي اندك، جايگاه دوم شوخ‌طبعي «اعتماد» را از آن خود كرده است. او كشتي نويس است و كلا دوست دارد يك خم سوژه‌ها، از همكاران خود گرفته تا سوژه‌هاي خبري را بگيرد و فيتيله پيچش‌شان كند. معمولا با دست راستش، گوش بچه‌ها را به سبك كشتي گيرها نوازش مي‌كند و آخروقت‌ها، يك هندزفري در گوشش مي‌گذارد و شروع مي‌كند به ديدن فيلم‌هاي خارجي. حسين قهار (خبرنگار)، سومين شوخ طبع «اعتماد» هم كه ماشاءالله، كافي است دو دقيقه، فقط دو دقيقه از پشت پرده فوتبال ايران براي‌تان بگويد، ديگر گل كوچك هم بازي نخواهيد كرد چه برسد به اينكه بخواهيد طرفدار تيمي باقي بمانيد. نمي‌دانيم چه اصراري است اما او معمولا در اينستاگرامش، قربان صدقه همه مي‌رود. و سرانجام، مرد قوي هيكل اعتماد، سالار عليخواه (خبرنگار) است كه اگر در تحريريه نباشد، قطعا در نمايشگاه ماشين، كارگاه توليدي كيف و كفش يا بازار ميوه و تربار در حال معامله است. سالار يك شهرت هميشگي هم دارد. او انگار با خود عهد بسته تا هر از گاهي تصاوير اشتباهي در گروه تلگرامي «اعتماد» بفرستد و همه را به چالش بكشد و شوكه كند. راستي تا يادمان نرفته، آن توييت را هم علي نوشته است.

 

سياستنامه
عظيم محمودآبادي (دبير)، محسن آزموده، عاطفه شمس، علي وراميني

نخستين خبرنگاري كه گود تحريريه را مي‌بوسد و وارد آن مي‌شود، كسي جز محسن آزموده (روزنامه‌نگار) نيست. او پيوسته در حال پياده كردن مصاحبه‌ها، نوشتن گزارش يا مطالعه كتاب است. از بازمانده‌هاي سرويس انديشه «اعتماد» است كه حالا با سياستنامه تلفيق شده و بسيار «مرد كتاب هديه بده»‌اي است. روبه‌رويش علي وراميني (خبرنگار) نشسته. او اما مانند يك سكه است كه دو رو دارد. روي اولش تقريبا شبيه محسن است اما روي دومش، اوه اوه، كاملا برعكس، پر از حاشيه و سر و صداست. تقريبا تمام روز در حال كل‌كل با سرويس ورزشي است و اصلا دوست ندارد در اين مورد كم بياورد. عده‌اي مي‌گويند كه علي، علاقه زيادي به دانلود فيلم دارد و براي همين تا ديروقت در روزنامه
 مي‌ماند.
 خودش البته اين موضوع را تكذيب مي‌كند. در اين بين عاطفه شمس (خبرنگار) مي‌تواند شاهد خوبي بر اين مدعا باشد، هرچند او هم بيشتر در گروه تلگرام «اعتماد» فعال است. برعكس اين دو (علي و عاطفه)، عظيم محمودآبادي (دبير) نه در گروه خيلي فعال است و نه در تحريريه. احتمالا آخرين باري كه او چيزي در گروه «اعتماد» فرستاده، مقارن با تاسيس خود تلگرام بوده كه ظاهرا آن موقع هم اين نرم‌افزار خوب كار نكرده و پيام عظيم لود نشده. براي او كه منظم، آرام و تازه داماد است، آرزوي خوشبختي مي‌كنيم.

