هاشمي : نميگذارند روحاني كار كند
گروه سياسي| در آستانه هر روزي كه سرنوشتساز باشد پا به ميدان ميگذارد، اگرچه همواره يك سوي ميدان ايستاده است. نقش بيبديل او را در خرداد 92 هيچ چهره ديگري نميتوانست عهدهدار شود. اكنون با گذشت سه سال از آن روزها ميگويد. اينكه دوست نداشت وارد ميدان شود اما احساس خطر و نگراني بود كه او را در آخرين دقايق ثبت نام به وزارت كشور كشاند، اگرچه فرجام اين حضور ردصلاحيت در يك سهشنبه خاكستري را رقم زد تا مهر ردصلاحيت بر نام يكي از اساسيترين چهرههاي اين نظام بنشيند. با همه اتفاقات اما تقدير خواب ديگري براي ايران ديده بود تا حسن روحاني رييسجمهور شود و توافقي تاريخي با جهان را رقم بزند. آيتالله هاشميرفسنجاني هميشه چند ماه پيش از بزنگاهها مهمترين سخنهايش را بر زبان جاري ميكند. درست مانند انتخابات هفت اسفند كه مهمترين جملههايش را چند ماه پيش از انتخابات و آغاز فصل رقابت بر زبان آورد. به نظر ميرسد گفتوگويي كه او با سايت شخصي خود انجام داده است هم از همين دست صحبتها باشد. درست پيش از يك انتخابات تاريخي او از مذاكرات و برجام ميگويد و اينكه خبر داشته كه پيش از آمدن روحاني هم رهبري ميخواسته پرونده هستهاي را به سرانجام برساند. هاشمي در گفتوگويش فضاي پيش از برجام را توصيف ميكند و اينكه غربيها چه در سر داشتند.
او حتي از مذاكراتي ميگويد كه دو سال پيش از رييسجمهور شدن حسن روحاني در عمان آغاز شد اما بينتيجه ماند. به نظر ميرسيد هاشميرفسنجاني امروز يكي از اميدوارترين سياستمداران اين خاك باشد، او اميد زيادي به انتخابات ارديبهشت ماه سال آينده بسته است و دليل اين اميدش را نتايج انتخابات هفتم اسفند ميداند. مردي كه ليست مورد حمايتش قاطعانه كرسيهاي تهران را فتح كرد، ميگويد اسفند نشان داد كه مردم آگاه هستند و همين آگاهي چراغ اميد او شده است. به باور هاشمي روح برجام اعتماد بينالمللي است. او حتي ميگويد اگر لازم باشد بايد دست دوستي به سمت عربستان نيز دراز كنيم. يكي از كليديترين و مهمترين حاميان روحاني كه ميگويد تفاوتي ميان من و روحاني نيست، ميگويد: من احتمال ميدهم كه انشاءالله آقاي روحاني به دور بعدي ميآيد و دور بعدي شجاعتر كارهايش را انجام ميدهد و ما گام بلندي را در 4 سال بعدي ميبينيم. مهمترين بخشهاي گفتوگوي آيتالله هاشمي را در ادامه بخوانيد.
براي ما روشن و كم و بيش مستند بود كه سياست غربيها اين بود كه ما را به نفت در برابر غذا برسانند. چون به نفت ما احتياج بود، ميخواستند اين را حفظ كنند و داشته باشند و ما هم احتياج به غذا داشتيم و در مقابل آن، به ما غذا بدهند. كاري كه در عراق كردند. آن هم نه اينكه مستقيم به خودمان بدهند، به سازمان ملل ميدهند و يك قطعنامه ميگذرانند و درآمد نفت ما به حساب سازمان ملل ميريزد و بعد سازمان ملل براي افراد كوپن صادر ميكند و طبق آن كوپنها، چيزهايي را كه بايد بدهند، ميفرستادند، براي اينكه غذايي را به دست مردم برسانند. تحقير آن مهم است كه مردم ايران به سازمان ملل بروند. عراقيها هم سالها بعد از اينكه صدام ساقط شد، همان سيستم ادارهشان ميكرد. سياست همين بود و راهشان هم روشن بود كه ما به تدريج راه فرار از تحريمها را پيدا ميكرديم و آنها دير يا زود راهها را كشف ميكردند و به محض اينكه كشف ميكردند، راه را ميبستند. اين حركت تحريمي حركت سياسي رو به جلو بود. اولش اينگونه نبود. افراد موثر را تحريم ميكردند و راههاي خاص را ميبستند و براي طرفي كه با ما كار ميكرد، جريمه تعيين ميكردند.
