يارمفروش به دنيا كه بسي سود نكرد
آنكه يوسف به زر ناسره بفروخته بود
سيد محمد بهشتي
اخيرا جرياني در سپهر افكار عمومي كشور شكل گرفته مشهور به «چالش فيش حقوقي». بدينترتيب از مسوولان خواسته ميشود فيش حقوقي خود را در معرض انظار عمومي قرار دهند. چراكه فاش شدن ارقام نجومي حقوق برخي متوليان ـ اغلب در بخش مالي ـ واكنشهاي شديدي برانگيخته است. البته اين موضوع عجيب و نادري نيست چراكه در بسياري كشورها ميزان حقوق مديران ارشد در ملاءعام قرار دارد بدين صورت كه همه ميتوانند ببينند كه حقوق رييسجمهور آنان از بسياري از تاجران موفق، بسياري از كارآفرينان و توليدكنندگان بنام و ايبسا از حقوق مدير يك شبكه خبري خصوصي نيز كمتر است. در عين اينكه كسي در حساسيت مقام رياستجمهوري يا وزارت شكي ندارد؛ لذا اين سوال پيش ميآيد كه اولا آيا نبايد ميزان درآمد در يك مقام و موقعيت شغلي با ميزان حساسيت آن مرتبط باشد و ثانيا برملا شدن حقوق كسي چون رييسجمهور يا اعضاي كابينه منافي مسائل خصوصي ايشان نيست. در هر جاي جهان كمتر كسي هست كه اعتراضي به درآمد هنگفت تاجري سرشناس و خوشنام داشته باشد، ازقضا بهعكس در غالب كشورها اين اشخاص را در زمره سرمايههاي ملي ميشمرند و موفقيتش را الگو قرار ميدهند. درحالي كه در همهجاي جهان شنيدن ارقام كلان درآمدهاي مديران و مسوولان عاليرتبه بحثبرانگيز است. شك نيست كه اهل هر كشوري واقفند كه خرج و دخل هركس يكي از مسائل خصوصي اوست ولي در همه جا درباره پستهاي سياسي و رسمي استثنايي قايلند و برملا شدن جريانات مالي در اين حوزه را منافي رازداري خصوصي فرد نميدانند. اين تمايزات نكته ظريفي را آشكار ميكند و آن معناي متفاوت مشاغل است. در همهجا پذيرفتن نقش در عرصه رسمي بيش از «اشتغال» به معناي «خدمت كردن» نزديك ميشود. در خدمت كردن چند موضوع ملحوظ است؛ نخست ترجيح و اولويت مسائل عمومي بر مسائل خصوصي در آن است. يعني در اين عرصه شخص خود را مخدوم و حقوقبگيرِ جامعه ميداند پس به سبب كسب درآمد زياد نيست كه سمت رياستجمهوري را ميپذيرد چرا كه عموما ميدانند براي كسب درآمد بالا، بسياري شغلهاي كمدردسرتر نيز وجود دارد، نتيجتا انتظار عمومي از چنين كساني اين است كه درآمد قابل قبولي داشته باشند. دوم موضوع «پذيرفتن مسووليت» است؛ يعني در خدمت كردن مسووليت به سرحد كمرشكني ميرسد و هر كس با وقوف به اين موضوع اين نقش را ميپذيرد و انتظار ندارد كه بابت اين حساسيت و مسووليت به او دستمزدي ما بهازا و مساوي نقشش بپردازند چون همه ميدانند كه ارزش شغل وي اساسا قابل محاسبه با اعداد و ارقام نيست. نكته ديگر «رعايت اخلاق» است؛ به سخن ديگر در خدمت كردن عرصه، عرصه پاسخگويي است و همهچيز ممكن است در مظان اتهام باشد و شخص بايد آماده پاسخگويي باشد. در آخر مهمترين ركن خدمت كردن «جلب اعتماد» است. يعني كسي كه مسووليتي رسمي دارد در واقع عهدهدار برانگيختن اعتماد ملي است، پس اگر در عرصه غيررسمي و در محافل خصوصي پنهانكاري و دروغ گناهي بزرگ ولي بخشودني است براي كسي كه مسووليتي رسمي دارد دروغگويي و پنهانكاري حتي در زندگي خصوصي نيز نابخشودني است. چون پژواك و اثر تربيتي رفتارهاي چنين شخصي در اذهان عمومي بسيار بيشتر از شخصي معمولي است. از اين رو در مجموع در هيچ كجاي جهان شفافيت در عرصه رسمي را منافي رازداري و محرميت خصوصي فرد نميدانند. كسي كه زحمت خدمت را ميپذيرد در واقع پذيرفته است كه در اين مدت صندوقخانهاي با ديوارهاي شيشهاي داشته باشد. آفتي هست كه چالش عمومي فيش حقوقي را تهديد ميكند و آن موضوع اكتفا كردن به صورت اين چالش است. در واقع همه ميدانيم كه در ايران بحث حقوق ديگر است و هزار و يك نوع مزاياي كنار آن بحثي ديگر؛ يعني بهرهمند شدن از مزاياي غيررسمي و غيراخلاقي در هر حرفه و سمتي در ايران چندان دشوار و غيرقابل باور نيست. بهخصوص وقتي فضا تاريك است هزاران منفذ و راه براي سوءاستفاده گشوده است. متاسفانه چند دههاي هست كه فضاي عمومي و به تبع آن فضاي رسمي كشور ما در تاريكي فرو رفته است و در چنين فضاي تاريكي راه براي شيوع انواع بيماريها و ناهنجاريها آماده است. رندي و پردهپوشي كه يكي از خصايل فرهنگي ايرانيان است و در شرايط روشن و طبيعي حيات اجتماعي به توسعه تعاملات و جلب اعتماد كمك ميكند، در فضاي تاريك و بحراني به صورت استعداد رياكاري و تزوير خود را مينماياند و دست افراد را براي سوءاستفاده بازتر ميكند. چالش فيش حقوقي زنگ هشياري است براي مسوولان و مديران و اساسا همگي ما كه بفهميم در واقع مطالبه عمومي براي «شفافيت در فضاي رسمي» و روشن شدن فضاست و نه صرفا سردرآوردن از ميزان دخل و خرج مقامي خاص. با فروكش كردن بحران مدنيت روشن شدن فضا دير يا زود رخ خواهد داد و طبيعتا هر مدير و مسوولي كه به هر ترتيب زودتر به استقبال اين روشنايي برود از سوي افكار عمومي مورد قدرداني قرار خواهد گرفت. در فضاي روشن است كه اشتغال در هر عرصهاي به معناي خدمت كردن تقرب پيدا ميكند تا جايي كه بهترين و ارزشمندترين دستمزد براي هر شخص حلاوت رضايت و اعتماد عمومي ميشود. در فضاي روشن همهچيز حتي ناملموسترين و نامتعينترين ارزشها از ديدههاي عموم پنهان نخواهد ماند و هركسي به صفت ارزشآفريني مورد ستايش قرار خواهد گرفت و نه به ميزان بهره بردنش از ثروت ملي و بهعكس هر كسي ايبسا هر چه كه دارد براي به دست آوردن نيكنامي در طبق اخلاص بگذارد.