چرا نبايد به كمتر از دبيركلي سازمان ملل فكر كنيم؟
اصغر محمدي فاضل
رييس دانشكده محيط زيست
چند روزي است كه مباحثات خصوصي و لابيهاي پشت پرده انتخاب دبيركل جديد سازمان ملل به رسانهها كشيده شده و صف آراييهاي مبتني بر مليت و جنسيت كانديداها بر ارزيابي تواناييهاي آنها سايه انداخته است. البته اين موضوع در سايه مبارزات انتخاباتي امريكا نتوانسته فروغ كافي براي انعكاس در رسانههاي غربي پيدا كند، اما از منظر ملي براي ما ايرانيها كه در ميان نخبگان سياسي خود حتي يك پيشنهاد در تراز معاون دبيركلي هم نداريم، فاقد هرگونه جذابيت خبري است و به جاي آن از پرداختن به چالش انتخاب لباس براي المپيك بيشتر لذت ميبريم تا انديشيدن براي تصاحب كرسيهاي جهاني!
چندي پيش يك اقتصاددان وطني با اشاره به اهميت منابع انساني در كشور گفته بود اگر يك چاه نفت آتش بگيرد تمام كشور بسيج ميشوند تا آن را خاموش كنند اما وقتي چند صد هزار نفر تحصيلكرده از كشور مهاجرت ميكنند جامعه نسبت به اين امر حساسيت كافي را ندارد چرا كه ذهنيت توسعهاي ما به گونهاي است كه ارزش نيروي انساني را داخل محاسبه نميكنيم. شوربختانه تجلي اين عبارات را در جامعه محيط زيست، پزشكي، ورزشي و ساير عرصههاي تخصصي هم ميبينيم.
مثالهاي زيادي براي يادآوري اهميت و جايگاه بيبديل نيروي انساني نخبه در كشور وجود دارد و اينكه براي آموزش استعدادهايشان چه خون دل خوردنهايي لازم است و براي پرورش يك نخبه در كلاس ملي و اينكه توان تصميمگيري منطقهاي و ظرفيت تصميمسازي جهاني داشته باشد، چه هزينه و زماني صرف ميشود. از اين مهمتر آنكه براي رساندن اين فرد به آوردگاههاي فراملي تلاش چندين برابري لازم است تا يك كارشناس با گذرنامه ايراني و بدون دوپينگ عاريتي از مليت دوم، بتواند در عرصههاي جهاني، سري از سرها
بالاتر بگيرد.
با تغيير دولتها و طبعا نگرشها و سياستها به بسياري از مديران و كارشناسان برجسته نشاني درب خروج داده ميشود و گاهي اين آمد و رفتها چنان گسترده و انبوه است كه عنوان «اتوبوسي» به آن اطلاق ميشود در حالي كه با اندكي دورانديشي يا فراملي نگري ميتوان بسياري از آنها كه رفتهاند را به خانه برگرداند تا در خلق افتخار و اعتلاي جايگاه ملي و آباداني كشور نقش آفريني كنند. افسوس كه ما براي خط كشيدن بر نامها فقط چند دقيقه وقت صرف ميكنيم درحالي كه براي جانشين پروري هيچ صبر و حوصلهاي نداريم.
در هفته گذشته كه جنجال انتخاب دبيركل سازمان ملل بالا گرفته بود در اين انديشه بودم كه چگونه ميتوان در جنجالهاي بعدي نام يك ايراني را در اين فهرست يافت؟ اصلا هر كدام از ما نام چند نفر ايراني – و تك مليتي- را ميشناسيم كه در حوزههاي تخصصي در مقياسهاي جهاني قابل طرح باشند؟ يا در يك آوردگاه جهاني محيط زيستي كدام ايراني را داريم كه نامش را مطرح كنيم و سالها كنارش بمانيم و بدون انگ و رنگ سياسي براي بالا رفتن از پلههاي كرسيهاي بينالمللي يارياش كنيم؟
بدون ترديد براي ورود به اينگونه رقابتها، تشكيل انجمنها، نهادها و تشكلهاي تخصصي و ساماندهي تجربيات و درس آموختن از اثرات و ثمرات فعاليتهاي بينالمللي دهههاي گذشته غيرقال انكار است. ايران ميتواند در يك دهه آينده براي تصاحب كرسيهاي جهاني در حوزههاي مختلف هدفگيري كند. جوانان ما بايد از جايگاههاي كارشناسي در نهادهاي جهاني شروع كنند و رسيدن به پست دبيركلي سازمان ملل را هدف بگيرند. اين عرصه هم مثل پرورش قهرمانان المپيكي ظرافتها و الزامات خود را دارد. يك رمز موفقيت در اين عرصه، بيرون آوردن باتجربهها از كنج انزوا و سپردن مربيگري و مسووليت فرصت يابي و فرصتسازي جهاني به آنهاست.
موسفيدكردههايي كه هركجا بروند ريشههايشان را در خانه اصلي جا ميگذارند و به گذرنامهاي كه در جيب دارند افتخار ميكنند.