در موقع خوبي موفق شديم كه به طرف حل اين مساله برويم. اين هم در سايه انتخابات 92 شد. من از لحاظ روحيه خودم ديگر آماده برگشت به رياستجمهوري نبودم. با احساس اين خطرها گفتم كه نامزد ميشوم؟ ولي جلوي اين را هم در داخل گرفتند. اما خداوند اين راه را پيش ما گذاشت و آقاي روحاني هم مانده بودند. چون زماني كه من نامزد شدم، آقاي روحاني اصرار داشتند كه بروند و ميگفتند كه الان لزومي ندارد كه من باشم و من هم كمك ميكنم. من گفتم: بمانيد، يا شما پيروز ميشويد يا من و هر كدام كه پيروز شديم، از ديگري حمايت ميكنيم. در موقع خوبي هم انجام شد. عقايد من هم با آقاي روحاني نزديك است و تفاوتي ندارد. سالها با هم در جنگ، صلح، امنيت و همه زمينهها كار ميكرديم. به موقع به اين نتيجه رسيديم، هنوز در نيمه راه بودند. ما مستاصل نشده بوديم ولي به زحمت افتاده بوديم. چون آينده ما در خطر بود. حتي پيشبيني شده بود كه اگر به جايي نرسيد، جنگ شروع شود. البته اينها چيزهايي بود كه به ما ميگفتند و اسنادي بود كه از جاهاي مختلف به دست ما ميرسيد و ما اينگونه حس ميكرديم.
محاسبه من اين بود كه اگر آنها بتوانند، چون آنها به اين نتيجه رسيده بودند كه ما به بمب هستهاي ميرسيم و ميدانستند كه اگر به بمب برسيم، از دست آنها در رفته و موشك هم داريم، اينها تجربهشان بود و مقاومت مردم ما را در جنگ و انقلاب ديده بودند. آنها ميخواستند به قيمت از بين بردن خطر توهمي، خودشان مساله را حل كنند. اين محاسبه من بود. چون در منطقه ممكن نبود ايران را به زانو در درآورند، در حالي كه آثارش همه را در بر نگيرد. اين را هم ميفهميدند. ايران جاي كوچكي نيست. من از روي محاسبه فكر ميكردم كه آنها اصرار ندارند به اينكه اين موضوع بنبست بماند و ميخواستند كه حل شود. به علاوه اين خطر را ميديدند كه ما مجبور شويم با روسيه و چين هماهنگ ميشويم كه در آن زمان هم براي آنها سنگين ميشد. به هر حال من در محاسبه به اين نتيجه رسيده بودم كه ميتوانيم بدون اينكه منافعمان را از دست بدهيم و اهداف هستهاي را از دست بدهيم، به رفع تحريمها برسيم. اين يك محاسبه سياسي است.
در مذاكرات دور قبل فقط شعار ميدادند. يعني به آنجا ميرفتند و مذاكره ميكردند و به جاي اينكه به تفاهمي برسند. وقتي هم كه جلسه تمام ميشد، يك مصاحبه يا بيانيه شعاري انجام ميدادند كه مثلا ما اين كار را كرديم يا اينگونه گفتيم. آن طرف هم ميرفتند و حرفهاي ديگري ميزدند. ولي ما به طور جدي و با ايمان ميخواستيم مذاكره به جايي برسد و بهانه نميگرفتيم. آنها هم ترجيح ميدادند بدون اينكه دعوا شود، خيالشان از مساله اتمي ايران راحت باشد كه اينجا دنبال سلاح تخريبي نيستند و فقط تكنولوژي ميخواهند. يك دليل اين است كه اينها در برجام پذيرفتند و آن چيز كوچكي نبود كه به ما دادند كه ما در ايتر شريك شويم.
