چرا مظلومترين؟!
بالاترين مقامات مسوول مربوطه مكلفند پاسخگوي پرسشهاي رييسجمهور در مورد توقف يا عدم اجراي قانون اساسي باشند.
* حال اين پرسش قابل طرح است: مقامي با اين اختيارات چرا بايد «.... چنين حجم گستردهاي از تخريبها را از سوي تريبونهاي رسمي كه در تاريخ ايران بيسابقه است» تحمل كند؟ و چرا بايد «دسترسي به تريبونهاي رسمي به اندازه مخالفين» براي او، به گفته معاون اولش، آرزو باشد؟ چرا بايد از گفتن اينكه «اين افراد چه شرايطي براي كشور فراهم كردهاند» خودداري كند و اين را ناشي از «نجابت» او بدانند؟
چرا بايد به او لقب «عمرو عاص» و «ساده لوح» بدهند كه قطعا توهين است و «خائن» و «ضد ولايت فقيهش» بخوانند كه اين ضمنا مصداق «افترا» است، اما شكايتي از جانب او يا سازمانش مطرح نشود و قوه قضاييه هم، با وجود اينكه اينگونه توهينها و افتراها جنبه شخصي ندارد و به اعتبار سمت طرف توهين و افترا، بايد عليه مرتكبان اقدام قضايي صورت گيرد، حركتي نكند و اين مقام منتخب از حق پرسش، اخطار و... خود هم استفاده نكند؟ آيا روش «اطلاعرساني عقلاني و انتقادي» كه او به دنبال آن است و سعي دارد «فضاي تند جنجالي پوپوليستي بر رسانهها حاكم نشود» تا اين زمان نتيجه داده است؟
* به نظر ميرسد مطالب و قضايايي كه مطرح و توهين و افترا و اشاعه اكاذيب ناميده ميشود دو وجه بيشتر نميتواند داشته باشد: يا خالي از حقيقت و افترا و اشاعه اكاذيب است كه عدم برخورد قضايي با آنها هيچ توجيهي ندارد. صرفنظر از اينكه مرتكبان چه كساني و در چه مواضع و مقاماتي باشند، اقدام قضايي حداقل حركتي است كه دولت در قبال اين حركات ميتواند – و بايد- انجام دهد. اين اقدام در زمينه توهينها نيز بدون اغماض بايد انجام شود زيرا توهين به فرد منتخب مردم صورت گرفته و حق شخصي او نيست كه از آن گذشت كند.
وجه ديگر قضيه - كه ناچار و در صورت عدم اقدام به ذهن متبادر ميشود – اين است كه مبادا موارد افترا و اشاعه، بعضا يا كلا مايهاي از واقعيت داشته باشد. در اين حالت براي دولت جاي گلهاي وجود نخواهد داشت و بايد فكر جديتري بكند. در عين حال در خصوص توهينها باز هم توقع اقدام وجود دارد.
* اين گفته دولتمردان كه «كساني نميگذارند كار كنيم» يا «نمي گذارند افشا كنيم» يا «نميگذارند تعقيب مدني يا كيفري كنيم و اگر هم بكنيم هم اقدام و هم پيگيري نميشود» و مانند اينها تازگي ندارد و حساسيتي در مردم عادي نظير بنده ايجاد نميكند و چه بسا بتوان گفت اصلا اين حرفها را نميشنوند و اگر هم بشنوند «گوش نميكنند.»
اينكه ميگويند مردم ايران «حافظه تاريخي ندارند» بي پايه و اساس است. مردم ما تناقضهاي گفتار و كردار بزرگان و دولتمردان را خوب در حافظهشان نگه ميدارند و موضعگيريهاي آنها را در موارد مشابه مقايسه ميكنند. بنابر اين اگر رييسجمهوري بخواهد در مورد او همچون سايرين قضاوت نكنند بايد از اختياراتش بيباكانه استفاده كند و اگر مانع يا موانعي هست بيپرده پوشي با مردم در ميان بگذارد. اگر صدا و سيما در اختيارش نيست، روزنامه دولت و برخي روزنامههاي ديگر را كه دارد. والله اعلم