اميرعلي ابوالفتح، كارشناس امريكا در گفتوگو با «اعتماد»:
ايران در صدر اولويتهاي دولت آتي امريكا است
در خصوص وضعيت تحريمهاي ايران در چندماه باقي مانده از دولت باراك اوباما، اولويت ايران در دستگاه سياست خارجي دولت بعدي امريكا، نگاه هيلاري كلينتون به مقوله تحريمها و رويكرد دونالد ترامپ به نقشهاي منطقهاي ايران با اميرعلي ابوالفتح كارشناس ارشد مسائل امريكا گفتوگويي داشتيم كه به شرح زير است:
زمان اجراي قانون تحريمهاي ايران در سال 2016 در حال نزديك شدن به خط پايان خود است. از ديد امريكاييها چه تفاوتي ميان اعمال تحريمهاي جديد و تمديد تحريمهاي قبلي وجود دارد؟ موضع باراك اوباما، رييسجمهور امريكا به اتمام اين قانون چيست؟
نكته نخستي كه بايد در خصوص اين مساله مطرح كرد، دو برداشت متفاوتي است كه ميان جمهوري اسلامي ايران و ايالات متحده امريكا وجود دارد. تهران در عاليترين سطح خود يعني مقام معظم رهبري اعلام كرده است كه هر گونه اعمال تحريم عليه ايران از سوي طرف مقابل، به منزله نقض برجام محسوب ميشود و به نظر ميرسد كه ايران تمديد تحريمهاي قبلي را هم به منزله اعمال تحريم محسوب ميكند. در مقابل ديدگاه ايران، واشنگتن تاكيد دارد آنچه نقض برجام محسوب ميشود، اعمال تحريمهاي جديد است و تمديد تحريمهاي سابق كه در حال اجرا هستند، تحريم جديدي محسوب نميشود. در اين چارچوب، قرار گرفتن اسامي افراد حقيقي و حقوقي در ليست تحريمهاي اجرايي سابق هم تحريم محسوب نميشود. اين دو برداشت مختلفي است كه تهران و واشنگتن درباره اعمال تحريمها و نقض آن با يكديگر دارند ولي تا به امروز اين اختلاف منجر به تنش جدي ميان دوطرف و پيگيري مساله از طريق مكانيزم در نظر گرفته شده در برجام براي حل اختلاف يا همان كميسيون مشترك نشده است. با اين حال، خبرها و تحليلها حاكي از آن است كه اين قانون توسط اوباما تمديد خواهد شد. اينكه ايران چه واكنشي نسبت به اين مساله نشان خواهد داد نيز مشخص نيست. با اين حال، آنچه مشخص است، اين است كه دولت اوباما نسبت به ايران يك سياست متناقض را اتخاذ كرده و در حال اعمال است؛ از يك سو، آنها ميگويند تحريمها بايد برداشته شوند، تسهيلات لازم مبتني بر برجام به ايران داده شود و حتي وزير امور خارجه اين كشور با بانكداران اروپايي مذاكراتي را انجام ميدهد ولي از سوي ديگر، تمايل دارند تا تحريمها عليه ايران حفظ شده و از آن به عنوان ابزار فشار عليه ايران استفاده بكنند.
عدم تمديد احتمالي اين قانون توسط كاخ سفيد تا چه اندازه ميتواند موجب دردسر براي حزب دموكرات در انتخابات رياستجمهوري شود؟
صفبنديها در انتخابات رياستجمهوري امريكا تا به امروز ديگر مشخص شده و تمديد شدن يا نشدن اين قانون نميتواند تاثيري در اين صفها داشته باشد. با اين حال، جمهوريخواهان در مدت زمان باقيمانده تا انتخابات حداكثر تلاشهايشان را خواهند كرد تا مانع پيروزي دموكراتها شوند و همچنين مانع از تداوم اجراي برجام شوند. در اين راستا، عدم تمديد قانون تحريمهاي ايران موجب خشم جمهوريخواهان و تشديد فعاليتهاي تبليغاتي محافلي مانند لابي آيپك خواهد شد ولي با اين حال، من معتقد هستم تمديد شدن يا تمديد نشدن اين قانون، وضعيت جديدي را در امريكا ايجاد نميكند. چه اين قانون تمديد شود يا نشود، جمهوريخواهان همچنان خواهند گفت، باراك اوباما نسبت به دولت ايران كوتاهي كرده و تهران بر سر واشنگتن در خصوص برنامههاي هستهاياش كلاه گذاشته است. البته از آنجايي كه اين قانون 10ساله، از اركان اصلي رژيم تحريمهاي امريكا عليه ايران محسوب ميشود، عدم تمديد آن ميتواند لطمه بزرگي بر سياستهاي تحريمي امريكا وارد كند ولي در صفبنديهاي دوقطبي كنوني تاثيري نخواهد داشت.
