دگرگوني روحيات خانم باجي
شهرام شهيدي
خانم باجي گفت: هي مادموازل شما به نظرم امروز كمي مشكوك به نظر ميرسيها. يك ذره سايه و مايه كمتر شده و بزك دوزكي مثل سابق نميبينم.
موسيو شيطان گفت: البته خانم باجي ايشان الان سر دخل تاريكخانه بودند و با وجود دستور شما كه هيچكس حق برداشت از دخل را ندارد با زيركي جوري از دخل برداشتند كه فقط با ويديو چك ميشود اثباتش كرد.
خانم باجي گفت: عيبي نداره.
موسيو شيطان گفت: ديشب هم دستش تو جيب عمو حسام بود. اين هم فيلمش.
خانم باجي گفت: عيبي نداره.
موسيو شيطان گفت: در اسناد مالي تاريكخانه هم جوري دست برده كه فقط با تست راستيآزمايي ميشود مچش را گرفت .
خانم باجي گفت: عيبي نداره.
موسيو شيطان گفت: خانم باجي حالتان خوب است؟ كسالت داريد؟ آلزايمر گرفتهايد يا كلا روانتان بوق آزاد ميزند؟ اين همان مادموازل ناتويي است كه شما چشم ديدنش را نداشتيد.
خانم باجي گفت: اينها مال قبل از اين بود كه يكي از آقايان بگويد بدحجابي گناهي بدتر از اختلاس است. الان كه كمي بزك دوزكش را كم كرده مهم نيست چه ميكند.
موسيو شيطان گفت: بعد اول ماه كه حقوق مرا نداشتيد بدهيد نگوييد پولها چه شدها. آن وقت اگر من رفتم دستم را كردم تو جيب عموحسام ناراحت نشويدها.
خانم باجي گفت: شما بيجا ميكني. اول ماه حقوقت را نتوانم بدهم اخراجت كه ميتوانم بكنم. هري! خوش آمدي.
چنين منطق كوبندهاي داريم در تاريكخانه. موسيو شيطان فعلا قنبرك زده گوشه تاريكخانه. تا بعد چه رو كند خدا عالم است.