• ۱۴۰۳ جمعه ۶ مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3561 -
  • ۱۳۹۵ يکشنبه ۶ تير

«باغ آلبالو» در تالار وحدت به صحنه مي‌رود

اكبر زنجانپور: در اين اجرا مساله محيط زيست برجسته خواهد بود

پيام رضايي

اكبر زنجانپور بعد از جشنواره سي و پنجم «باغ آلبالو» را به صحنه خواهد برد. اين بازيگر و كارگردان پيشكسوت تئاتر در گفت‌وگو با «اعتماد» از اجراي اين اثر در اسفندماه امسال در تالار وحدت خبر داد: « هر چند از مولير، اونيل، ايبسن و ديگران هم كار روي صحنه برده‌ام، خب راستش عاشق چخوف هستم، اما در مورد چخوف خب پيش‌تر سال 66 هم «باغ آلبالو» را كار كردم. اما يك شب و نيم كار كردم و در شب دوم موشك به نزديكي تالار وحدت اصابت كرد و اجرا قطع شد. يعني من اين اثر را كار كرده‌ام اما چون ناكام ماند تصميم گرفتم دوباره آن را به صحنه ببرم.»
در حالي كه دراماتورژي، بازنويسي و برداشت از آثار كلاسيك تئاتر اين روزها فضاي تئاتر را فرا گرفته است، زنجانپور معتقد است بسياري از اين كارها نوآوري نيست: «آنها مثلا نوآوري مي‌كنند! نوآوري كه ربطي به نويسنده ندارد! من اجرايي را از يك نويسنده بزرگ ديدم و شاخ درآوردم! مگر مي‌شود كاري كه مساله‌اش تنهايي ا‌ست، سوءتفاهم و شوربختي است به شكلي مفرح اجرا شود؟! اجرا كنيد اما ديگر آن نويسنده نيست. يعني اين اصلا نوآوري نيست.» حقيقت اين است كه چنين رويكردي به آثار كلاسيك ادبيات نمايشي جهان معمولا قرار است نوعي مدرن بودن باشد. اما اكبر زنجانپور نظر ديگري دارد: «شايد به اسم مدرن بودن انجام شود اما مدرن نيستند. شما از طريق يك متن شناخته شده مي‌توانيد تصورات و برداشت خودتان را در شرايط گوناگون كشف كنيد و به مخاطب ارايه بدهيد، اما نمي‌توانيد از خودتان حرف دربياوريد. به نظرم بعضي‌ها دچار سوءتفاهم هستند؛ كارهايي مي‌كنند به اسم نوآوري.» او اما تاكيد مي‌كند كه نوآوري ضرورت هنر است: «نوآوري بسيار چيز خوبي است. اگر نوآوري نداشته باشيم كه ديگر هنرمند نيستيم. در علم هم اگر اينشتين به دو دوتا چهارتا شك نمي‌كرد به نسبيت نمي‌رسيد. حالا ديگر هنر كه جاي خود دارد. در هنر اساسا بايد مدرن و نوآور باشيد. اما نمي‌توانيد هرچه دل‌تان مي‌خواهد بگوييد. اگر اين نوآوري است من اين‌طور نوآوري نمي‌كنم.»
زنجانپور مي‌گويد در اجراي خودش از «باغ آلبالو» اثر تحسين شده چخوف، بي‌آنكه بخواهد، روح زمانه‌اش وجود خواهد داشت و نيازي نيست كه براي ايجاد آن دست به هر كاري زد: «شايد فضاي امروزي باشد كه هست اما نمي‌شود از متني كه اواخر قرن 19 نوشته شده الگوبرداري كرد؛ در شرايطي كه هيچكدام از مظاهر تكنولوژي درست نشده بود. من الان چه بخواهم چه نخواهم زمانه خودم را در اجرايم خواهم داشت. اما خودم دنبالش نمي‌روم بلكه خودش هست. در واقع دست من نيست.»اما از نكات جالبي كه زنجانپور در مورد اجراي خود به آن اشاره مي‌كند حضور پررنگ طبيعت و دغدغه‌هاي محيط زيستي است. مساله‌اي كه نه‌تنها جهان امروز بلكه در سطحي بومي مساله بحراني كشور ما نيز به شمار مي‌رود. خودش مي‌گويد مي‌خواهد نشان دهد كه قطع درختان مرگ انسان‌هاست. «در اجراي جديدي كه مي‌خواهم از باغ آلبالو ارايه بدهم، در آخر پرده دوم كه لوپاخين باغ را خريده و دارد درخت‌ها را قطع مي‌كند، در متن گفته شده كه صداهايي از باغ مي‌آيد، خب كاري كه من مي‌خواهم بكنم اين است كه قطع شدن اين درخت‌ها را با مرگ انسان‌ها پيوند بزنم. فكر مي‌كنم اين مي‌تواند نوآوري باشد. هر چند نوآوران جديد مي‌گويند اصلا درختي قطع نشود! خب اگر درختان قطع نشود كه ديگر «باغ آلبالو»ي چخوف نيست.» او معتقد است بايد احترام طبيعت را نگه داريم زيرا او نيازمند محبت ما نيست بلكه تنها به ما محبت مي‌كند: «ما اين پيوند ميان مرگ انسان‌ها و قطع درختان را به شكل فيگوراتيو و دكوراتيو خواهيم داشت. چون فكر مي‌كنم هر درختي كه قطع شود يك انسان دارد مي‌ميرد. چون كشاورزها جان‌شان به درخت‌هاي‌شان بسته است. حالا هر چقدر انسان بخواهد بگويد من خودم مي‌توانم بدون طبيعت زندگي كنم اين يك امر محال است. طبيعت مادر همه ما است. بايد به طبيعت نگاه محبت‌آميز داشت. نه؟! او دارد به ما محبت مي‌كند. محبت از طرف ما غلط است. ما بايد به طبيعت احترام بگذاريم و كرنش كنيم. دوست داريم اين در صحنه نمايش «باغ آلبالو» باشد. » زنجانپور برجسته كردن محيط زيست را در اين نمايش نوعي اداي احترام مي‌داند: «اين حرف زمانه ما است، حالا چخوف آن موقع گفته است، ما هم اداي مي‌كنيم به حرف‌هاي او. در واقع اداي دين مي‌كنيم به انسان امروز. به انساني كه خوشبختي مساله او است. ما يك‌بار به دنيا مي‌آييم و در اين يك‌بار بايد خوشبخت و سعادتنمد زندگي كنيم.»جايگاه چخوف در حوزه ادبيات جايگاهي خدشه‌ناپذير و تثبيت‌شده است. او نويسنده‌اي است كه هر ساله 5 اثر نمايشي او در همه جاي جهان به شيوه‌هاي مختلف به صحنه مي‌رود. اما از نگاه اكبر زنجانپور ويژگي منحصر به فرد چخوف چيست كه چنين جايگاهي به او بخشيده است؟: «چخوف نصيحت نمي‌كند. راه خوشبختي را نشان نمي‌دهد. بلكه همه‌چيز را جلوي چشم مي‌گذارد و مي‌گويد كدامش را انتخاب خواهي كرد؟! مساله‌اش اين است و در همه نمايش‌هايش مكان يك باغ است و هر بار دارد براي اين باغ اتفاقي مي‌افتد. دوره سقوط فئوداليسم و دوره صنعتي شدن است كه ارزش‌هاي انساني را با خودش نابود مي‌كند و صاحبان اين باغ‌ها، كساني كه مقصرند اصلا متوجه نيستند با ندانم‌كاري‌ها و بي‌مسووليتي‌هاي‌شان چه به سر رعيت‌هاي خودشان مي‌آورند. فقط فكر اين هستند كه بحث هنري داشته باشند، دور هم بچرخند. فقط حرف بزنند. يك كار بيهوده! رفتار مرفهين بي‌درد.» او دوبار تاكيد مي‌كند كه چخوف به‌شدت منتقد كساني است كه فقط حرف مي‌زنند: «در داستان‌هاي چخوف هميشه يكسري آدم دور هم جمع مي‌شوند و درباره مسائل زندگي با هم حرف مي‌زنند. عملگرا نيستند. ارزش چخوف در اين است كه دست آدم‌هايي را كه فقط حرف مي‌زنند به سادگي رو مي‌كند، دريغ و افسوس مي‌خورد كه چرا اين گونه است.»
اما بازيگر و كارگرداني كه چندين دهه از عمرش را صرف هنر تئاتر كرده و اين هنر را در مسير زمان ديده و زيسته، امروز تئاتر ما را چگونه مي‌بيند. پاسخ او تامل‌برانگيز است: «در زمان جواني ما پيگيري وجود داشت براي اينكه درست كار كنيم. ممكن بود درست كار نكنيم اما قصدمان اين بود. قصدمان اين بود كه شرافت كار را حفظ كنيم و دل‌مان براي صحنه بتپد. اما امروز بدبختي تئاتر در اين است كه همه فكر مي‌كنند كارشان را بلد هستند. هيچ كس دنبال كشف چيزي نيست. بلكه دنبال اين است كه «اسمم را كجا نوشتيد، چقدر پول بايد بگيرم.» مساله‌اش با تئاتر و حقيقت تئاتر كه يك هنر معترض و بالنده است همين‌هاست. تئاتر محل اين برخوردها نيست كه انگار همه كارشان را بلدند.»
به گفته اكبر زنجانپور قرار است بعد از جشنواره تئاتر فجر نمايش «باغ آلبالو» آنتوان چخوف در تالار وحدت به صحنه برود. احتمال دارد اين نمايش در جشنواره تئاتر فجر هم دو اجرا داشته باشد و بعد از آن اجراهاي عمومي خود را آغاز كند اما هنوز در اين باره صحبتي نشده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون