نگاهي به «مكاتبه»
ساخته جوزپه تورناتوره
يك مكاتبه عاشقانه
سامان پارسي
تورناتوره دوباره سراغ عشق و تاثيرات آن بر زندگي افراد رفته. عشق يكي از زيباترين صورتهاي ارتباطي بين دو انسان است كه درون خود نوعي مسخشدگي دارد و ميتواند بر انسان غلبه كند. با اينكه در روابط عاشقانه، انسان فاعل و پديد آورنده است اما با گذشت زمان، با چيرگي فعل بر فاعل؛ رابطه كنترل انسان را به دست ميگيرد. انسان مسخ عشق ميشود و گاهي رويدادهاي رابطه ماهيتي تراژيك مييابند. داستان با سوالي جدي شروع ميشود. فكر ميكني رازي ميان ما است كه از آن بيخبريم؟ رابطه رازي است بزرگ. امي، اد را به كهكشاني پر از ستارهاي ناشناخته تشبيه ميكند.
اد فوروم بيمار است و ميخواهد همهچيز را درباره امي بداند. ميداند به زودي ميميرد. نميخواهد هيچ نكتهاي را براي پيشبينيهاي پس از مرگ خود ناديده بگيرد. پس سيستمي طراحي ميكند كه پس از مرگش امي را همراهي كند؛ سيستمي پيچيده با در نظر گرفتن تمام احتمالات ممكن.
اين سيستم در زمانهاي مشخصي براي امي گل يا فيلمهايي را (كه در زمان زنده بودن اد ضبط شدهاند) در مناسبتهاي خاص براي امي، ميفرستد.
اد ميداند امي پس از مرگش بسيار در هم ميريزد. پس سيستمي طراحي ميكند تا بتواند حتي پس از مرگش كنار امي حضور داشته باشد و او را تا رسيدن به مهمترين هدف زندگياش همراهي كند. امي ميتواند هر وقت بخواهد اين ارسالها را لغو كند. او به خاطر فشارهاي روحي، ارتباط خودش با سيستم را قطع ميكند ولي پشيمان ميشود و دنبال راهي براي راهاندازي مجدد سيستم ارسال ميگردد. او مدتهاست با مادرش ارتباطي ندارد زيرا مادرش او را مسوول فوت پدرش در نوجواني ميداند.
اد، امي را دوباره نزد مادرش باز ميگرداند و با رمزگشايي دوباره سيستم ارسال را راهاندازي ميكند.
فيلم پر از گفتوگوهاي تخصصي درباره كيهان و ستارههاست.
هر انساني مثل كهكشاني است پر از ستارههاي ناشناخته و عشق رابطه ميان اين دو انسان است. ما در هر رابطه با احتمالهاي بسياري مواجه هستيم. درك درست و دقيق، هر روز ما را با يكي از ناشناختههاي انسان ديگر رابطه مواجه ميكند. اينكه چقدر بتوانيم جزييات درست و دقيق را درك كنيم. دقت در يافتن و وضوح آنها شايد بتواند به شناختي واقعي و نه حقيقي از طرف مقابل كمك كند. اين درك و شناخت دقيق سبب ميشود رابطه به جاي ماهيتي تراژيك روندي موثر داشته باشد.
اد فوروم هر چقدر به امي توجه ميكند نسبت به دختر خود بيتوجه است. همين سبب ميشود ويكتوريا از امي متنفر باشد. امي براي دانستن اينكه چه كسي پس از مرگ اد نامهها و بستههايي ارسال ميكند به در خانه او ميرود. مهمترين سكانس فيلم مواجهه دو زن اصلي زندگي اد يعني ويكتوريا و امي است. توجه بيش از اندازه اد به امي سبب ميشود ويكتوريا احساسش از تنفر به حسادت تغيير كند اما در نهايت تصميم ميگيرد به امي در يافتن پاسخ سوالهايش كمك كند. ويكتوريا، امي را زني سرگشته و در هم ريخته ميبيند. براي همين در دومين ديدار به او دريافتن سوالهايش كمك ميكند. امي جواب را نه نزد ويكتوريا بلكه پيش اتاويو قايقران و در برگشت دوباره به بورگو ونتسو مييابد.
اد خود را به ابرنواختر1 تشبيه ميكند. تولد را ابديت و مرگ را محصول اشتباهي در مسير وجودي ما ميداند. او ذهن انسان را عاجز از درك بيكرانگي و عشق و دوست داشتن را زيباترين خاطره در روزهاي واپسين ميداند.
تورناتوره روايتي از عشق از راه دور و ارتباط مجازي را در تصويري لذتبخش نمايش ميدهد. تكنولوژي در اين ارتباط وسيلهاي براي نزديك شدن از فاصله دور است. در تمام روايت تكنولوژي است كه سيستم ارتباطي اد فوروم را حتي بدون حضور او هدايت ميكند و ميتواند حضورش را پس از مرگ براي امي جاودانه كند. ابديت حضورش در زندگي امي سبب ميشود تا او از يك بحران عاطفي نجات يابد و به زندگي بازگردد. روابط گسسته گذشته را ترميم كند. به زندگي ادامه دهد. داستان روايتي نو از تاثير آن بر روابط انساني دارد. تاثيري كه بر خلاف فيلم her سبب تنهايي و فرو رفتن انسان در نوعي انزواطلبي افسردهوار نميشود. امي شغلش مدل و بدلكاري در فيلمها است. او نقشهاي متفاوتي را بازي ميكند. صورتهاي متفاوتي كه انسانها در جامعه بازي ميكنند بسيار دور از خود حقيقي آنهاست، اما در رابطه با اد، او خود حقيقي است. براي همين اين رابطه زيبا و لذتبخش است. ماهيت تراژيك رابطه به خاطر صورتهاي شخصي، اجتماعي و ناشناختهماندن در رابطه بر او چيره نميشود. شايد يك روز ابديت را در مسير وجود مان به دست بياوريم اگر مرتكب اشتباهي نشويم.
پينوشتها:
1- سوپرنوا پرجرمترين ستارههاي عالم، زندگي خود را با انفجاري عظيم به نام ابرنواختر به پايان ميبرند.