زبان مستقل از تعقل انساني
ليكاف در كتاب فلسفه بدنمند بر سودمندي مكاتب فلسفي غرب تاكيد ميكند؛ او بر اين باور است كه آنها شيوه معنيدارشدن ذهن را به ما آموختهاند. ليكاف بر اين عقيده است كه اين علوم شناختي به نوعي اصول فلسفه پيشيني متعهدند؛ به زعم وي اين نظريه علمي در پوشش نوعي جهانبيني فلسفي پنهان است؛ ليكاف اين مولفه را نيز در دسته اشكالات نحلههاي گوناگون فلسفه غرب جاي ميدهد و آنها را از اين منظر به چالش فراميخواند. ليكاف نظريه زبانشناسي چامسكي را نيز حاوي اشكالاتي ميداند؛ او ضمن تاكيد بر فطريبودن زبان آن را مستقل از تعقل انساني ميداند و از اين روي مباحث ژرفساخت و قواعد گشتاري را به عنوان مشكلاتي در تحليل ساخت زبان طرح ميكند.