گفتوگوي «اعتماد» با رييس پيشين دفتر حافظ منافع ايران در مصر
مرسي، شاهكليد حفظ انقلابيها
در صحنه را گم كرد
ميثم سليماني
سقوط ديكتاتوري مبارك در ژانويه سال 2012 به عنوان دومين كشوري كه بهار عربي در آن به ثمر نشست اميدهاي فراواني را به وجود آورد كه مصر به عنوان كشوري با تاريخ باعظمت خود به سمت دموكراسي گام برميدارد. انقلابي كه منتظر بود تا بذري كه در ژانويه كاشته بودند بتوانند در سالهاي آينده برداشت كنند. مردم مصر ژوئن سال 2012 به پاي صندوقهاي راي رفتند تا در نخستين انتخابات آزاد و دموكراتيك رياست جمهوري شركت كنند و در روز 17ژوئن محمد مرسي را به عنوان نخستين رييسجمهور منتخب مصر معرفي كردند. محمد مرسي، دانشآموخته فيزيك در امريكا توانست خود را به عنوان نخستين رييسجمهور منتخب اين كشور معرفي كند؛ فردي كه از سوي اخوانالمسلمين براي اين سمت معرفي شد و ميتوانست بدل به فردي ماندگار در تاريخ مصر شود. اما هنوز يك سال از رياستجمهوري او نگذشته بود كه اعتراضها عليه مرسي در ژوئن سال 2013 آغاز شد؛ اعتراضاتي كه ميليونها نفر از مصر را به خيابانها كشاند و ارتش وي را از قدرت خلع و بهزندان منتقل كرد و عملا مرسي به عنوان نخستين رييسجمهور دموكراتيك مصر سرنوشتي بهتر از زندان پيدا نكرد. حالا سه سال از واقعه كودتا عليه مرسي گذشته است. او اكنون در دادگاههاي مختلف به اتهامات متعدد بايد پاسخگو باشد. او به تازگي به حبس ابد به جرم خيانت به كشور محكوم شد و به اتهام كشتار نيز به اعدام محكوم و توسط الازهر نيز اين حكم تاييد شد. اكنون نهتنها پس از سه سال، آينده مرسي مبهم است بلكه آينده دموكراسي در مصر نيز مبهمتر از آينده مرسي شده است. از همين رو گفتوگويي داشتيم با مجتبي اماني، رييس پيشين دفتر حافظ منافع ايران در مصر كه طي سه دوره مبارك، مرسي و سيسي در اين سمت قرار داشت و از او پس از سه سال دلايل ناكام ماندن مرسي و شخصيت او در اين جريان را مورد بررسي قرار داديم.
پس از انقلاب در مصر اخوان المسلمين اعلام كرد كه تمايلي براي حضور در صحنه سياسي ندارد، اما پس از آن شاهد بوديم وارد انتخابات مجلس و سپس رياستجمهوري شد. چه شد كه اخوان از آقاي خيرت شاطر به عنوان يك شخصيت تند و مذهبي به محمد مرسي به عنوان فردي كه در امريكا تحصيل كرده و مسامحهجو است براي نامزدي رياستجمهوري رسيدند؟
تعبير اينكه اخوان از شخصيت تند خود به يك شخصيت تحصيلكرده امريكا براي انتخابات رياستجمهوري رسيد، شايد چندان دقيق و درست نباشد. به اين دليل كه موضوع اصلي كه در تصميم براي تغيير مطرح بود مسائل اداري و حقوقي مربوط به تعيين نامزد رياستجمهوري بود كه اجازه نداد گزينه اصلي اخوان وارد ميدان انتخابات شود. آن چيزي كه مشخص بود خيرت شاطر داراي يك پرونده حقوقي بود كه مانع از ثبت نام براي انتخابات رياستجمهوري ميشد. چرا كه بعد از انقلاب مصر هيچگونه تغيير و نگاه تجديد نظرطلبانه درمورد احكام دادگاه مصر كه در زمان مبارك صادر شده بود وجود نداشت. بهطور مثال يكي از پروندههاي آقاي مرسي و ديگران اين بود كه از زندان فرار كردند و به عنوان يك پرونده قضايي مطرح بود چيزي كه از نوع نگاهي كه ما به انقلاب در جمهوري اسلامي داريم چندان قابل پذيرش نيست. از ديدگاه ما شايد فردي كه در مصر انقلابي بوده و زندان كشيده است بعد از آن بهطور طبيعي ميتواند در راس حاكميت قرار بگيرد. اما خيرت شاطر و مرسي در زمان مبارك داراي پروندههاي قضايي بودند كه برخي از آنها را براي ورود به نامزدي رياستجمهوري محدود ميكرد. در آن شرايط خيرت شاطر پرونده قضايي داشت و مرسي نداشت.