اسراييل و امريكا در رابطه با ايران تنشهاي بيسابقهاي را تجربه كردند. عدم تمديد احتمالي از سوي كاخ سفيد چه وضعيتي را ميتواند براي دولت اوباما در ماههاي پاياني در رابطه با اسراييل ايجاد كند؟
اسراييل در ايام مذاكرات هستهاي و حتي در زمان بررسي برجام در كنگره امريكا حداكثر تلاش خود را كرد تا توافق هستهاي به سرانجامي نرسد ولي از زمان اجراي اين توافق، خشم تلآويو و واكنشهاي دولت نتانياهو نسبت به دولت اوباما نيز كاهش يافته است. دليل كاهش اين خشم و كاسته شدن از واكنشها هم آن است كه به هر حال به ادعاي امريكا، توافق هستهاي موجب شده تا راههاي دسترسي ايران به تسليحات هستهاي بسته شود، هرچند كه جمهوري اسلامي ايران از ابتدا تاكيد داشته است كه به دنبال دستيابي به سلاح اتمي نيست. در واقع، آنچه اسراييل از امريكا انتظار داشت، اين بود كه واشنگتن يا به پايگاههاي اتمي ايران حمله كند يا حداقل آنكه امتيازات بيشتري از ايران در مذاكرات بگيرد و امتيازات كمتري نيز بدهد. با اجرايي شدن برجام نيز، آنها در حال تقويت روابطشان با امريكا هستند و با يكديگر پروژههاي امنيتي و تسليحاتي مشتركي را تعريف كردهاند و در حال گرفتن بسته جديدي از كمكها از سوي واشنگتن هستند. ناديده گرفتن قانون تحريمهاي ايران هرچند ميتواند موجب اعتراضاتي از سوي اسراييل نسبت به اين مساله به امريكا شود ولي بعيد است كه موجب ايجاد تنش جديد ميان تلآويو و واشنگتن شود، بهخصوص آنكه پيشبينيها حاكي از شانس دموكراتها براي پيروزي در انتخابات و تداوم يافتن دولت اوباما در قالب دولت هيلاري كلينتون است. هر چقدر اميدواريها و شانس دموكراتها براي پيروزي در انتخابات افزايش يابد، اسراييل تلاش خواهد كرد از ورود به جنگ لفظي و تنش سياسي با دولت اوباما خودداري كند. با اين حال، در صورتي كه شانس جمهوريخواهان براي پيروزي در انتخابات رياستجمهوري بيش از آنچه امروز هست، بود و ترامپ ميتوانست مقام رياستجمهوري را كسب كند، اسراييل با قطع اميد از پيروزي كلينتون، حملاتش را به دولت اوباما افزايش ميداد ولي در زماني كه به نظر ميرسد كلينتون ميراثدار اوباما است، تلآويو نميخواهد تنش جديد ايجاد كند تا اين مساله بر آينده روابط ميان امريكا و اسراييل در چهار سال آينده سايه بيندازد.
نوع رويكرد هيلاري كلينتون و دونالد ترامپ به مساله تحريمهاي ايران و اين قانون چه بوده است؟
هيلاري كلينتون مدعي است كه مبتكر و مجري اعمال تحريمهاي هوشمند عليه ايران يا به قول خود تحريمهاي كمرشكن بوده و بارها بر اين مساله تاكيد كرده است تحريمها عليه ايران بايد به گونهاي باشد كه اقتصاد ايران را از نفس كشيدن بيندازد و آنها را مجبور به گفتوگو با امريكا و تغيير رفتار كند. كلينتون كاملا به اين سياست پايبند است. جمهوريخواهان نيز اين سياست را قبول دارند ولي تفاوتي كه ميان دموكراتها و جمهوريخواهان در اين باره وجود دارد، اين است كه زمان مناسب براي گفتوگو كجاست؟ جمهوريخواهان معتقد هستند كه اين سياست بايد تداوم يابد تا منجر به تغيير رفتار در همه ابعاد سياستهاي ايران به ويژه در عرصه خاورميانه، اسراييل، محور مقاومت، تروريسم و حقوق بشر شود ولي دموكراتها ميگويند كه فاز اول در اينباره، مساله هستهاي است و اگر ما توانستيم در اينباره به توافقي برسيم و آن توافق هم به سرانجامي رسيد، آنگاه وارد فازهاي ديگر گفتوگو در خصوص مسائل موشكي، منطقهاي و حقوق بشر و... خواهيم شد. به نظر ميرسد در صورت پيروزي كلينتون در انتخابات رياستجمهوري، امريكا به رفتار دوگانه خود در قبال ايران ادامه ميدهد؛ از يكسو، واشنگتن تلاش ميكند تا برجام حفظ شود و از سويي، فشارها براي ايجاد برجامهاي غيرهستهاي تداوم مييابد. در مقابل اين رويكرد، در صورت پيروزي ترامپ در انتخابات، جمهوريخواهان با كنار گذاشتن برجام، فشارها را بهگونهاي افزايش ميدهند تا ايران در همه ابعاد وارد نوعي تعامل شود. در هر دو صورت، فشارها بر ايران در موضوعات غيرهستهاي بيشتر خواهد شد؛ با اين تفاوت كه به نظر كلينتون، مساله هستهاي ايران تمام شده و بايد در خصوص مسائل ديگر تمركز كرد ولي ترامپ به گونهاي ديگر ميانديشد و مساله هستهاي ايران را تمام شده نميداند و ميخواهد در تمامي ابعاد به ايران فشار وارد كند.
در سند ملي حزب دموكرات، اين حزب از برجام حمايت كرده ولي همچنان از ادامه تحريمهاي ايران و سختگيري عليه كشورمان سخن گفته است. آيا با رياستجمهوري احتمالي كلينتون بايد انتظار تحريمهاي بيشتري را عليه ايران در حوزه غيرهستهاي داشته باشيم؟
فارغ از اينكه دولت آتي امريكا، دموكرات باشد يا جمهوريخواه، براساس اسناد عالي امنيتي امريكا، ايران يكي از اصليترين دغدغهها و مسائل امريكا در عرصه جهاني به ويژه در خاورميانه است. هر دو حزب جمهوريخواه و دموكرات، نگران رفتارهاي ايران هستند و ايران را به عنوان خطر فوري و اصلي در برابر منافع ملي خود و همچنين منافع ملي همپيمانان خود مينامند و مدعي هستند كه عامل اصلي بحران در خاورميانه، تهران است. حتما در دولت آتي امريكا، توجهات به ايران بيشتر از دولت اوباما خواهد بود و به همين خاطر، ايران در صدر اولويتهاي دولت آتي است ولي در همين مساله نيز ميان دموكراتها و جمهوريخواهان تفاوتهايي وجود دارد. در دولت احتمالي دموكراتها، امريكا سياست تعامل با جامعه جهاني براي مقابله با ايران و ايجاد يك اجماع را دنبال خواهد كرد ولي جمهوريخواهان و ترامپ سياست يكهتازي امريكا را بدون در نظرگرفتن نظرات متحدان اين كشور و حتي همراهي همپيمانان امريكا را در نظر خواهد گرفت. اينكه كداميك از اين روشها، نتيجهبخشتر است، بحث ما نيست ولي در دولت احتمالي دموكراتها، اين دغدغه وجود دارد كه ائتلافي عليه ايران در خصوص مسائل غيرهستهاي تشكيل شود ولي در دولت احتمالي ترامپ، تنش ميان ايران و امريكا بدون نقشآفريني ديگر بازيگران باقي خواهد ماند و واشنگتن تلاش ميكند با توانمنديهاي انحصاري خود مسائل را ساماندهي كند.
