ما و وعدههاي انتخاباتي
علي شكوهي
«شما بايد عقل ميداشتيد و شعار رفع حصر را باور نميكرديد!». اين عنواني است كه يكي از سايتها براي مصاحبه يكي از فعالان و تحليلگران سياسي انتخاب كرد و همين هم بهانه نوشتن اين يادداشت شده است. ما با شعارها و وعدههاي انتخاباتي زيادي مواجه هستيم و در هر انتخابات از سوي نامزدها، سخناني براي جلب آراي مردم بيان ميشود كه اتفاقا موثر و رايساز است يعني مردم قانع ميشوند كه با توجه به وعدههاي يك نامزد، به او راي بدهند و او را بر ديگران مقدم بدارند. حال اين پرسش مطرح ميشود كه آيا راي دادن براساس شعارها و وعدههاي انتخاباتي روش درستي نيست و بايد ملاكهاي ديگري را هم مدنظر داشت؟ آن ملاكها كدامند و چگونه بايد ميزان درستي يا نادرستي شعار انتخاباتي يك نامزد را سنجيد. مثلا در همين مورد خاص يعني شعار رفع حصر كه در جريان تبليغات انتخابات رياستجمهوري سال 92 مطرح بود و رييسجمهوري هم آن را به شكلي مورد حمايت قرار ميداد، چه بايد گفت؟ آيا بايد باور ميكرديم يا نبايد جدي ميگرفتيم؟ آيا اين شعار و مشابه آن براي فريب مردم مطرح شدند يا فلسفه ديگري داشتند؟ به نظر ميرسد كه شعارهاي انتخاباتي رييسجمهور كنوني يعني آنچه آقاي روحاني در جريان تبليغات انتخاباتي مطرح كرد، به چند بخش تقسيم ميشود كه در هر مورد بايد ارزيابي جداگانه داشت و نميتوان درباره همه آنان قضاوت مشابهي كرد. به نظر ميرسد كه اين موارد را بشود با مراجعه به شعارهاي انتخاباتي ايشان مورد توجه قرار داد:
اول- مهمترين مسائلي كه در جريان انتخابات رياستجمهوري از سوي همه نامزدها از جمله دكتر روحاني مورد توجه بود، آسيبشناسي وضع كشور در ابعاد مختلف است كه معمولا حجم آن از اظهارات نامزدها درباره راهحل مشكلات بيشتر است. در واقع نامزدهاي انتخابات بيشتر در نقد وضع موجود سخن ميگويند و اين امر را ناشي از ناكارآمدي و ناتواني رييسجمهوري و دستگاه دولت مستقر ميدانند. آنان چه بسا در اين زمينه بزرگنمايي هم بكنند و برخي از آمارها و ارقام را در تاييد مواضع خود مورد توجه قرار بدهند كه بيش از واقعيت را نشان ميدهند و نه عين آن را. البته مردم عادي در هنگام شنيدن اين دست از سخنان، چنين تصور ميكنند كه حتما راهحل اين مشكلات را هم اين نامزدها در اختيار دارند درحالي كه واقعيت غير از اين است و در واقع اين آسيبشناسي و بيان دردها به اين معنا نيست كه گوينده راهكارهاي عملي براي رفع اين مشكلات و درمان آن را هم در اختيار دارد. نقد وضع موجود نخستين حربه هر نامزد انتخاباتي براي معرفي خويش است و لزوما كسي كه خوب نقد ميكند، مدير خوبتري نيست.
دوم- بخشي از سخنان و مواضع نامزدها را بايد برنامه عملي نامزدهاي انتخاباتي براي اداره كشور تشكيل بدهد كه كمابيش ميدهد. البته در بسياري از مواقع آنچه بيان ميشود راهكار عملي حسابشده و سنجيده نيست و به آن «برنامه» نبايد گفت اما در مواردي ممكن است واقعا برنامه هم ارايه شود. مثلا رشد اقتصادي كشور در دوره احمدينژاد منفي 8/5 بود و دكتر روحاني آن را به عنوان يك نقطه منفي مورد نقد قرار ميداد اما در جريان تبليغات انتخاباتي برنامه مشخصي از سوي ايشان ارايه نشد كه معلوم شود وي چگونه و با تكيه بر كدامين سرمايه و با ايجاد چه ميزان اشتغال ميخواهد اين مشكل را حل كند و رشد اقتصادي مثبت را پديد آورد. در عين حال دكتر روحاني راهكارهاي كلي درباره حل مسائل بينالمللي ايران و جذب سرمايه از خارج و ايجاد امنيت اقتصادي و كسب و كار در داخل و ميدان دادن به بخش خصوصي و سامان دادن به يارانهها و مواردي از اين دست را مطرح كرده بود كه نتيجه اجرايي شدن آن، خروج از روند ركود و رسيدن به شرايطي بهتر از گذشته است كه به آن رسيد. در اين موارد نبايد راهكارهاي كلي را «برنامه» دانست ولي همين سازوكارهاي معين هم نتيجه ميدهد و يك مرحله از شعارهاي صرف جلوتر است.
سوم- بخشي از اظهارات نامزدهاي رياستجمهوري را هم بايد «مواضع» و «جهتگيري» سياسي دانست و نبايد خيال كرد كه آنان قادر به تحقق عملي و عيني آن مطالبات هستند. مثلا دكتر روحاني در جريان انتخابات رياستجمهوري از بازتر شدن فضاي فرهنگي و سياسي در داخل سخن گفت، مطالبه حاميان خود را درباره «رفع حصر» مورد حمايت قرار داد، تعامل با كشورهاي جهان و مذاكره با غرب براي حل مساله هستهاي را مطرح كرد، بر اجراي بدون تنازل قانون اساسي اصرار ورزيد، منشور حقوق شهروندي را در دستور كارش قرار داد، از خارج كردن نهادها از حوزه اقتصاد و سياست سخن گفت و... اما در همه اين موارد معلوم بود كه او مبسوطاليد نيست و نميتواند بهدلخواه خود آن وعدهها را عملياتي كند. كساني كه به او راي هم دادند يقين داشتند كه او در اين سخنان تنها سمتوسوي حركت خودش را نشان ميدهد و اگر بتواند كارهايي خواهد كرد ولي معلوم است كه در كشور ما، رييسجمهوري تنها فرد يا نهاد تصميمگيرنده نيست و بازيگران متعددي در صحنه سياسي ايران نقش بازي ميكنند و او قادر نخواهد بود بدون تعامل و همراهي آن بازيگران كاري در اين زمينهها انجام دهد. در همين مذاكرات هستهاي هم اگر همراهي برخي نهادهاي موثر در نظام نبود، امكان نداشت اين ميزان دستاورد حاصل شود. بنابراين در اين موارد ما از روحاني انتظار محقق كردن كامل وعدههايش را نداريم اما دستكم متوقع هستيم كه آن را فراموش نكند و گهگاهي از آنها سخن بگويد. به سخن اول برگرديم. ما بايد عاقل باشيم و ميان انواع سخناني كه نامزدهاي انتخابات رياستجمهوري مطرح ميكنند، تمايز قايل بشويم. در عين حال بايد بدانيم كه همين مواضع كلي هم براي نشان دادن سمت و سوي حركت يك فرد و يك دولت مورد نياز است و وجه ترجيح يك نامزد بر رقباي او محسوب ميشود.