چرا، مگر هر دوي آنها در مصر زنداني نبودند؟
بله بودند اما براي مرسي يك راهحل حقوقي پيدا كرده بودند. گرچه اين موضوع بسيار نمايشي بوده اما مدعي بود براي اينكه جرمي مرتكب نشده در روز آخري كه زندان بوده نامهاي نوشته كه مديريتي در زندان وجود ندارد و مجبور به ترك زندان شده است. بهطور كلي خيرت شاطر از نظر حقوقي نتوانست وارد ميدان رقابت شود و مرسي به دليل اينكه رييس حزب عدالت و آزادي شد موقعيت برتري نسبت به گزينههاي ديگر پيدا كرد. زيرا در مصر از طريق حزب راحتتر ميتوان وارد عرصه رقابت در انتخابات شد.
مرسي در سخنرانياي كه پس از پيروزي داشت اعلام كرد كه رييسجمهوري براي تمام مردم مصر است ولي آيا ايشان توانستند واقعا اينگونه عمل كند يا رفتار وي چيز ديگري را نشان ميداد؟
با وجود تبليغهاي منفي كه عليه مرسي صورت گرفت من فكر ميكنم كه ايشان براي پوشش دادن همه گروهها و طيفهاي مختلف در مصر تلاش فراواني داشت.
پس چرا نتوانست تمام نخبگان خارج از اخوان را گرد خود جمع كند؟
اينگونه نيست كه همه نخبگان عليه مرسي بودند، بلكه برخي از آنها از مرسي حمايت كردند. بايد توجه كرد كه ابزار تبليغاتي در تمام مدت بعد از بركناري مبارك در اختيارطرفداران و بازماندگان نظام مبارك بود. اخوان با وجود همه سابقه سياسي خود نتوانست يك رسانه مطرح نه درسطح نوشتاري و نه ديداري ايجاد كند. شبكه تلويزيوني آنها بسيار ضعيف عمل ميكرد و هيچ جاذبهاي مانند رسانههاي نزديك به مبارك كه بعد از انقلاب مصر ايجاد كرده بودند نداشت ضمن اينكه روزنامه آنها چندان پرنفوذ و پر تيراژ نبود و اين موضوع به ضعف اخوان در بعد رسانهاي تبديل شد.
پس چگونه توانستند حمايت مردمي را براي انتخابات به دست بياورند؟
شور انقلابي كه در بعد از انقلاب به وجود آمده بود باعث اين موضوع شد. اينكه مردم ديدند چهره جديدي پا به عرصه رقابت گذاشته بود و عشق و علاقه مردم به اسلام كه يك شخصيت اسلامي كه هم از نظر ظاهر و هم از لحاظ سابقه و شعار با نظامهاي سابق متفاوت بود توانست راي بياورد. حتي فكر ميكنم كه راي ايشان بيش از آن چيزي بود كه اعلام شد، زيرا مقابل او شخصيتهاي اسلامي چنداني وجود نداشتند و در نهايت هم مرسي در دور دوم انتخابات در برابر شفيقي قرار گرفت كه به عنوان يك مهره وابسته به نظام مبارك به حساب ميآمد.
در دوره مرسي ژنرال طنطاوي استعفا داد و مرسي، آقاي سيسي را به وزارت دفاع منصوب كرد، آيا اين يك گزينه تحميلي بود يا انتخاب شخص مرسي؟
اين موضوع باز ميگردد به نقش ارتش مصر در ساختار قدرت اين كشور، از سال 1952 ارتش در مصر حاكم شداينكه سيسي در زمان مبارك رييس دستگاه اطلاعاتي ارتش بود، مرسي تلاش كرد تا ارتش را با همان شكل موجود بپذيرد و بنابراين چارهاي نداشت تا از صاحب منصبان ارتش استفاده كند زيرا در سلسله مراتب ارتش آنچه در واقع بهطور طبيعي وجود دارد رتبهبندي است. سيسي داراي يكي از مقامات عاليرتبه مصر بود و مجبور شد اورا به عنوان جانشين طنطاوي معرفي كند. زيرا اساسا يكي از اشكالات انقلاب مصر و همچنين اخوان اين بود كه توان نهادسازي در انقلاب را نداشتند و اسباب اصلي شكست انقلاب مصر نيز همين موضوع بود.
مرسي در آن دوران توان اين را داشت كه در ساختار ارتش تغييري ايجاد كند؟
بايد توان معنا شود. مرسي به دلايل مختلف كه برخي از آنها دلايل غير واقعي كه لازم نبود حتي به آنها توجه شود، مجبور بود يك مقام عاليرتبه را جانشين طنطاوي كند و اين افراد امثال افرادي مانند سيسي بودند كه در آن نظام به درجه سپهبدي رسيده بودند.
مرسي فكر ميكرد سيسي بخواهد عليه ايشان اقدام كند؟
به نظر من اين را محتمل ميدانستند اما در عمل نتوانست كاري انجام دهد كه مانع از اين كار شوند. اين را يكي از اشتباهات بزرگ اخوان و شخص مرسي ميدانم كه زمام امور را در اختيار گرفته بود. اين دو چندان قابل جدا شدن از هم نيستند. اخوان بايد به عنوان جنبشي كه مرسي از سوي آن به اين مقام رسيد مشورتهاي لازم را به او ميداد و نميتوان مسووليت آن را نفي كرد. گرچه برخي گفتهاند مرسي وقتي رييسجمهور شد ارتباطش با اخوان قطع شد اما چنين چيزي را نميتوان تصور كرد، مرسي گزينه اخوان بود. با اين حال مرسي راه خروجي از اين شرايط براي خود نميديد زيرا ابزار و لوازمي كه در قدرت مصر تصور ميكرد چندان واقعي نبودند.
در آن دوره شاهد آن بوديم كه برعكس تصورات روابط خوبي ميان مصر و اسراييل شكل گرفت و حتي منابع اسراييلي اعلام كردند كه ما امتيازاتي از مرسي گرفتيم كه در دوره مبارك امكانپذير نبود، مرسي تونلها به سمت غزه را مسدود و به محاصره آن كمك كرد، آيا شما چنين موضوعي را تاييد ميفرماييد؟
اين موضوع تقريبا به شكل بسيار زيادي تحليل غلطي است. من نشنيدم كه مقامات اسراييلي از مرسي تمجيد كنند ولي ما بايد يك تصوري از رابطه مصر و رژيم صهيونيستي داشته باشيم. اين روابط در قالب يك قراردادي به نام كمپ ديويد تعريف شده كه بخشي از آن نظامي و در اختيار ارتش است. بهطور مثال سراسر سينا بهطور كامل در اختيار ارتش مصر است، پرونده روابط نيز در اختيار بخش امنيتي قرار دارد و اين دو بخش از جمله مواردي بود كه در دوره مرسي تغيير چنداني رخ نداد. البته درست است كه در زمان مرسي اتفاقاتي در روابط مصر و رژيم صهيونيستي رخ داد، بخشي از اين اتفاقات با توجه به نگاه جمهوري اسلامي بسيار مثبت بود و آن ارتباطگيري عناصر مقاومت حماس با اخوان و حمايتي كه اخوان و مرسي كه از حماس ميتوانستند داشته باشند. در زمان مرسي خالد مشعل به مصر آمد كه پيشتر چنين اتفاقي رخ نميداد و رفت و آمدها شكل گرفت و به نوعي دفتر حماس در مصر ايجاد شد بدون اينكه بخواهند آن را علني و رسمي كنند و موسي ابومرزوق نفر دوم حماس در مصر مستقر شد كه اينها نشانههاي مثبتي بود.
