كنسرت نه، حاكميت قانون گفتمان اصلي است
روزنامه اعتماد
\شوراي نويسندگان
قضيه كنسرتها در حال تبديل شدن به موضوعي فراتر از جلوگيري از اجراي يك برنامه قانوني است. برنامههاي قانوني ديگري هم هست كه در مواردي اجراي آنها با مشكل مواجه ميشود. مثل سخنرانيهاي سياسي، ولي موضوع كنسرتها متفاوت شده است. در حقيقت ميتوان گفت هدف اصلي در پس ماجراي مخالفت با اجراي كنسرتها، به چالش كشيدن اجراي قانون به نام شرع است. موضوعي كه جمهوري اسلامي چهاردهه در نفي آن كوشيده است، تا بگويد به نام شرع نميتوان قانون را دور زد و ناديده گرفت. دليل اين ادعا نيز روشن است، زيرا تمامي قوانين مجلس از خلال تاييد و تصويب شوراي نگهبان اجرايي ميشوند كه مرجع تشخيص مغايرت قانون با شرع است. حال اگر كسي موسيقي يا كنسرت را شرعي نميداند، طبعا ميتواند نرود يا به كساني كه از او حرفشنوي دارند بگويد كه نروند، ولي جلوگيري از اجراي آن، ايستادگي در برابر قانون است و مستوجب پيگرد قانوني است.
اين ماجرا يك روي پنهان نيز دارد كه آن را به خطري جدي تبديل كرده است. مخالفت با اجراي كنسرتها در واقعيت امر ريشه ديني ندارد و ربطي به حميّت ديني عدهاي از افراد ندارد، چرا كه اين كار قانوني است، بنابراين جلوي اجراي قانون ايستادن در جمهوري اسلامي ايران، اقدامي سياسي است و نه ديني. اين كار نوعي صفآرايي سياسي در برابر دولت و به چالش كشيدن صلاحيتها و اقتدار آن است. اينكه مخالفان يك دولت، قدرتِ آن را به چالش بكشند، چندان چيز غريبي نيست، ولي مشكل از آنجا آغاز ميشود كه اين گروه سياسي خود را پشت مقدسات و آموزههاي مذهبي و ديني پنهان كند و به نام دفاع از دين و فقه و... اقدام كند. اينجاست كه دوگانه متدين و بيدين درست ميكند. در حالي كه بسياري از افرادي كه به كنسرتها ميروند برحسب فهم خودشان و قانون رفتار ميكنند و ضمنا ديندار هم هستند. روشن است كه ايجاد تقابل به نام دين با اين افراد منجر به بحراني خواهد شد كه دود آن به چشم همه خواهد رفت، و يك دليل براي رويگرداني از دين به دلايل قبلي اضافه خواهد شد.
آنچه به مخالفان كنسرتها بايد يادآوري كرد اين است كه صداي بسياري از افرادي كه اين كنسرتها را برگزار ميكنند، براي ملت آشناست. آنها بهترين سرودها و نغمههاي انقلابي را خواندهاند و ذهن و خاطره مردم با آنها است، اگر گمان ميكنيد كه از اين طريق ميتوان آنها را از فكر و ذهن جامعه بيرون برد، اشتباه است. وقتي كه براي يك خواننده جوان و حتي متوسط، هزاران نفر به صورت خودجوش به تشييع جنازهاش ميروند، اين پيام خاص خود را دارد و درست نيست كه طرفداري از آنان را با تدين و دينداري در تضاد قرار داد.
عقل چنين اقتضا نميكند. جالب اينكه يكي از نظريهپردازان اصولگرا اخيرا اعلام كرد كه «ما درباره حجاب اشتباه كرديم... برخي به خاطر مخالفت با نظام حجاب را رعايت نميكنند.» در واقع وقتي كه موضوعات ديني مستمسك بازيهاي سياسي قرار گيرد، نتيجهاي جز اين عايد نميشود. اكنون ميتوانيم از منظر ديگري نيز به اين ماجرا نگاه كنيم. درباره حرمت موسيقي و كنسرت اختلاف نظر هست و از آنجا كه بسياري آن را مجاز ميدانند، در صداوسيما پخش و در كشور اجرا ميشود. ولي درباره مشروبات الكلي هيچ ترديدي نيست، سهل است كه خريد و فروش و مصرف آن جرم است و مجازات سنگيني نيز دارد. ضمن اينكه تا حدود زيادي عرف عمومي هم مصرف آن را ناپسند ميدانند. با همه اين حرفها آيا آقايان مخالف كنسرت تاكنون به اين پرسش پاسخ دادهاند كه چرا با اين همه قوانين سخت، نه تنها مصرف آن نادر نيست، بلكه هزاران نفر به شكل بدي معتاد هستند و درمانگاههايي براي رفع اعتياد آنان درست شده است؟ اعتياد به مواد مخدر هم همين وضع را بلكه بدتر دارد. كافي است در همان مشهد يا هر شهر ديگر بگرديد و ببينيد كه در كنار خيابان معتادان با چه وضعي اتراق كردهاند؟ اينها به جاي خود، فساد مالي كه در شهر مشهد هست در كمتر جايي سابقه داشته است. سود بانكي كه سر به فلك ميزند و ربا ميدانيد را چه ميگوييد؟ آيا همه اينها فراموش شده؟ اينهايي كه حرمت آنها در شرع قطعي و مسلم است، به صورت عملي به رسميت شناخته ميشود، ولي اجراي موسيقي و كنسرت كه جزو فعاليتهاي قانوني است، مورد مخالفت قرار ميگيرد.
اگر نميتوانيد خريد و فروش مشروب و مواد مخدر را كه كالا هستند و مجازات دارند، كنترل كنيد، چگونه ميتوان نقل و انتقال صوت را كه مثل آب خوردن است مانع شد؟ كافي است كه يك مطالعهاي كنيد كه ببينيد چه درصد بالايي از جوانان به موسيقي علاقهمند هستند؟ آيا با اين وضع تضاد ايجاد كردن ميان موسيقي و دينداري به نفع جامعه است؟ آيا اين كار سوق دادن جوانان به سوي موسيقيهاي مبتذل و فرامرزي و غيرايراني نيست؟ چگونه است كه در مواقع مناسب مثل سالگرد انقلاب و انتخابات، صداوسيما پياپي آهنگهاي اين افراد را پخش ميكند، ولي وقتي نوبت كنسرت كه ميرسد بايد از كارشان جلوگيري كرد؟ متاسفانه اين رفتارها موجب قرار دادن مردم روبهروي يكديگر شده است و اين به نفع جامعه ايران نيست. بايد فصلالخطابهاي جامعه نظر نهايي را بدهند و مانع از اين بيقانونيها شوند. جالب اينكه يكي از مخالفان گفته كه چرا بايد كنسرت گفتمان اصلي كشور شود. در حالي كه توجه ندارند جلوگيري از كنسرتها آن را تبديل به يك مساله مهم كرده، در حالي كه مردم زندگي خود را ميكردند و كسي هم از وجود كنسرتها اطلاعي نداشت، مگر كساني كه ميرفتند. كنسرت نيست كه گفتمان اصلي كشور است، بلكه حاكميت قانون است.