 

سياسي
 مهشيد ستوده (دبير)، احسان بداغي، رضوانه رضايي پور، ناهيد مولوي

آسانسور كه در طبقه چهارم مي‌ايستد، دو در آشكار مي‌شود. يكي راست، ديگري چپ. از در راست كه وارد شويد، اول از همه، چهار نفر را مي‌بينيد كه پشت مانيتورهاي‌شان، نزديك پنجره نشسته‌اند. آنها سياسي‌هاي «اعتماد»ند. مهشيد ستوده (دبير) علاقه خاصي به آبپاشي گل‌ها دارد. جديدا يك كاج كوچك هم خريده و آن را بسته به آب. زبان بسته چون همه فصول سال سبز مي‌ماند، اعتراض هم داشته باشد نمي‌تواند بيان كند. در كنارش رضوانه رضايي پور (خبرنگار) نشسته كه به حقوقدان، سردار و از اين دست لقب‌ها مشهور است و بعضا ريسه‌وار به بعضي مسائل مي‌خندد. او روز اولي كه به «اعتماد» آمد تا وقتي كه در نشستي خبري، چشم در چشم رييس‌جمهور دوخت و از رد صلاحيت‌ها پرسيد را هرگز فراموش نمي‌كند. ناهيد مولوي (خبرنگار) ديگر سياسي روزنامه است. او در انتخابات 7 اسفند، نقش خبرنگار هميشه بيدار «اعتماد» را بازي كرد و آنقدر اين نقش را تكرار كرد تا سرانجام با خبري خوش به روزنامه بازگشت: «خانه تكاني در پارلمان». ناهيد تا هندزفري در گوش نگذارد، نوشتن گزارش را شروع نمي‌كند، درست مثل احسان بداغي (خبرنگار) كه به محض آمدن به روزنامه، هندزفري‌اش را در گوش مي‌گذارد، سايت آپارات را باز مي‌كند و بسم‌الله... آنقدر هم صدايش را بلند مي‌كند كه فقط با داد و بيداد ديگران متوجه
دور و برش مي‌شود. چهره او نيز پس از انتخابات، بشاش‌تر شده است.

 

اقتصادي
 زهرا علي اكبري (دبير)، نرگس رسولي، اميرعباس آذرم‌وند، مهتاب قلي زاده، فرزانه طهراني

آدم بايد حواسش را جمع كند تا يك وقت بالا و پايين شدن نمودارهاي اقتصادي گولش نزند. زهرا علي‌اكبري (دبير) برج ديده‌باني اين مهم در «اعتماد» است. او هر از چندگاهي دختر چهار ساله‌اش سپينود (گل سرسبد) را به روزنامه مي‌آورد و همه را هوايي مي‌كند. در كنارش نرگس رسولي (خبرنگار) كار مي‌كند كه «اعتماد» سال‌هاست از حضور او بهره مي‌برد. سه خبرنگار ديگر هم در اين سرويس هستند كه يكي‌شان اميرعباس آذرم‌وند (خبرنگار) است. حتما شما درست خوانده‌ايد اما اعتراف مي‌كنيم كه خودمان تا مدت‌ها براي تلفظ صحيح فاميلي او، مشكل داشتيم. اميرعباس بسيار شوخ طبع، انديشه‌هايي در سر دارد كه بعضا در حال انقراض است اما خودش قبول ندارد و احساس خوشحالي مي‌كند. كمتر كسي تا به حال ناراحتي او را ديده مگر آن روزها كه استقلال مي‌بازد. روبه‌روي همبازي هميشگي سپينود، مهتاب قلي‌زاده (خبرنگار)، يك پرسپوليسي دو آتشه نشسته كه روزهاي مسابقه، با تمركز به صفحه تلويزيون خيره مي‌شود. واقعا استاديوم‌هاي ما از اين نوع تماشاگران خالي است. فرزانه طهراني (خبرنگار) هم ديگر همكار آنهاست. او هم از زمره افرادي است كه بيشتر خود را در مطالبش نشان مي‌دهد تا در تحريريه.