در اين شش كشوري كه با ما طرف بودند، دولتي كه ميتوانست اين وضع را اداره كند، قدرت اوباما بالاتر بود. اوباما عملا حاكم بر غرب است و همه ميدانند. همين الان كه هيچ چيزي هم نميگويد، بانكهاي بزرگ دنيا، چون امريكا هنوز مشكلي دارد، از ترس و هيبت امريكا، نميآيند با ما كار كنند. اينگونه محاسبه ميكنند. او هم خوب فهميد كه بايد با ايران مذاكره كند. قبل از اينكه دولت آقاي روحاني بيايد، با اصرار آنها و واسطهگري عمان، رهبري اجازه داده بودند، قبلش با من هم مشورت كردند، مذاكره را شروع كرديم. در آنجا دو دوره مذاكره كرديم كه در سطح كارشناسي بود و به تصميم نرسيده بود. آن موقع فكر ميكردند كه مذاكره با ايران ساده است و همين مقدار كه بگويند ما ميخواهيم با شما مساله را حل كنيم، ما اميد زيادي پيدا ميكنيم و كار ميكنيم. وقتي كه ديدند ايرانيها كساني نيستند كه بتوانند زود سرشان كلاه بگذارند، دو جلسه برگزار شد، ديديم كه اينها جلو نميآيند و مساله اصلي را حل نميكنند. در آن دو جلسه آنها حاضر نشدند كه به ما امتيازي بدهند. جلسه بينتيجه بود و ختم شد.
قبل از اينكه آقاي روحاني بيايند، ميدانستم رهبري ميخواهند مساله حل شود. بالاخره اراده رهبري پشت قضيه بود. با وجود اين همه شيطنتي كه ميشد و رهبري هم گاهي به مذاكرات انتقاد ميكردند، ولي تا آخر از اينها حمايت كردند. ما هم پيشقدم بوديم و ميخواستيم حل شود و خود آقاي روحاني در مذاكرات قبلي در زمان آقاي خاتمي بوده و تجربهاي هم داشت و همه زمينهها مساعد شد و آقاي ظريف از اوايلي كه ما كار سياسي خارجي را فعال كرديم، بوده و امكانات انساني خوبي هم داشت. من فكر ميكنم مثل يك تريلي بود كه اينها را به دنبال خودش ميكشيد و مسيرش را عوض كرد. در هر جايي گير ميكرد، بنبست را ميشكست، ميخواست به جايي برسد.
امكان فاصلهگذاري بين عملكرد اوباما درباره برجام و ظلمهاي تاريخي كه امريكا به جمهوري اسلامي كرده، وجود دارد. امريكا هم بشر است و آنها هم منافعي دارند و آنها هم ميخواهند كه ما با آنها كار كنيم. مردم امريكا هم دلشان ميخواهد كه با هم كار كنيم. آنها ميترسند كه وقتي ما با آنها كار نكنيم، روسيه، چين و هند به اندازه كافي وقتي كه تحريمي نباشد، زمينههايي براي كار هستند. آنها همه اينها را محاسبه ميكنند. به نظرم امكان دارد كه جبران كنند.
آن موقع رييسجمهور بودم مشكلي را جلوي خودم نميديدم. وقتي چيزي را ميفهميدم كه مصلحت است، عمل ميكردم. الان آقاي روحاني به آن وضعي كه من بودم، نيست. اين كار عملي است و من فكر ميكنم عربستان را خاضع كردن خيلي سخت نيست. عربستان هم ميفهمد كه مقابله با ايران برايش سودي ندارد و در همين مدت هم فهميده است و در يمن واقعا در گل مانده است.