اما در عمل فكر نميكنيد اتفاق ديگري در حال رخ دادن بود؟
موضوعاتي كه مطرح شد ابتكارات و خواستههاي مرسي بود. اما خراب كردن تونلها توسط ارتش و خارج از اراده مرسي اتفاق افتاد. يك دليل هم اين بود كه آقاي سيسي قصد داشت تا با تخريب تونلها و تاسيساتي كه در سينا در زمان مبارك ايجاد شده بود يك پيغام به اسراييل ارسال كند. نبايد فراموش كرد كه اين تونلها به مردم غزه كمك ميكرد و ارتش نيز از طريق قاچاق سلاح، كالا و سوخت استفادههاي خود را ميبرد و سياست مبارك اين نبود كه مردم غزه در برابر رژيم صهيونيستي خلع سلاح باشند، اين را به صورت پنهاني پيش ميبرد. اما در زمان مرسي براي اينكه سيسي به اسراييليها ثابت كند كه من بهتر از مبارك ميتوانم با شما همكاري كنم دست به اقدامي زد كه مبارك انجام نداد. در اين چارچوب بايد نوع تعامل دولت مرسي با اسراييل را مجزا كرد چرا كه بخشي از آن توسط ارتش و سازمانهاي امنيتي پيگيري ميشد كه به سود اسراييل بود و بخشي از آن توسط شخص مرسي و وزارت خارجه اعمال ميشد كه به سود حماس بود.
اما در آن دوران اين تونلها با دستور شخص مرسي بسته نشد و ارتش به صورت سرخود دست به چنين اقدامي زد.
من چنين چيزي را به خاطر ندارم كه مرسي دستور آن را صادر كرده باشد و ارتش به صورت سرخود دست به اين اقدامات زد.
ولي در آن دوران پس از حملات به سربازان ارتش در صحراي سينا شخص مرسي به آنجا رفت و شخصا دستور تعطيلي اين تونلها را صادر كرد و خود را متعهد به اجراي كمپديويد دانست و حتي اسراييل در آن دوران پس از سالها اجازه داد كه ارتش مصر با تجهيزات سنگين وارد سينا شود تا به اسم مبارزه با تروريسم عمليات انجام دهد، آيا اين را اعتمادي نميدانيد كه ميان دو طرف ايجاد شده بود؟
يك موضوعي در خصوص عملياتهاي تروريستي در سينا وجود دارد كه در حال حاضر نيز وجود دارد. در صورتي كه تونلها بسته شده است. اگرچه اين موضوعات ريشه صددرصد صهيونيستي ندارد اما آنها بدشان هم نميآيد كه در سينا درگيريهايي نيز عليه دولت مصر وجود داشته باشد. اين موضوعات براي اسراييل به نظر من مطلوب است. اما تمامي تحركات مسلحانه در سينا مربوط به نوع نگاه و بافت اين منطقه است. در دوسالي هم كه سيسي در آن حاكميت دارد اين اتفاقات متوقف نشده در زمان مرسي نيز اينگونه بود. مصريها به دليل عملياتهاي تروريستي در اين منطقه توانستند مجوزهاي محدودي را از امريكا و هماهنگي رژيم صهيونيستي براي حضور در اين منطقه بگيرند كه پيشتر امكان حضور نداشتند. ولي عمده تحركاتي كه در زمان مرسي در روابط مصر و رژيم صهيونيستي انجام شد يا با عامليت ارتش و سازمان اطلاعاتي مصر انجام ميشد يا در واقع مرسي را مجبور به اين كار ميكردند چرا كه همه حكومتهايي كه بعد از انقلاب مصر بر سر كار آمدند بر يك موضوع تاكيد مشترك داشتند و آن هم پايبندي به كمپ ديويد بود.