بين‌الملل
عفيفه عابدي (دبير)، ميثم سليماني

وقتي خبرنگار سرويس بين‌الملل مي‌شوي بايد نه تنها به زبان بلاد فرنگ، كه به انواع فنون رزمي هم آشنا باشي تا اگر يك روزي نياز شد از آن استفاده كني. اين را عفيفه عابدي (دبير) به ما آموخته. به جرات مي‌توانيم بگوييم كه استعداد او در ورزش‌هاي رزمي و دفاع شخصي ناديده گرفته شده است. عفيفه علاقه زيادي به فيس‌بوك دارد. كافي است كمي غفلت ورزيد تا شما را به رگبار پست‌هاي متعدد خود ببندد. البته او بسيار مهربان است. اين را مي‌توان از گل‌هاي زيبايش در تحريريه و در قرص نان تازه‌اي كه هر روز با خودش مي‌آورد، فهميد. از اين بابت، بيشتر از همه، خوش به حال ميثم سليماني (خبرنگار) شده. او كه در خانواده‌اي باحال چشم به جهان گشوده، دو سال پيش با خواهر عفيفه، سمانه، وصلتي فرخنده كرد تا روابط ديپلماتيكش با عفيفه به اوج برسد. بعضي‌ها مي‌گويند ميثم نقشه كشيده بود تا در پس اين ازدواج، لايي بكشد و از زير كار در برود كه البته تماس‌هاي دم به دقيقه او با سمانه، اين ادعا را كاملا مردود مي‌كند. آدم بايد نان بازويش را بخورد كه انصافا ميثم مي‌خورد. به احتمال زياد، بعد از عيد، عفيفه كه علاقه بيشتري به كار مطالعاتي دارد تا روزنامه‌نگاري، در «اعتماد» نخواهد بود، حيف واقعا.

 

اجتماعي و حادثه
 ولي خليلي (دبير)، غزل حضرتي، بنفشه سام‌گيس، حميدرضا خالدي، فرزانه قبادي، زهرا چوپانكاره، يزدان مرادي، هديه كيميايي

يك گفت‌وگوي ساده با او اين شكلي مي‌شود: «سلام، سلام، امروز كجا بوديد آقاي... ؟ شوراي شهر، كجا؟ شوراي شهر، چي؟ شوراي شهر؟ كي؟ شوراي شهر و...» باور كنيد بهتر از اين نمي‌شد حميدرضا خالدي (خبرنگار شهري) را معرفي كنيم. چند روز پيش كه تولدش بود، براي خريد كادو كلي انتخاب داشتيم. از كمربند و لباس و دستبند گرفته تا چراغ قوه و تنديس شوراي شهر اما دست آخر كه به نتيجه خاصي نرسيديم قرار شد خود ولي خليلي (دبير) دست به كار شود. چون او اساسا رابطه دوستانه‌اي با خبرنگارهايش دارد كه از اين باب، دمش گرم. او به اين اعتقاد ندارد كه بايد دانسته‌ها عين راز در سينه‌ها باقي بماند پس مي‌توان از او آموخت. هفت خبرنگار دارد كه پنج نفرشان اجتماعي‌نويس و دو نفرشان حادثه‌نويس هستند. زهرا چوپانكاره (خبرنگار دانشجويي) يكي از آنهاست. او برخلاف حرفه خبرنگاري كه با استرس‌زاده شده، زياد اهل اضطراب نيست. اگر زمين و زمان هم بالاي سرش بايستند و مدام بگويند «سريع باش، دير شده، گزارشت رو بده» محل نمي‌گذارد و كار خودش را مي‌كند. او و فرزانه قبادي (خبرنگار) كنار هم مي‌نشينند. فرزانه با حوزه آثار باستاني و جوانان خو گرفته و عادت دارد به دوردست‌ها خيره شود. نوستالژي‌هاي او خواندني است. غزل حضرتي (خبرنگار) هم كه معرف همه است. او در حوزه زنان و محيط زيست قلم مي‌زند و اگر خوب به فاميلي‌اش توجه كرده باشيد، جايگاهش براي‌تان مشخص مي‌شود. حالا ما يك راهنمايي هم مي‌كنيم: «از قديم گفته‌اند پدرها خيلي به دخترشان وابسته هستند». و بنفشه سام‌گيس (خبرنگار آسيب‌هاي اجتماعي) تنها خبرنگار «اعتماد» و شايد ايران است كه موبايل ندارد. او مصداق بارز تايپ تك انگشتي است. هر دو خبرنگار حادثه مي‌دانند كه هرگز نبايد در حوزه او وارد شوند و الا كارشان زار است. هديه كيميايي (خبرنگار)، يكي از آنهاست. نشان نمي‌دهد اما اين قابليت را دارد كه از ديوار راست بالا برود. گزارش «اعدام بيجه، آغاز داستان بود» او در سالنامه «اعتماد» خواندني است. (تبليغ تابلو) و من، يزدان مرادي (خبرنگار)، هرچند ديگران بايد نظر بدهند اما خيلي سربسته مي‌گويم كه «خيلي باحال هستم و در آينده از من بيشتر خواهيد شنيد. اگر هم اينطور نشد، قطعا چيزي از ارزش‌هايم كم نخواهد شد.»