اگر لازم باشد دست اول را به سمت عربستان دراز كنيم، چه اشكالي دارد؟ قبلا اين كار را كرديم. آقاي ظريف مكرر گفته كه ما آمادهايم هر جا كه لازم باشد، مذاكره كنيم. ولي آنگونه كه من ميكردم، يك مقدار فرق داشت. من خودم ميكردم و گفتن هم لازم نداشت. من در سنگال وقتي كه با ملك عبدالله حرف زدم، اوضاع مناسب نبود. يك سخنراني كه من در آنجا كردم، همه روساي كشورهاي اسلامي به صف ايستاده بودند تا نوبت آنها شود كه با من مصافحه كنند و طيبالله بگويند. در آن سخنراني ايران عظمت پيدا كرد، ملك عبدالله هم در آنجا بود. به نظرم مسائل سخت نيست.
من حتي در دولت احمدينژاد كه به سفر زيارتي رفتم، تفاهمنامهاي با آقاي عبدالله امضا كرديم كه اگر آن تفاهمنامه اجرايي ميشد، الان اصلا اين حرفها پيش نميآمد.
با اين هياهويي كه در كشور ميكنند و يك جنگ رواني بيخودي را راه انداختند، ما براي جذب سرمايه و تكنولوژي مشكل پيدا ميكنيم. چون طرفهاي ما نميدانند و با معيارهاي خودشان عمل ميكنند. ما بايد طبق قانون اساسي عمل كنيم و هر كسي اكثريت را در يك انتخابات سالم آورد، بگذاريم كارش را انجام بدهد و حمايت كنيم و به خاطر منافع ملي كشور، بايد همين كار را بكنيم. همين مقدار حل ميكند و بيش از اين چيزي لازم نيست.
دو قطبي كردن فضا و وعدهها در سال 84 همان موقع هم آن قدر موثر نبود. اولا مردم فهميدند كه كارهاي نمايشي زندگيشان را حل نميكند و به صدقهگير تبديل ميكند. اين را فهميدند. راه درست اين است كه ما بياييم اشتغال درست كنيم، رونق ايجاد كنيم و با دنيا تجارتمان را راحت كنيم. توليد و تجارت كنيم كه ميتوانيم. اگر مزاحمت نكنند، ميتوانيم تجارت وسيعي داشته باشيم و مردم سود زيادي ببرند.
آنچه را من ميدانم، اين است كه مردم ما خيلي خوب ميفهمند. همين انتخابات اسفند مگر چه بود؟ با اينكه اين همه رد صلاحيت كردند و اين همه تبليغ كردند و حرفهاي عجيب و غريب زدند، بهتر برگزار شد. مردم ميفهمند كه مصلحتشان چيست.
ما به سرعت به آنچه ميخواستيم يعني به مقام اول در منطقه در همه زمينهها ميرسيم و از لحاظ ارتباط با قدرتهاي جهاني كه از ما جلوتر هستند، گامهاي بلندي برميداريم كه به سطوح عالي توسعه و رفاه نزديك شويم.
ببينيد اينكه آقاي روحاني چه كار ميتواند بكند، مهم است. من ميدانم آقاي روحاني صلاحيت دارد و ميفهمد و ميتواند با همين كابينهاي كه توانسته تشكيل بدهد، كشور را بسازد. اين كابينهاي كه در مجلس مشكل داشت تا بتواند وزرايش را انتخاب كند. آقاي روحاني با همين كابينه ميتواند به اهداف برسد، مگر اينكه اين مزاحمتها نگذارد كه دارد نميگذارد.
من احتمال ميدهم كه انشاءالله حسن روحاني به دور بعدي ميآيند و دور بعدي شجاعتر كارهايش را انجام ميدهند و ما گام بلندي را در 4 سال بعدي ميبينيم.