يعني مرسي را مبرا از اقداماتي كه عليه حماس صورت گرفت و حتي ارتباط نزديك با اسراييل ميدانيد؟
بايد يك تفكيكي بين خواسته مرسي و شكل روابطي كه مصر از زمان سادات با اسراييل داشت انجام داد. مرسي گرچه به اعتقاد من در قبول كمپ ديويد خطاكار است اما اگر اين خطا را كنار بگذاريم اجراي آن برعهده دستگاههاي امنيتي و ارتش بود.
يعني شما مرسي را شخصي اهل مسامحه، معامله و همكاري ميدانيد؟
بهطور طبيعي شخصيت مرسي به عنوان فردي است كه به دنبال تسامح بود و اهل اقدام انقلابي نبود كه اين موضوع به ساختار اخوان نيز باز ميگردد. اخوان به هيچ عنوان حركت تندي در تاريخ خود ندارد بلكه حركتها را به اخوان منسوب كردند. اخوان همواره به عنوان جمعيت دعوتگر و تبليغكننده بوده و در طول ساليان سال اقدام خشونتآميزي از آنها مشاهده نشده است. اتفاقا كساني كه از اخوان خارج شدند و سازمانهاي جهادي تشكيل دادند ايراد كارشان به اخوان اين بود كه جمعيت اخوان به روشهاي مسالمتآميز پايبند بوده است.
مساله بعدي كه در اين بين مطرح است، نوع ارتباط مرسي با عربستان است. حتي آقاي صالحي در جايي عنوان كردند كه طرحهايي كه ما براي رابطه با مصر مطرح ميكرديم، بلافاصله آن را در اختيار عربستان قرار ميدادند تا بتوانند امتيازات بيشتري را از آنها دريافت كنند. مرسي همچنين سعي كرد شركاي قديمي مصر و مبارك را براي خود حفظ كند، در چنين شرايطي، مرسي به جز قطر هيچ كشورحاشيه خليج فارس را نتوانست راضي به حمايت از خود كند، چرا چنين اتفاقي رخ داد و عربستان نتوانست با شخصيت مسامحه جوي مرسي كنار بيايد و وارد معامله با او شود؟
مصر از لحاظ ساختار اقتصادي همواره به كمكهاي خارجي وابسته بوده است. كشورهايي كه به مصر كمك ميكردند شامل امريكا، تعدادي از كشورهاي اروپايي و كشورهاي ثروتمند حاشيه خليج فارس از جمله كويت، امارات و عربستان هستند. مرسي بر روي چنين ساختاري سركار آمد و تلاش كرد كه دريافتهاي خود را افزايش دهد. مرسي تصور ميكرد كه ميتواند بر مبناي مشترك اسلامگرايي با عربستانيها به توافق برسد. از همين رو در نخستين سفر خود به عربستان به ملك عبدالله عنوان كرد كه شما راعي (سرپرست، هدايتكننده) و سني هستيد و ما حامي شما خواهيم بود و ميتواند بين حامي و راعي پيوندهاي عميق و روابط خاصي ميان دو طرف وجود داشته باشد. اين به معناي پيشنهاد به عربستانيها بود كه ما حاضر هستيم كه در يك پروژه اسلامگرايي و اسلام سني با شما همكاري كنيم. اما تا چه حد مرسي با تفكر اخواني كه يك تفكر وحدتمحور در جهان اسلام است و چگونه ميخواهد با عربستاني كه دنبال تنها يك تفكر تفرقهافكن در جهان اسلام به هم پيوند بخورند اين اتفاق نيفتاد كه ببينيم چگونه خواهد شد. عربستانيها چون برداشت دقيقي از بقاي حكومت اخوان در مصر نداشتند با مرسي از همان ابتدا به جنگ و جدل برنخاستند و تلاش كردند تا يك نوع مسامحه ميان دو طرف باشد. اما حركات مردمي ضد عربستان در مصر همواره وجود داشت و يك اهرم فشار به حساب