شطرنج با جان سربازان با ماشين قيامت
ابراهيم عمران
اينكه دورهاي از زندگيات رو به اتمام باشد و با نوعي غرور از سر جواني براي ورود به مرحلهاي تازه، سر به آسمان بسايي و زمين و زمان، جلودارت نباشند و با نوعي سرخوشي خاص كه گهگاهي پهلو ميزنه به «دستور نگرفتن» مشغول گذراندن روزهايي باشي كه بعدها از آن به عنوان پرخاطرهترين ايام زندگيات ياد كني، در قاموس مرحلههاي زندگي چيزي نام ندارد جز سپري كردن روزهاي سربازي يا خدمت... اما افسوس كه راكبان مرگ كه خود روزي لامحاله اين دوران را از سر گذراندند، اجازه ندادند دوره آموزشيات به وظيفگي برسد و با هر دليل كه «موجه» بودن در آن لاجرم جايي ندارد؛ اين سرزندگي را ازت دريغ كردند... صحبت از داغدلي است كه اين «شطرنجكنندگان با ماشين قيامت» روي دل پدران و مادران سرباز نهادند و با سهلانگاري خود، بار ديگر نابساماني ناوگان پر از «نقل حمل» ما را به رخ كشاندند! مرثيهسرايي و داد سخن گفتن و از روي احساس نوشتن براي اين گروه از آدميان بيحامي، چيزي جز سر و هم كردن واژگان ادبي نيست و مشكلي نميكاهد از بيكفايتي آناني كه به هر صورت در اين «سهمناك عزاي بزرگ» شريك هستند. در اينكه بايد براي همه مسافران اين مرزوبوم ايمني و آسايش جاده مهيا شود، بحثي نيست ولي در اين ميان اگر توجهي خاص به گروههاي خاص بسان «سربازان و دانشجويان» شود دور از منطق و عقل نيست كه همين افراد لاجرم جزو سازندگان فرداي كشور هستند. بهراستي آيا سخت و «شاذ» و ناشدني است تسهيلاتي مطمئن و ايمنتر براي اين دو گروه در نظر گرفت؟ اگر مسوولان هر دو دسته اين عزيزان براي بهتر رفت و آمدكردن و كمتر پيش آمدن سوانح به راهكارهايي دستيازند، جاي فكر و عمل ندارد؟ چه ميشود در پايانههاي مسافري براي سربازان اين مرز و بوم از بهترين و كارآمدترين اتوبوسها همراه با مجربترين رانندگان استفاده كرد؟ دستكم زماني كه انبوه سرباز از نقطهاي به جغرافياي ديگر در سفر هستند؛ چرا نبايد ايمنسازي بهتري صورت پذيرد؟ دست تقدير و قضا اگر فرجام سخن بانيان راه و جاده باشد؛ زياده نوشتن اين وجيزهها مددي براي به سامان شدن امور نميرساند ولي اگر دراين ميان گوش شنوايي براي شنيدن سخن منطقي وجود داشته باشد ميتوان تا حدود زيادي از برخي حوادث جلوگيري كرد. سپردن سكان هدايت اتوبوس به واردترين و حساسترين افراد به جان انسانها، آيا كاري است سخت؟ در اين حادثه روحخراش اگر راننده يا رانندگان درك درستي از مسافران و شرايط آينده آنان ميداشتند آيا جنونآميز بر پدال سرعت پا ميفشردند؟ وقتي
«بار آيينه»داري، بايد طوري رفتار كني كه در «بغل سنگ» نيز آرام و ايمن باشند همراهانت.... اي كاش در اين حوادث به خلقيات و رفتارهاي «هيستريك» رانندگان خاص بيشتر دقت شود تا كل جاده و وسيله و راهدار و نهاد و سازماني زيرپرسش نروند از براي بياحتياطي محض عدهاي خاص.