اسلامگرايي و خاورميانه
هنري كيسينجر / مترجم: منصور بيطرف
بهار عرب
بهار عرب كه در اواخر سال 2010 شروع شد، براي لحظهيي اين اميد را ايجاد كرد كه موج جديد اصلاحات، نيروهاي رقيب استبداد را كنار زده است. رهبران سياسي غرب و رسانهها از تحولات تونس و مصر به مثابه انقلاب منطقهيي و جوانانه كه خواهان اصول دموكراسي هستند بهشدت استقبال كردند. ايالات متحده هم به طور رسمي بر خواستههاي مخالفان مهر تاييد گذاشت و پشت فرياد غيرقابل انكارشان كه «آزادي»، «آزادي و انتخابات عادلانه»، «حكومتي كه نماينده مردم باشد» و «دموكراسي هوشمند» بود، ايستاد، فريادهايي كه نبايد اجازه داد فروكش كند. با اين حال مسير دموكراسي كه پس از فروپاشي رژيمهاي استبدادي به وضوح ديده شد به غايت سخت و اندوهبار بود. بسياري قيام ميدان تحرير در مصر را به مثابه دفاع از اين استدلال كه آلترناتيو استبداد را بايد زودتر از اين كمك ميشد تفسير كردند. هرچند كه مشكل واقعي براي ايالات متحده اين بود كه به سختي ميتوانست عناصري را كشف كند كه از دل آنها بتوان نهادهاي متكثر را تركيب كرد يا آنكه رهبرانشان به تعهداتشان پايبند باشند.
اشتياق دموكراتيك امريكا براي منطقه كه از سوي هياتهاي اجرايي هر دو حزب [جمهوريخواهان و دموكرات] مورد استقبال واقع شد، منجر به اظهارات شيواي ايدهآليسم كشور شد. اما غالبا مفاهيم الزامات امنيتي و ارتقاي دموكراسي با هم تقابل پيدا ميكنند. براي آنهايي كه به دموكراتيزه كردن متعهد هستند كشف رهبراني كه اهميت دموكراسي را بفهمند نه آنكه آن را ابزاري براي رسيدن به قدرت بدانند، بسيار سخت است. در همان حال، هواداري از ضرورت استراتژيكي قادر نشد تا نشان دهد كه رژيمهاي تثبيت شده چگونه در يك منش دموكراتيك يا حتي اصلاحطلبانه تكامل خواهند يافت.
روند دموكراتيزه كردن نميتوانست در تعقيب اهدافش اين خلأ را پر كند و روند استراتژيك هم به خاطر تصلب نهادهاي موجود عملا از كار افتاده بود. بهار عرب به مثابه قيام نسل جديد براي ليبرالدموكراسي شروع شد. اما به زودي كنار گذاشته شد، مختل شد يا شكست خورد. نشاط، فلج شد. نيروهاي موجود سياسي حومه شهر كه در ارتش يا دين تجسم يافته بودند، ثابت كردند كه خيلي قويتر و سازماندهيتر از طبقه متوسطي كه براي اصول دموكراتيك در ميدان تحرير تظاهرات ميكردند، عمل ميكنند. در عمل، بهار عرب به جاي آنكه بر تناقضات دنياي خود و سياستهايي كه براي حل آنها طراحي شده بود، غلبه كند چيزي جز نمايش به نمايش نگذاشت.