 

صفحه آخر
 نازنين متين نيا (دبير)


هميشه تا پايش را در تحريريه مي‌گذارد يك «hi» بلند و كشدار نثار همه مي‌كند، سوييچش را روي ميز مي‌گذارد و با لبخندي مليح، آماده كار مي‌شود و بعد، درست لحظه‌اي كه كمتر كسي حواسش به اوست، ثانيه‌اي به صندلي خالي روبه‌رويش خيره مي‌شود و عميقا به فكر فرو مي‌رود. همان صندلي كه متعلق به خبرنگار صفحه آخر است اما مدتي است خالي مانده و نازنين متين‌نيا، دبير سرويس را مجبور كرده تا بار صفحه را به تنهايي به دوش بكشد. او در اين مدت يك دوست خيلي خوب هم پيدا كرده كه محرم روزها و شب هايش شده. ما كه تا به حال نه او را ديده ايم و نه صدايش را شنيده ايم اما وقتي نازنين مي‌گويد كه او هست، حتما هست ديگر. نامش را گذاشته «خورزوخان» و مدعي است حق‌التحرير هم نمي‌گيرد. البته او اين شخصيت را براي اين ساخته تا يك‌جورايي نياز صفحه به خبرنگار را به گوش مسوولان برساند. اگر نازنين متين نيا نباشد، خيلي چيزها در «اعتماد» لنگ خواهد زد، كوچك‌ترينش شايد نگاه هميشه منتظر جماعت قهوه‌خور «اعتماد» باشد كه نازنين هميشه با قهوه جوشش، آنها را به وجد مي‌آورد.

طرح و عكس
 جمال رحمتي (دبير طرح)، دانيال شايگان (دبير عكس)، صبا طاهريان، مهري جمشيدي، عرفان خوشخو

اتاقي در «اعتماد» وجود دارد كه محال است واردش شويد اما با خنده يا قهقهه از آن بيرون نياييد. كلا اهالي آن از بيخ و بن با مسائل طور ديگري برخورد مي‌كنند. يكي از آنها جمال رحمتي (دبير طرح) است كه در اوج معرفت، هميشه يك تيكه در جيبش دارد كه به شما بپراند. مثلا پاسخ او به سوال ساده «آقا جمال، از فلان چيز خبر داريد؟» چه باشد خوب است؟ اگر فكر كرده‌ايد بله يا خير است، يقين بدانيد كه از گمراهان هستيد و بايد برويد خود را اصلاح كنيد (دم عيد هم هست، خوبه). او قطعا خواهد گفت: «نه، فقط خودت مي‌دوني» و بعد صداي خنده بلند مي‌شود. متاسفانه نخستين كسي كه او را در شوخي‌هايش همراهي مي‌كند، قابل شناسايي نيست، آنقدر كه همه پايه اين همراهي هستند. اما شايد دانيال شايگان (دبير عكس) كه كنار او مي‌نشيند، اولين نفر باشد. مهارت او در عكاسي با سابقه طولاني‌اش در مطبوعات روشن است، اما اعتراف مي‌كنيم كه بعضا اعصاب ندارد و مي‌ترسيم درباره عكس با او حرفي بزنيم. در كنارش سه نفر ديگر هم كار مي‌كنند. صبا طاهريان (عكاس) كه كلا يكجا بند نمي‌شود و با حركاتي كه از خود نشان مي‌دهد، همه را به وجد مي‌آورد، مهري جمشيدي (عكاس) كه خنده رو است و مهربان و البته عرفان خوشخو (عكاس) كه دست كمي از همكاران خود ندارد. شب‌ها، آخرهاي وقت كاري، از اتاقي كه اين پنج نفر در آن كار مي‌كنند صداي موسيقي بلند مي‌شود. انصافا سليقه‌شان خوب است اما بعضا آهنگ‌هايي هم انتخاب مي‌كنند كه آدم را به سال‌هاي دور مي‌برد و دچار اختلال هويتي مي‌كند.