ميآمد. يكي از ايرادات عربستان به مصر به همين اعتراضات بود كه حتي يكبار به آتش زدن خودروهاي سفارت عربستان نيز منجر شد. عربستان گرچه با ملاحظه سياسي با مرسي برخورد ميكرد، اما منتظر آن بود كه اين حكومت ساقط شود. اين هم به دليل نگاه عربستان به انقلابهاي عربي بود. زيرا اگر يكي از نسخههاي انقلابهاي عربي موفق ميبود قطعا بر روي زياد شدن اين مطالبه در عربستان تاثير ميگذاشت. خصوصا اينكه چنين الگويي از سوي يك جريان اسلامي سرچشمه بگيرد، قطعا در چنين شرايطي عربستان اولي هست به داشتن يك حكومت دموكراتيك اسلام محور نسبت به مصر، تونس و ليبي؛ بنابراين عربستان بهطور كلي با انقلابهاي عربي هيچگونه اشتراك منافع نداشت. اين بود هنگامي كه سيسي عليه مرسي اقدام كرد، يك ربع پس از اين اقدام ملك عبدالله با سيسي تماس تلفني گرفت و به او تبريك گفت. بنابراين من فكر ميكنم استراتژي عربستان همكاري با اخوان نبود، اما در قالب مشكلات مالي و اقتصادي مصر مرسي چارهاي جز اين نميديد كه دست كمك خواهي به عربستان دراز كند كه عربستان اين دست را پس زد و يك اختلاف عميق تاريخي ميان اخوان و عربستان به وجود آمد.
نخستين ديداري كه با آقاي مرسي داشتيد چگونه بود و برداشت شخصي خود از ايشان را بفرماييد؟
من در هنگامي كه ايشان به عنوان رياست حزب آزادي و عدالت انتخاب شد از ايشان درخواست ملاقات كردم. دفتر ايشان پاسخ نداد و پس از پيگيريهاي متعدد اعلام كردند كه وقت آقاي مرسي براي اينكار اجازه نميدهد. اما مرسي بعد از اين پاسخ دفتر خود در يك سخنراني به عنوان رييس حزب وابسته به اخوان مشغول به كار شده بود در پاسخ به سوال يكي از حضار كه اخوان در مورد سوريه چه اقدامي انجام داده اعلام كرد كه نماينده ايران در قاهره صبح و شب به دنبال ملاقات با من است و ما به آنها پاسخ داديم تا زماني كه موضع خود را در مورد سوريه تصحيح نكنيد با شما ملاقات نخواهيم كرد و سخنان ايشان منتشر و فيلم آن در شبكههاي مجازي منتشر شد. آنها اگرچه اين پاسخ را به ما ندادند اما با نحوه پاسخ دادن به درخواست ديدار ما اين پيغام را به نوعي رسانده بودند. اما زماني كه آقاي مرسي رييسجمهور شد مصر يكي از نخستين اقداماتي كه انجام داد تشكيل كميته چهارجانبه حل بحران سوريه با مشاركت مصر، ايران، تركيه و عربستان بود كه عربستان از ابتدا بيميل به اين گروه نگاه كرد و در جلسات بعدي آن نيز شركت نكرد. نخستين ملاقات رودروي من با مرسي به همراه آقاي صالحي بود كه به همين منظور به قاهره آمده بودند و قبل از آن با مرسي هيچ ديداري نداشتم. بهطور كلي اخوان به دليل ملاحظاتي كه در روابط خود با كشورهاي ديگر داشت از روابط علني با جمهوري اسلامي مقداري ابا داشتند. مجموعا من در چهار يا پنج جلسه با آقاي مرسي در قالبهاي مختلف حضور داشتم، اما ملاقات با اطرافيان ايشان زياد بود. در آن ملاقاتها بسيار ايشان مثبت بود و يك نوع نگاه مبتني بر همكاري و علاج جويانه در برابر ايران براي حل بحران سوريه و منطقه داشت.
آيا اين اتفاقها عملي نيز شد؟
بله شد. اما يك چيزي در سياست مصر از زمان مبارك همواره وجود داشته است، مصريها هيچگاه سياستهاي خود را به صورت آشكار پيش نميبرند. بخش پنهان سياستهاي آنها بخش قابل ملاحظهاي است. باز شدن راه جهانگردان ايراني به مصر مساله شوخيبرداري نبود زيرا عربستانيها اين موضوع را خط قرمز خود ميدانستند و به آنها هشدار دادند و به همين علت بود كه پول فراواني را خرج كردند كه بتوانند فضاي داخلي مصر را تغيير دهند و در نهايت تظاهرات شصت يا هفتاد نفرهاي را جلوي اقامتگاه ما برگزار كردند. همچنين تلاش براي همكاري نفتي ميان دو كشور انجام شد كه اين موارد از جمله خطوطي بود كه امريكا، اسراييل و عربستان بهشدت بر روي آن حساس بودند و اينها گامهاي عملي بود كه آقاي مرسي در مورد ايران برداشت.
چرا آقاي مرسي به تهران آمدند حتي نصف روز هم نماندند؟
حضور رييسجمهور يك كشور را در اجلاس بينالمللي چندان خارج از ساعات و روز نيست. ايشان تقريبا يك روز كامل در كشور ما به سر بردند اما اين موضوع در ابتداي حكومت مرسي بود و تصور ميكرد كه نبايد به اقدامي دست بزند كه عربستان يا امريكا را خشمگين كند. ضمن اينكه تلاشهاي بسيار زيادي از طريق عوامل عربستان در مصر كه خصوصا در مجموعه تكفيري فعال و شيوخ وهابي در مصر تبليغات بسيار زيادي عليه ايران كردند و هشدارهايي دادند كه به تهران نيايد. به هر ترتيب مصر رييس اجلاس غير متعهدها بود و بايد رياست را به ايران تحويل ميداد. ابتدا تصور ما اين بود كه مرسي جرات و جسارت اين كار را ندارد و وزيرخارجه خود را به ايران ميفرستد ولي در نهايت با وجود تمامي ريسكها اين كار را انجام داد كه البته تلاشهايي نيز در ايران انجام داد تا به نوعي براي مخالفين اين سفر سوژهاي ايجاد كند كه ما در تهران تنها چند ساعت مانديم و تلاش كردند اين سفر را از لحاظ اهميت تخفيف دهند.
اما اين حس به مخاطب تلويزيوني منتقل ميشد كه ايشان نگاه از بالا به پاييني نسبت به مقامات ايراني داشتند، آيا اينگونه تصور نميكنيد؟
من به عنوان كسي كه در اجلاس حضور داشتم آن را حس نكردم. مرسي سخنان خود را با درود به خلفاي چهارگانه آغاز كرد كه از جمله مواردي بود كه براي ايرانيها نامانوس جلوه ميكرد و در فضاي وحدتگونه اجلاس يك مقدار اين احساس به وجود ميآمد كه ايشان در حال خط كشي است. اما فكر ميكنم فشار بر روي مرسي به اندازه بود كه به دنبال انجام اقدامات اينچنيني فشارها روي خود را خنثي كند. البته پيشتر گفتم تصور مرسي اين بود كه ميتواند با اين مانور و نمايش نزديك شدن به عربستان و امريكا بتواند امتيازاتي مالي را دريافت كند. اين را در كنار آن بگذاريد كه در حال حاضر سيسي مجبور است براي دريافت كمكهاي عربستان دو جزيره را به عربستان بدهد و بگويد مادرم به من يادداده كه هرچيزي براي ديگران است به آنها بازگردانم. اگر اين حركت سيسي را در مقابل آن حركت مرسي بگذاريم قابل دركتر خواهد بود. سيسي اكنون مجبور است دو جزيره را بدهد و مرسي براي آنكه مخالفان را ارضا كند با نگاه بالا به پايين وارد ايران ميشود.
به نظر شما اگر عربستان با مرسي وارد معامله ميشد دست به چنين اقدامي مانند سيسي نميزد؟
در مسير تاريخ اگر به يك نقطهاي برسيم و آن مسير را حدس بزنيم شايد به توافق نرسيم. بهطور مثال گفته ميشد كه پس از آزادي خرمشهر جنگ را به پايان ميرسانديم اتفاقات بهتري رخ ميداد. ميتوان مسير فرضي را تصور كرد كه هيچگاه در صحنه عمل محقق نميشود.
اما همانگونه كه آقاي صالحي هم اشاره كردند مصريها هركاري براي دريافت امتياز از اعراب انجام ميدادند، اگر عربستان با مرسي وارد معامله ميشد او معامله گرتر از سيسي نبود؟
بر آدم مضطر حرجي نيست. وضع اقتصاد مصر از اواخر زمان مبارك تاكنون رو به افول بوده است و هر رييس كشوري كه بيايد براي حل مشكلات رو به افزايش به هر اقدامي دست خواهد زد و به اصطلاح مصريها مساله لقمه عيش شهروندان خود را تامين كند دست به هر اقدامي ميزند. به نظر من اگر اين تحليل را بپذيريم حماقت بسياري كردند كه از مرسي حمايت نكردند. اما به نظر ميرسد عربستانيها چيزي در وجنات مرسي ديده بودند كه به او روي خوش نشان ندادند.
مثال شما در خصوص آقاي سيسي هم صدق ميكند؟
بله، آقاي سيسي هم به دليل اينكه براي اداره كشور مضطر هست دست به اين اقدام زده است. اما زماني كه براي تامين لقمه نان مردم بيش از آنكه به توانايي داخلي، فكري و عملي آنها تكيه كنيد و چشمتان به خارج باشد اين نگاه چه در آقاي سيسي و چه در مرسي غلط است.
مرسي چرا نتوانست بيش از يك سال رييسجمهور بماند؟
اين موضوع باز ميگردد به انقلاب مصر. زيرا انقلاب مصر به دليل اينكه در نهادهايي مانند ارتش، پليس، سازمانهاي امنيتي، رسانه، اقتصاد و نهاد ديني مصر نتوانست هيچ تغييري ايجاد كند عملا اتفاق خاصي نيز رخ نداده است. شيخالازهر كماكان شيخ منصوب مبارك است. در ارتش نيز شاهد چنين شرايطي هستيم و هيچ چيزي تغيير نكرده است. اينكه اين موضوع را تقصير اخوان، مرسي يا هركس ديگر بيندازيم ميتواند محل بحث باشد ولي آنچه كه رخ داد انقلاب نتوانست اين نهادها را تغيير يا درست كند.
شخص مرسي تا چه حد در اين امر دخيل بود؟
آقاي مرسي هم جداي از شخصيت انقلاب مصر نيست، ايشان با نگاه متسامحانه و متساهلانه به مسائل نگاه ميكرد و براي او اهميت آنچناني نداشت كه روز به روز مردمي كه به اميدي آمدند و حول محور انقلاب جمع شدند در حال پراكندگي هستند. شاهكليد تغيير در اين نهادها نگه داشتن مردم در صحنه بود. مردم انقلابي را نبايد سرد كرد. انقلاب مردم با شور و حرارت آغاز شد اما در طول مسير به علت عدم توانايي نخبگان مصري از جمله اخوان نتوانستند اين كوره انقلاب را گرم نگه دارند تا از درون آنها نيروهاي توانا و نهادهاي جديد ايجاد شود. انقلاب مصر كلي كشته و زخمي برجاي گذاشت و پس از آن حتي يك نهاد ايجاد نشد تا به وضعيت آنها رسيدگي كند. اينچنين بود كه مرسي هم جزيي از انقلاب ناتمام مصر شد.