چرا بيبيسي به دروغ پناه آورده؟!
افشين علا
هنوز چند روز از خبرسازي رسواي بيبي سي پيرامون ارتباط بنيانگذار فقيد جمهوري اسلامي با روساي جمهور ايالات متحده امريكا! نگذشته است كه اين شبكه در گزارشي به بهانه درگذشت استاد حميد سبزواري، با اشاره به كلاسيك بودن سبك آثار ايشان، از قول رهبر انقلاب نقل كرد: هر شاعري كه در قالب نو شعر بگويد، ضد انقلاب است! به راستي پناه آوردن يك بنگاه حرفهاي به چنين دروغپردازيهاي عوام فريبانه (و شايد خواص فريبانه!) عجيب نيست؟! هر كس اندك آشنايي با مشرب ادبي آيتالله خامنهاي داشته باشد، به بيپايه بودن اين ادعا نخواهد خنديد؟! درست است كه ايشان اقبال بيشتري به اشعار كلاسيك نشان دادهاند و خود نيز غزلهاي نابي در اين حيطه سرودهاند، اما هرگز و در هيچ گفتار و نوشتاري به شعر نو تعريضي نداشتهاند.
اصلا يكي از وجوه امتياز ايشان بر ساير فقها و علما، اشراف توأمان بر مباني ادبيات مدرن و كلاسيك است.
حتي زماني كه ايشان در عيادت هنرمندان در بيمارستان، با اشاره به شعري از پروين اعتصامي، بعضيها را نكوهش كردند كه به خاطر برجسته كردن شعر فروغ، پروين را «شاعر نخود و لوبيا» دانستهاند، بلافاصله بر قوت شعر فروغ هم تاكيد كردند. علاوه بر اين، همگان ميدانند كه ايشان در برههاي از دوران جواني خود با شاعران نوپردازي چون جناب اخوان و استاد شفيعي كدكني نيز محشور بودهاند.
در ديدارهاي سالانه بعضي شاعران با ايشان نيز بارها شاهد قرائت اشعار نيمايي و سپيد بودهايم. پس جا دارد كه منتقدان سياسي و ادبي در برابر حركات ناشيانه و متعصبانه يك رسانه به ظاهر حرفهاي، سكوت نكنند و اجازه ندهند ساحت انتقاد و اعتراض با دروغ ، سفسطه و عوامفريبي در هم آميزد.
اي حميد اي پير شعر انقلاب، از من سلامت
قلهها ديري است ميبالند بر خود زير گامت
من همانم، كودك پنجاه و هفتم من، كه صبحي
در زمستان گريه كردم با «خمينياي امام»ت
من همانم، طفل لرزاني كه ميخواندم سر صف
در دبستان «اي مجاهداي مطهر» را به نامت
من همانم، نوجوان سال شصتم من، كه يك شب
پر كشيدم در هواي جبههها از پشت بامت
من همانم، آنكه در عهد جواني سير كردم
در حريم قدس «همپاي جلودار» كلامت
من همانم، آنكه در خرداد ناگه سوخت جانم
با «دريغااي دريغا»ي تو در سوگ امامت
تو همان پيري كه سي سال است صبح و شام خلقي
همنوا با توست چون من با نواي صبح و شامت
چون شهيدان را صلا دادي كه «برخيزيد»، اكنون
بين كه برخيزند هرسو سروها در احترامت
هر خط پيشانيات دارد حكايتهاي پنهان
از ركوعت، از سجودت، از قعودت، از قيامت
دولت شبزندهداريهاست بيشك اينكه هر دم
ميچكد بيتابي از سجادهات، مستي ز جامت
سبز باش و سربلند اي سرو پير سبزواري
باشد ايامت به رغم تلخكاميها به كامت