 

اعتماد آنلاين
 رعنا زوره (دبير) امير كلهر، رسول افشاري، اميرحسين حسيني

هويت مجازي «اعتماد»ند. وقتي وارد اتاق‌شان مي‌شويد، احساس مي‌كنيد، سرعت اينترنت‌تان رفته بالا و عنقريب است كه «هر روز، به روز‌تر از ديروز» شويد. رعنا زوره (دبير) قرار است طوري اعتمادآنلاين را سر و شكل دهد كه يك تنه در فضاي مجازي بتازد. براي اين هدف سه نفر او را ياري مي‌كنند: امير كلهر (كه تازگي‌ها در فكر رفتن به باشگاه است) رسول افشاري (همواره باشگاه مي‌رود) و اميرحسين حسيني (قديم ترها باشگاه هايش را رفته).

 

انفورماتيك
 حميد اكبري، رضا مددي، حسين همايوني

روزنامه پر از دستگاه‌هاي الكترونيكي، سيستم‌هاي سخت افزاري و نرم افزاري، رايانه‌ها، پرينترها و وسايل صوتي و تصويري ديگر است كه نياز به نظارت و پشتيباني هميشگي دارد. اين كار را بخش انفورماتيك و فني «اعتماد» انجام مي‌دهد. از رفتن برق ساختمان تا خرابي نرم‌افزارهاي سيستم‌ها، همگي موجب مي‌شود تا نام آنها را به زبان‌ها بياورد.

 

اداري، مالي

 كاظم عليمحمدي، پروانه طهماسبي، ‌زهرا محموديان، اميرنظرزاده، محمد احمدي

هميشه به روزهاي پاياني ماه كه نزديك مي‌شويم، كاظم عليمحمدي (مدير بخش مالي)، برايمان بيشتر از هركسي جذاب مي‌شود. بعضي وقت‌ها شبيه يكي از فيلم‌هاي چارلي چاپلين مي‌شويم و او را شبيه دسته‌هاي تراول مي‌بينيم كه بايد نقدش كنيم و دست طلبكارها و صاحبخانه بدهيم. آقاي عليمحمدي زياد حرف نمي‌زند، يعني كلا خيلي مرد اسلوموشن و آرامي است. همراه او پروانه طهماسبي، ‌زهرا محموديان، اميرنظرزاده، محمد احمدي نيز در بخش اداري هستند، و بنده‌هاي خدا گوش‌هاي شنوا براي همه اعتراضات و گلايه‌هاي بچه‌هاي روزنامه.

 

  خدمات

 نصرالله كرمي، حميد عليزاده، مهدي صيادپور، فرهاد صياد پور، فرامرز تيموري

ساعت شش صبح مي‌آيند روزنامه، سر و ساماني به اوضاع مي‌دهند، ريخت و پاش‌هاي فراوان روز پيش را جمع و جور مي‌كنند، سماور را روشن مي‌كنند و مي‌نشينند به انتظار. بخار از آن كه بلند شد چايي را دم مي‌كنند، در ليوان‌ها مي‌ريزند و همكاران خود را با آن سيراب مي‌سازند. كارشان البته كه بيشتر از اين حرف‌هاست. اي كاش مرز وظايف آنها مشخص شود.

 

نگهباني
 محمد گلدوست، رضا پوشه

يعني دل‌شان مي‌خواهد كله آن خبرنگاري كه وقتي كار تمام شده، بي‌دليل در روزنامه مانده را بكنند. به خصوص شب‌ها كه اينجوري خواب از چشم‌شان بريده مي‌شود. در روز رفت و آمد صدها نفر را ثبت مي‌كنند و البته شده كه بعضا يك نفر از صبح تا شب آمده روزنامه و آنها فكر كردند كلا نيامده! البته اشتباه پيش مي‌آيد ديگر. در روزهاي عيد هم نگهباني مي‌دهند، خدا قوت، خسته نباشيد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون