راه جذب مخاطب اين نيست
شاهين امين
منتقد
اتفاقي كه در هفت يا هشت سال اخير در تلويزيون ما با كاهش تعداد مجريان اين رسانه رواج پيدا كرده به اين منجر شد تا مجريان ديگر از زماني به بعد صميميت و جسارت پرسشگري را با وقاحت و بيادبي تركيب كنند. اين مجريان به قول خودشان سعي ميكنند ستاره باشند، منتها نه ستارهاي با دانش و تسلط خودشان و بنابراين اين امر را با بيادبي و تركيب وقاحت خودشان نشان دادند و به حركاتي منجر شد كه اگر هم زياد بيادبانه نبود شامل صداقت تمام هم نميشد. واقعيت اينكه صداوسيماي ما در طول 7 يا 8 سال گذشته نه تنها به ادب اجتماعي ما چيز زيادي اضافه نكرده است بلكه كمكي هم به آرامسازي و رفتار اجتماعي ما نكرده است. وقتي شما مهماني را دعوت ميكنيد و با استفاده از بدبختي او اشك مردم را در ميآوريد يا بعدتر آن برنامه را توقيف ميكنيد بايد به اين فكر كنيد كه بايد به اقتضائات فرهنگي جامعه هم بينديشيد. اين اتفاقات مشابه در فرهنگ ما خيلي پسنديده نيست و بايد در مورد آن فكري كرد. مثال در مورد مجريان خوب صدا و سيما كم نيست. در صداوسيما در سالهاي قبل مجرياني مثل اسماعيل ميرفخرايي را داشتيم، يا صفاريانپور يا يكي مثل شهيديفر مسلط به ابزار كلمه بوده است. در برنامه هفت، آقاي صدرالدين كاظمي تنها در مورد كشتي صحبت ميكند اما از كلماتي استفاده ميكند كه بدون هيچ تزوير و ريا به كار برده ميشوند. مجرياني مثل عادل فردوسيپور يا برادران صفاريان در بين نسل جوان ما محترم هستند يا منصور ضابطيان و نقويان در حوزهاي كه با آن آشنايي ندارند هيچ اظهارنظري نميكنند. به اين فكر كنيم كه تفاوت ميان اين مجريان محبوب با آنهايي كه اجرايشان هميشه با حاشيه همراه ميشود، چيست؟ فرهنگ رسانهاي هر كشوري تابع فرهنگ عمومي آن كشور است؛ حتي اگر اين برنامه نمايشي هم بوده اما باز هم به خاطر تحقير يك شخصيت بسيار زشت و زننده بود. راه جذب مخاطب اين نيست و زحمت و دانش ميخواهد.