تشديد تحريمهاي غيرهستهاي ايران تا چه اندازه ميتواند با تعبير شدن به نقض روح برجام عملا توافق هستهاي را در دولت بعدي تحتالشعاع قرار دهد؟
يكي از مهمترين مسائلي كه برجام با وجود همه نقدها به همراه داشته است، آن است كه قطعنامهها و تحريمهاي شوراي امنيت عليه ايران لغو شده است. اين مساله آنقدر مهم است كه ميتوان گفت بدون وجود قطعنامهها و تحريمهاي سابق، رسيدن به اجماعي عليه ايران بسيار سخت و غيرقابل امكان است. تحريمهاي اوليه از سالها پيش تا به امروز بوده و تحريمهاي ثانويه نيز براساس برجام لغو شدهاند و همين موجب ميشود كه اعمال و ايجاد تحريمها همانند سابق ممكن نباشد. برجام موجب شد تا مساله ايران ديگر مانند سابق فوريت نداشته باشد در حالي كه امريكا به بهانه مساله هستهاي، ايران را به مساله نخست و فوري جامعه جهاني تبديل كرده بود؛ به گونهاي كه روسيه و چين هم كه از دوستان ايران هستند، به قطعنامههاي تحريمي عليه ايران راي مثبت دادند و حتي از دادن راي ممتنع خودداري كردند. در شرايط كنوني، طرح اين اتهام كه ايران حامي اصلي تروريسم است و اقدامات كشورمان صلح و امنيت بينالمللي را تهديد ميكند، چندان خريداري ندارد و دور از ذهن است كه بتواند موجب اعمال تحريمهايي مانند تحريمهاي هستهاي شود. رسانههاي غربي وابسته به جريانات تندرو مانند لابيهاي اسراييلي، لابيهاي اعراب و جريانات جنگطلب در شرايط كنوني اين اتهامات را عليه ايران مطرح كرده و تبليغ ميكنند ولي افكار عمومي و كشورها هنوز دراينباره قانع نشدهاند. ضمن آنكه نشانههاي مثبتي از نقش ايران در مبارزه با تروريسم و عليه داعش وجود دارد كه اين تبليغات را خنثي ميكند. از سوي ديگر، نگاه ايالات متحدهامريكا به خاورميانه نيز تغيير كرده است. از نظر امريكا، ديگر بشار اسد سمبل شرارت محسوب نميشود و به اين نتيجه رسيدهاند بدون بشار اسد امكان مبارزه با داعش وجود ندارد. با توجه به كودتاي نافرجام اخير در تركيه و نزديكي احتمالي مسكو و آنكارا، صفبنديها نيز عوض شده و حقانيت نظر ايران درباره سوريه و عراق مشخص شده است، پس ميتوان گفت كه امكان شكلگيري اجماع براي اعمال تحريمهاي غيرهستهاي سخت است.
مساله فعاليتهاي منطقهاي ايران به بهانهاي براي تشديد تحريمهاي غيرهستهاي بدل شده است. اين اتهام از چه پتانسيلي براي تخريب توافق هستهاي برخوردار است؟
اين اتهامات اكنون نيز سرجاي خود هستند و گفته ميشوند ولي به شكلي هم نيستند كه موجب آسيبزدن به برجام ميان ايران و امريكا شود. دوطرف به اشكال و مقاطع مختلف گفتهاند مذاكرات صورتگرفته، مختص به مساله هستهاي بوده و به موضوع ديگري هم سرايت نكرده است. در مساله آزمايشهاي موشكي از سوي ايران نيز شاهد بوديم كه امريكا گفت كه اين آزمايشها نقض برجام نيست. وقتي مساله آزمايشهاي موشكي ربطي به برجام نداشته باشد، قطعا مساله فعاليتهاي منطقهاي هم دورتر به مساله هستهاي است. اينكه تلاش شود تا اتهامات عليه ايران در مسائل منطقهاي و حقوق بشر و تروريسم افزايش يابد، نكتهاي غيرقابلكتمان است ولي صفبنديهاي كنوني در حال تغيير، ايران را از انزوا خارج ساخته و ايران ديگر آن فشار سابق را تحمل نميكند. ايران تا چند سال پيش، عامل اصلي حفظ بشار اسد بود. از زماني كه روسها بهطور عملي وارد سوريه شدهاند، فشارها هم بر ايران كمتر از قبل شده و تركها نيز در حال نزديك شدن به مسكو و تهران هستند. به عبارتي، فشارها مانند سابق نيست. شواهد و قراين نيز نشان ميدهد دموكراتها در امريكا و همچنين شركاي اروپايي برجام هم علاقهاي براي از بين بردن برجام ندارند. برجام از سد مهمي رد شده و توان هستهاي ايران ديگر مسالهاي فوري براي جامعه جهاني محسوب نميشود مگر آنكه كارشكنيهاي امريكا به گونهاي تداوم يابد كه ايران بخواهد در سياستهاي خود تجديدنظر كند. از طرفي، امريكا ميداند از بين رفتن برجام، موجب نابودي نظم امنيتي موجود در خاورميانه خواهد شد چراكه از نظر آنها از بين رفتن برجام، به معناي حركت ايران به سمت بمب هستهاي است و اين موجب خواهد شد تا يك نوع رقابت اتمي در منطقه براي ايجاد توازن ايجاد شود و اين چيزي است كه حتي دشمنان برجام در درون امريكا هم آن را خواستار نيستند .