گفتوگو با ارسلان فصيحي درباره عزيز نسين، طنز او و سانسور آثارش
عزيز نسين شورشي بود!
سانسور تاثيري بر قلم عزيز نسين نداشت
فرناز ميري/ محمت نصرت، معروف به عزيز نسين (۲۰ دسامبر ۱۹۱۵- ۶ جولاي ۱۹۹۵) نويسنده، مترجم و طنزنويس اهل تركيه است. آثار او به بيش از ۳۰ زبان دنيا ترجمه شدهاند و بيشتر به هجو ديوانسالاري و نابرابريهاي اقتصادي در جامعه وقت تركيه ميپردازند. پيشتر بسياري از داستانهاي كوتاه او را مترجمان نامداري مانند ثمين باغچهبان، احمد شاملو، رضا همراه و صمد بهرنگي به فارسي ترجمه كرده بودند. نسل ميانسال كتابخوان ايراني از طريق اين نامداران عرصه ادبيات معاصر در دوران جواني خود طناز شهير ترك را شناختند و اينچنين شد كه عزيز نسين به بخشي از تاريخ معاصر ادبيات ما تبديل شد. آنچه عزيز نسين را نزد نسل كتابخوان پيشين عزيز كرده بود، سانسورهاي وقت و بيوقت آثار او و توقيف مجموعه «ما الاغها» با ترجمه صمد بهرنگي بود. البته سانسور و مميزي آثار نسين در كشور خود و در مقاطع زماني مختلف نيز صورت گرفته است و جالب آنكه ترجمههاي جديد آثار نسين در ايران نيز مدتها در محاق مميزي گير افتاده بودند!
همان طور كه اشاره شد، ترجمه و انتشار آثاري از عزيز نسين به پيش از انقلاب بازميگردد. اما اسفند گذشته سه كتاب «مگه تو مملكت شما خر نيس؟»،
«محمود و نگار» و «ديوانهاي بالاي بام» با ترجمه ارسلان فصيحي از سوي انتشارات ققنوس و همچنين «بچههاي امروز معركهاند» با ترجمه داوود وفايي به همت نشر مركز منتشر شد. اين چهار كتاب گزيدهاي از بهترين آثار طنز عزيز نسين هستند. باتوجه به اينكه خلأ انتشار ترجمه جديدي از آثار عزيز نسين و بازنشر ترجمههاي پيشين از آثار او باعث شده بود كه نسل جديد كتابخوان ايراني با اين نويسنده غريبه بماند؛ انتشار اين چهار كتاب ميتواند گامي براي آشنايي مخاطب فارسيزبان جوان با آثار يكي از بزرگترين نويسندگان و طنزپردازان تركيه باشد. از طرف ديگر نزديكي فرهنگ ايران و تركيه و اشتراكات اين دو كشور در جلبتوجه مخاطب به آثار نويسندگان ترك و از جمله عزيز نسين موثر است. داستانهاي عزيز نسين بعد از گذشت بيش از نيم قرن هنوز براي جامعه تركيه تازه است. نقد اجتماعي عزيز نسين انگار كهنه نميشود؛ از اين رو با توجه به اشتراكات جوامع ايران و تركيه اين نقدهاي اجتماعي ميتوانند بدون زمان و مكان بشوند و به جامعه ايراني نيز تسري يابند. همانگونه كه اشاره شد اخيرا ارسلان فصيحي سه كتاب «مگه تو مملكت شما خر نيس؟»، «محمود و نگار» و «ديوانهاي بالاي بام» را ترجمه كرده است؛ فصيحي ميگويد در مصاحبهاي از رضا همراه خوانده كه آثار ترجمه شده او نوشتههاي خود همراه بوده كه به نام نسين منتشر كرده است. از آنجايي كه بيشتر ترجمه از عزيز نسين در پيش از انقلاب به نام رضا همراه رقم خورده همچنين ويژگي تسري نقد اجتماعي جامعه تركيه به جامعه ايراني و اعتراف رضا همراه به اينكه نوشتههاي خود را نيز در مجموعههاي عزيزنسين گنجانده بوده بازنگري به ترجمههاي اين نويسنده طنزپرداز تركيه بسيار ضروري به نظر ميرسد؛ از اين رو در اين صفحه گفتوگويي داريم با ارسلان فصيحي و يادداشتي از داوود وفايي.
عزيز نسين در يك نگاه
عزيز نسين، نويسندگي را از سال ۱۹۴۵ با مقالهنويسي در مجلات شروع كرد و نوشتن را تا پايان عمر ادامه داد. عزيز نام پدرش بود و او اين نام را به عنوان نام مستعار خود انتخاب كرد. پس از خدمت سربازي، سردبيري گاهنامه طنزي را عهدهدار شد. حاصل اين سالها، دهها عنوان كتاب در زمينههاي داستان، رمان، نمايشنامه، شعر، داستان كودك و خاطرات است. از داستانهاي كوتاه نسين «دم سگ»، «قطعه يدكي»،
«حمدي فيل»، «ديوانهاي روي بام»، «صندلي دستهدار»، «مراسم ديگ»، «هيولاي توروس»، «ديوانهها طلاق گرفتند»، «قسمت محله»، «خر مرده»، «كدام حزب ميبرد؟»، «حرف از اينجا و آنجا»، «آقاي سوت»، «دستگاه حساس»، «غلغلك»، «دعواي كور»، «محمود و نگار»، «آه، ما الاغها»، «خانههاي مثل لانه بلبل» و «70سالگيام، سلام!» و از رمانهاي او «مردي كه زن شد»، «طاسي»، «بچههاي امروزي معركهاند»، «لقب» و «تنها راه» هستند. علاوه بر اينها آثاري از او در قالب خاطرات، مقاله، سفرنامه و مجموعه سخنرانيها و نامهنگاريها نيز منتشر شده است. او طي سالهاي ۱۹۵۶ و 1957 توانست نخل طلا مسابقه بينالمللي طنز ايتاليا را براي داستانهاي «حمدي فيل» و «مراسم ديگ» به خود اختصاص دهد. همچنين خارپشت طلايي مسابقه بينالمللي طنز در بلغارستان در سال 1966 از ديگر جوايزي بود كه عزيز نسين توانست كسب كند.
ارسلان فصيحي، مترجم و ويراستار متولد 1340 است. او تاكنون حدود ۲۰ كتاب از فارسي به تركي ترجمه كرده است. «معرفت تلخ» از انيس باتور، «جودت بيك و پسران»، «نام من قرمز»، «زندگي نو»، «قلعه سفيد»، «برف» و «رماننويس ساده و متفكر» از اورهان پاموك، «گرد ستاره» نوشته مصطفي كوتلو، «آدمهاي بيرون از صحنه» از احمد حمدي تانپينار، «قصههاي
حسن كچل» از نورهان آيدينكال، «سلول ۷۲» از اورهان كمال و «خون حرف نميزند» از ناظم حكمت از جمله آثاري هستند كه با ترجمه فصيحي راهي بازار نشر شدهاند.
براي شروع بحث ميخواهم اشارهاي به بحث سانسور داشته باشيد. باتوجه به اينكه مدتي آثار عزيز نسين در ايران چاپ نميشد...
بگذاريد براي جواب به اين سوال خاطرهاي را بگويم. در سال 1988 يا 1989 سفري به شوروي داشتم. بيرون از شهر در جادهاي ميرفتيم. يكي از جادهها، جادهاي نوساز و ديگري جادهاي قديمي به موازات آن و در ديد ما بود. جاده قديمي پلي داشت، پاي آن پل سربازي با تفنگ ايستاده بود. وقتي علت حضور آن سرباز در جاده متروكه را پرسيدم، گفتند زماني كه روسيه تزاري اين مكان را اشغال كرده است، جاده آبادي بوده و پست نگهباني براي اين پل تعريف شده است. الان سالهاست اين جاده و پل اصلا استفاده نميشود. اما پست نگهباني همان طور كه از گذشته تعريف شده باقي مانده است. ما هم هيچ سازوكاري نداريم كه كسي همت كند و بيايد و بگويد اصلا نگهباني از اين پل ديگر موضوعيت ندارد، هزينه بيهوده است، درگير بروكراسي و كاغذبازي است و همچنان باقي مانده است. اكنون وضعيت سانسور در ايران يا هر جاي ديگر دنيا اگر وجود داشته باشد، همين است و در كل سانسور ديگر موضوعيتي ندارد. وقتي كتابي را غيرمجاز اعلام ميكنند، در بدترين حالت آن كتاب جلوي دانشگاه در پيادهرو فروخته ميشود و مخاطب مشتاق خواندن آن اثر ميتواند آن را بخرد و در راحتترين حالت با جستوجويي سريع در اينترنت ميتوان فايل پيدياف يا هر فرمت ديگري از كتاب را دانلود و بدون سانسور مطالعه كرد. از طرف ديگر در حال حاضر كه تيراژ اغلب كتابها حدود 300 يا 400 نسخه است و در شرايط استثنايي و عالي به هزار يا هزار و 200 نسخه ميرسد، سانسور يا غيرمجاز اعلام كردن يك كتاب چه تاثيري دارد در برابر آزادي مطلق رسانهها در فضاي مجازي و بردي كه آن رسانهها دارند؟ در دنياي مجازي مخاطب سه ساله تا
90 ساله امكان دسترسي به همه مطالب را دارد. در حقيقت سانسور و غيرمجاز كردن يك كتاب به قول قديميها همان اسم بدنامي شده است. وقتي اعلام ميكنند كتاب من غيرمجاز شد، من هم اين موضوع را اعلام ميكنم و ميگويم چند كتابم غيرمجاز شده است و اميدم را از دست داده و دلسرد شدهام! البته بايد تاكيد كنم كتابهاي من سانسور نميشود، بلكه در كل غيرمجاز اعلام ميشوند! در كل براي اين قضيه بايد فكري كرد. سانسور مثل همان سربازي است كه پاي آن پل ايستاده؛ در حالي كه ديگر موضوعيتي ندارد.
بحث همين است... خيلي درباره سانسور و حذف آن صحبت ميشود اما اتفاقي نميافتد...
اتفاقي نميافتد چون درگير كاغذبازي و رقابتهاي احتمالا جناحي است. ما كه در سازوكار حاكميت نيستيم، اما احتمالا مساله همين است. نميدانيم قضيه از چه قرار است. اما به هر حال بايد فكري كرد؛ چراكه بين پديدآورندگان كتاب نارضايتي پديد ميآورد و سبب سرخوردگي آنها ميشود. همچنين باعث ميشود از زندگي ساقط شوند. براي بسياري منبع درآمد و تامين معيشت زندگيشان همين نويسندگي يا ترجمه است.
سانسور پيش از انقلاب و پس از انقلاب بهويژه در ارتباط با آثار عزيز نسين چه تفاوتي داشت؟
اگر بخواهيم سانسور را پيش از انقلاب با زمان حال مقايسه كنيم، بايد بگويم زمان شاه و پيش از انقلاب در ارتباط با كتابهايي كه سانسور ميشد بعضي كتابها به طوركلي چاپ نميشدند. مثلا آثار ماركسيستي بهويژه آثار كلاسيك ماركسيستي و به طور كلي كتابهاي احزاب منحله و غيرقانوني ممنوع بود. اما برخي كتابها هم با سانسور چاپ ميشد اما مشخص بود دچار سانسور شده است. براي مثال با گذاشتن سه نقطه در متن يا نوشتن حرف اول و آخر آن كلمه. براي مثال به همين صورت آثار ايرج ميرزا چاپ ميشد. يا اگر ميخواستند نام «لنين» را بنويسند فقط مينوشتند «ل» يا خودتان بدانيد آن فيلسوف مشهور آلماني كه مشخص بود [به ماركس اشاره ميكند.] با اين شيوه نويسنده از تيغ سانسور فرار ميكرد! پس از انقلاب تا سال 1363 و 1364 سانسور و نظارتي نبود. يا سيستم نظارت هنوز خودش را بسط نداده بود تا به سانسور كتابها منجر شود و اين موضوع چندسالي طول كشيد. اما آييننامه ضوابط نشر از سوي شوراي عالي انقلاب فرهنگي در سال 64- 63 منتشر شد. اگر اين آييننامه درست اجرا بشود، بد نيست و تاحدي قابل تحمل است. اما اشكال كار اين است كه هر كسي تفسير خودش را از اين آييننامه دارد. از همين رو نويسنده يا مترجمي كتابش را به يك ناشر ميدهد و از سوي وزارت ارشاد غيرمجاز اعلام ميشود اما ناشر ديگري همان كتاب را با نام ديگري به ارشاد ارايه ميكند و مجوز چاپ ميگيرد. اگر مبنا همان آييننامه ضوابط نشر است چرا درباره يك كتاب به طور مشخص گاهي دو اتفاق متفاوت از سوي همان اداره
رخ ميدهد؟!
در ارتباط با همين مثالي كه ميزنيد خودتان تجربهاي داشتهايد؟
براي مثال كتاب «ملت عشق» از اليف شافاك كه پنج سال پيش ترجمه كرده بودم از سوي وزارت ارشاد غيرمجاز شد. اما همين وزارت ارشاد براساس همان قانون هنگامي كه وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي تغيير كرد، دوباره كتاب را بررسي كرد و كتاب توانست مجوز انتشار بگيرد. يا همين سه كتاب عزيز نسين يعني «مگه تو مملكت شما خر نيس؟»، «محمود و نگار» و «ديوانهاي بالاي بام» كه
به تازگي از سوي نشر ققنوس منتشر شدهاند هم حدود سه يا چهار سال از سوي وزارت ارشاد غيرمجاز اعلام شد.
به چه دليل غيرمجاز اعلام شده بودند؟
ميگفتند ترجمه آثار عزيز نسين است! اما الان كه اعلام كردهاند هيچ نويسنده ممنوعالقلمي نداريم اين كتابها هم مجوز نشر گرفتند؛ البته بايد به اين نكته هم اشاره كنم كه اين سه كتاب بدون هيچ سانسوري منتشر شدهاند. در كل اگر قرار باشد كتابهاي من سانسور شود اصلا آنها را چاپ نميكنم. از سال 72- 71 عزيزنسين مجله «آچيق سوز» به معناي سخن باز را در استانبول تركيه منتشر ميكرد. من مصاحبهاي از عزيز نسين ميخواندم كه گفته بود اگر كتابي را غيرمجاز اعلام كنند من با آن مخالفم و آن را به صورت پاورقي منتشر ميكنم. چون من با سانسور مخالف هستم و مخالفت خودم را اين گونه نشان ميدهم.
عزيز نسين از آنجا كه هميشه از مسائل اجتماعي گفته و عليه حكومت بوده است موانعي كه بر سر راه او بود اين محدوديتها و موانع چه اندازه بر قلم و آثارش تاثير داشت؟
سانسور بر ادبيات عزيز نسين هيچ تاثيري نداشت چراكه ميگفت اگر اثري را غيرمجاز اعلام كنيد من آن را به صورت پاورقي منتشر ميكنم! آدم محافظهكاري نبود، شورشي بود. طنز او هم برگرفته از همين روحيه او در مقابل نابرابريهاي اجتماعي، تضاد طبقاتي و سرخوردگي اجتماعي است. اگر كل داستانهاي او را با دقت بخوانيد، ميبينيد طنز عزيز نسين بيشتر از آنكه خندهدار باشد، گريهدار است!
به نوعي طنز تلخ است...
دقيقا طنز تلخ است.
فكر ميكنيد چرا عزيز نسين زبان طنز را براي نوشتن برگزيده بود؟ روحيه طنازي داشت يا صرفا به سراغ زبان طنز رفته كه بتواند دغدغههاي اجتماعي را بيان كند؟
برخي ذاتا طناز هستند. اما در ارتباط با اين موضوع چندان مطمئن نيستم.
در گذشته هم آثار عزيز نسين ترجمه شده بود. چه ضرورتي براي بازترجمه آثار او ديديد؟
من نميگويم اين كتابها بازترجمه هستند. اصلا نميدانم قبلا ترجمه شدهاند يا خير.
ترجمه رضا همراه يا صمد بهرنگي...
يك اثر از عزيز نسين را صمد بهرنگي ترجمه كرده بود كه من آن را در دوره راهنمايي خواندهام. اما ترجمه رضا همراه را نخواندهام و در يكي از مصاحبههاي او خوانده بودم كه گفته بود آن كتابها را خودم نوشتم اما به اسم عزيز نسين چاپ كردم. در اين چند سال اخير پس از آنكه ديگر ترجمههايم پشت سرهم غيرمجاز اعلام شدند، تصميم گرفتم به سراغ عزيز نسين بروم و آثار او و عزيز نسين واقعي را معرفي كنم؛ چراكه گويا آثار قبلي او به زبان فارسي ترجمه نبوده يا اقتباس بوده است.
يعني معتقديد تمام ترجمههاي رضا همراه اقتباس آزادي از آثار عزيز نسين بوده است؟
در اين ارتباط نظري نميدهم و فقط نقلقول ميكنم. فكر نميكنم دقيقا اين گونه بوده باشد.
مثلا همين كتاب «محمود و نگار» با ترجمه رضا همراه هم موجود است...
وقتي اين اثر را در دست ترجمه داشتم، احساس ميكردم قبلا آن را خواندهام. شايد خيلي آزاد ترجمه ميكرده و ترجمه دقيق نبوده است. يا شايد دريافتش از متن را ميپرورانده و بعضي بخشها را از آثار نسين الهام ميگرفته و برخي بخشها را خودش مينوشته است.
فارغ از بحث ترجمه آثار عزيز نسين، معمولا ممكن است چند مترجم به سراغ ترجمه يك اثر بروند. تفاوت اين ترجمهها و ضرورتي كه براي بازترجمه برخي آثار از سوي مترجمان احساس ميشود از كجا شكل ميگيرد؟
درباره عزيز نسين بايد اين كار ميشد. كسي كه به اسم عزيز نسين كتابهايي را ترجمه و چاپ كرده خودش گفته كه ترجمه نبوده است. فارغ از اينكه چه اندازه اين صحبت درست بوده است يا خير، بايد اين كار انجام ميشد. فراموش نكنيم عزيز نسين يكي از چهار نويسنده بزرگ تركيه است كه آثارشان به بيشترين زبانها ترجمه شده است؛ ناظم حكمت، ياشار كمال و اورهان پاموك ديگر نويسندگان اين فهرست چهار نفره هستند. در زبان فارسي اين خلأ ديده ميشد تا امسال كه ترجمه آثار او منتشر شد.
به جايگاه عزيز نسين اشاره كرديد. به عنوان يكي از نويسندگان بزرگ تركيه چه تاثيري روي ادبيات تركيه داشته است؟
تاثير عزيز نسين بر ادبيات تركيه اين بوده است كه نسل طنزنويس خوبي با الهام از آثار او شكل گرفتهاند؛ از جمله چتين آلتان كه نويسنده زبردستي است يا نشريههاي طنز خيلي قوي كه در تركيه چاپ ميشود.
اگر بخواهيم مقايسهاي داشته باشيم ميان عزيز نسين و نويسندههاي
هم نسل او در ايران، كدام نويسنده آثارش بيشترين شباهت را به قلم عزيز نسين دارد؟
در ايران هر وقت آثار خسرو شاهاني، رسول پرويزي و فريدون تنكابني را ميخوانم با توجه به فضاي داستانهايشان به نوعي با داستانهاي عزيز نسين احساس نزديكي ميكنم. اما نويسنده طنزپرداز مانند عزيز نسين و به قدرت طنز او در در دنيا كم است. چند نفر در دنيا جايزه بهترين طنزنويس را بردهاند؟ بيشتر آثاري كه موجود است طنز نيستند بلكه لودگي و هجو است؛ طنزي كه بخواهد واقعيتهاي اجتماع را جوري به رخ خواننده بكشد كه لبخندي بزند و بعد به فكر فرو رود!
در حال حاضر آثار عزيز نسين چه جايگاهي در ادبيات معاصر تركيه دارد؟
آثار عزيز نسين همچنان در تركيه پرفروش است و به شيوههاي مختلفي چاپ ميشود. همچنين او يك موسسهاي بنيان نهاده و وقف كرده است كه حق تاليف همه آثارش در آن بنياد خرج ميشود. اين بنياد وقفي به نوعي از كودكي تا دانشگاه از افراد كمبضاعت حمايت ميكند. نكته جالب درباره اين مركز اين است كه هيچ برنامهاي مانند مدرسه ندارد و فاقد هرگونه برنامه است. خود بچهها تصميم ميگيرند هر روز چه برنامهاي را اجرا كنند؛ به عبارت ديگر هنجارهاي اجتماعي را رعايت نميكنند و تلاش ميكنند كودكان در آنجا فارغ از نرمهاي پذيرفته شده كه شايد هميشه به نفع خودشان نباشد،
باربيايند و بدانند همهچيز هميشه درست نيست و بايد به همهچيز شك كرد.
فكر ميكنيد چه اندازه ضرورت دارد جامعه ما و مخاطب امروز با آثار عزيز نسين آشنا شود؟ باتوجه به آن خلأ كه در زبان فارسي اشاره كرديد و نسبت به آثار عزيز نسين وجود داشت.
جامعه بدون كتاب يا به عبارتي جامعهاي كه كتاب نخواند، در كل جامعهاي رو به زوال است. هميشه همه سليقهها در يك جامعه يكسان نيست. همه افراد يك نوع كتاب نميتوانند بخوانند. در كنار رمان و داستان جدي نياز به آثار طنز هم وجود دارد. نياز به مطالعه آثار طنز هميشه احساس ميشود اما نزديكي جامعه ايران و تركيه سبب ميشود داستانهاي عزيز نسين خيلي ملموس باشد. شايد مسائلي كه او در آثارش مطرح ميكند آدمها، محيطها، حركات يا رفتاري كه توصيف ميكند 80 تا 90 درصد ميان جامعه ما و جامعه تركيه مشترك باشد؛ از همين روي آثار او خيلي براي ايرانيان و حتي كل خاورميانه ملموس است.
شما هم از آثار اورهان پاموك به زبان فارسي ترجمه كردهايد و هم از آثار عزيز نسين... تفاوت نثر اين دو نويسنده در ترجمه به زبان فارسي چگونه بود؟
نثر پاموك پيچيده و غامض و بعضي وقتها از نظر نحو تركي نادرست است. اما نثر عزيز نسين از آنجا كه مخاطب عام را درنظر ميگيرد نثر سادهتر و جملات كوتاهتر و بدون غلط است. راوي در داستانهاي نسين مختلف است. گاهي راوي يك فرد روستايي در شرق يا گاهي ماهيگيري از شمال تركيه يا يك كارمند از جامعه شهري است. در ترجمه بايد براي لحن راوي به لحني مشابه كه در ايران و زبان فارسي ميتوان پيدا كرد، نزديك شد. اگر راوي ماهيگير يا كارمند است چطور بايد در ترجمه صحبت كند. اگر مترجم نتواند به اين لحن نزديك شود و نتواند آن را منتقل كند، كتاب شكست خورده است. اما راوي آثار پاموك فردي از جامعه شهري با همان نثر معيار است و پيچيدگيهاي خاص خودش را دارد كه شبيه نثر پروست است. به طور كلي وقتي ترجمه درست باشد، محتوا هم درست منتقل ميشود. محتواي آثار عزيز نسين بيشتر آسيبها و كمبودهاي اجتماعي و اختلاف طبقاتي است. اين مسائل در ايران هم وجود دارد. به نوعي انتقاد از جوامع خاورميانهاي در آثار او موجود است. اما دشوارترين كتابي كه از نظر نثر به فارسي برگرداندهام «معرفتتلخ» انيس باتور است. مترجم در ترجمه اين اثر پوست مياندازد و اوج دشواري در ترجمه اين اثر بود نه در آثار اورهان پاموك، عزيز نسين يا اليف شافاك. نثر باتور بسيار دشوار اما بدون غلط است. بعضي جملههاي باتور را چندينبار ميخواندم تا بدانم به فارسي چه ميگويد. در ترجمه اثري از انيس باتور مترجم پوستمياندازد و حتي خواننده هم. در استانبول ديداري با او داشتم. از ترجمه كتابش به فارسي خيلي خوشحال شد. نويسندهاي بسيار افتادهحال و باسواد است. اگر در كل زندگي كاريام هيچ كاري انجام نداده بودم و فقط «معرفت تلخ» را ترجمه كرده بودم همين اثر كافي بود تا در كارنامه كاري من باشد.
با توجه به بحرانهاي سياسي و اجتماعي حال حاضر تركيه آيا عزيز نسين و آثار او همان قدر مورد توجه است؟
بعضي نويسندهها مثل صادق هدايت يا جلال آلاحمد و جمالزاده هميشگي هستند و نميتوان آنها را حذف كرد. عزيز نسين سالها پيش درگذشته اما هنوز هم بر ادبيات تركيه تاثير ميگذارد. چنين نويسندگاني جزو تاريخ ادبيات هر كشوري هستند، چراكه راهي را رفتهاند كه پيش از آنها نويسنده ديگري نرفته است، مانند انيس باتور كه راهي در شعر و نثر باز كرده است.
در نهايت چرا به سراغ ترجمه آثار عزيز نسين رفتيد؟
ميخواستم جامعه كتابخوان ايراني، عزيز نسين واقعي را ببيند و بشناسد. اميدوارم با اين آثار بتوانند او را بشناسند، چراكه عزيز نسين واقعي همين كتابها است بدون كلمهاي سانسور. داستانها را به گونهاي انتخاب كردهام كه گرفتار سانسور نشوند. اگر داستاني توصيفهاي حساسيتبرانگيز زيادي داشت آن را انتخاب نكردهام و در نهايت از هشت مجموعه داستان او سه كتاب 220 صفحهاي را براي ترجمه و انتشار انتخاب كردهام.
برش 1
همين سه كتاب عزيز نسين يعني «مگه تو مملكت شما خر نيس؟»، «محمود و نگار» و «ديوانهاي بالاي بام» كه به تازگي از سوي نشر ققنوس منتشر شدهاند هم حدود سه يا چهار سال از سوي وزارت ارشاد غيرمجاز اعلام شد فقط چون نوشته عزيز نسين بود!
الان كه اعلام كردهاند هيچ نويسنده ممنوعالقلمي نداريم اين كتابها هم مجوز نشر گرفتند؛ البته بايد به اين نكته هم اشاره كنم كه اين سه كتاب بدون هيچ سانسوري منتشر شدهاند.
رضا همراه خيلي آزاد ترجمه ميكرده و ترجمهاش دقيق نبوده است. شايد هم دريافتش از متن را ميپرورانده و بعضي بخشها را از آثار نسين الهام ميگرفته و برخي بخشها را خودش مينوشته است.
برش 2
تاثير عزيز نسين بر ادبيات تركيه اين بوده است كه نسل طنزنويس خوبي با الهام از آثار او شكل گرفتهاند؛ از جمله چتين آلتان كه نويسنده زبردستي است يا نشريههاي طنز خيلي قوي كه در تركيه چاپ ميشود.
بعضي نويسندهها مثل صادق هدايت يا جلال آلاحمد و جمالزاده هميشگي هستند و نميتوان آنها را حذف كرد. عزيز نسين سالها پيش درگذشته اما هنوز هم بر ادبيات تركيه تاثير ميگذارد. چنين نويسندگاني جزو تاريخ ادبيات هر كشوري هستند، چراكه راهي را رفتهاند كه پيش از آنها نويسنده ديگري نرفته است، مانند انيس باتور كه راهي در شعر و نثر باز كرده است.
ميخواستم جامعه كتابخوان ايراني، عزيز نسين واقعي را ببيند و بشناسد.