عباس عبدي:
احمدينژاد مقابل روحاني شكست ميخورد
گروه احزاب
عباس عبدي كه به عنوان يكي از تئوريسينهاي جريان اصلاحات از او ياد ميشود، درباره شرايط جريان اصولگرايي و اصلاحطلبي بر اين باور است كه هر يك از اين دو گروه به نوعي به بن بست خوردهاند و در شرايط بغرنجي قرار گرفتهاند، به نوعي كه با سيلي صورت خود را سرخ نگه ميدارند. عبدي كه با سايت تابناك گفتوگو كرده فقدان وفاق و تفاهم ملي را از جمله موضوعاتي ميداند كه كليت جامعه ايران را با خطر مواجه كرده و البته هر دو جريان (اصولگرايان و اصلاحطلبان) نيز متاسفانه هم از منظر عملي و هم از منظر نظري فاقد توانايي لازم براي حل مساله ملي هستند. وي اقتصاد، برجام و فضاي مجازي را سه حوزهاي معرفي ميكند كه هم ميتواند نقطه قوت و هم نقطه ضعف دولت تلقي شود و البته بر اين باور است كه اگر اتفاق خاصي نيفتد، رياستجمهوري حجتالاسلاموالمسلمين حسن روحاني، دو دورهاي خواهد بود. چكيده اظهارات عباس عبدي به اين شرح است:
هر دو جريان اصلاحطلب و اصولگرا در وضعيت بغرنجي هستند و به قول معروف، صورت خود را با سيلي سرخ نگه داشتهاند. هر دو جريان به نوعي مترصد آن هستند كه پيشامدي رخ دهد يا رخ ندهد و دست آنان را در موقعيت برتري قرار دهد. هر يك از منظري با بنبست مواجه هستند. بنبست فقط مربوط به ديدگاهها و موضوعات ويژه اين دو جريان محدود نميشود، بلكه وجه مشترك اين دو را نيز در بر گرفته است.
فقدان وفاق و تفاهم ملي جامعه را با خطر مواجه كرده است
البته هر يك از اين دو جريان (اصلاحطلب و اصولگرا) از برخي جهات نقاط قوتي بر يكديگر دارند، ولي از نظر بنده مساله مهمتر آينده اين دو جريان نيست، بلكه فقدان وفاق و تفاهم ملي است كه كليت جامعه ايران را با خطر مواجه كرده و هر دو جريان نيز متاسفانه هم از منظر عملي و هم از منظر نظري، فاقد توانايي لازم براي حل مساله ملي هستند، ولي فراتر از اين دو جريان و در سطح جامعه، جوانههاي اميدبخشي را ميتوان ديد كه موجب زنده ماندن اميد نزد فرد ميشود، حال آنكه اين دو جريان حتي در ميانمدت نميتوانند خود را منسجم و قوي كنند. حتي اگر در كوتاهمدت بر اثر اتفاقاتي مثل انتخابات، فراز و فرودهايي را تجربه كنند.
به نظر من اگر اتفاق خيلي خاصي پيش نيايد، آقاي روحاني نيز دو دورهاي خواهد بود. اگر امروز انتخابات باشد، او راي ميآورد؛ هرچند در ايران فضاي سياسي ناپايدار است و هر لحظه ميتواند اتفاقي رخ دهد كه كمتر پيشبيني ميشده است.
اقتصاد، برجام و رسانههاي مجازي نقاط ضعف و قوت دولت است
نقاط قوت دولت روحاني همان نقاط ضعفش است و برعكس. اگر سال 1392 از هر اقتصادداني ميپرسيدند كه آيا ممكن است با اين وضع پس از سه سال تورم ما به زير 10 برسد، بعيد ميدانم كه حتي يك نفر آنان اين را پيشبيني ميكرد، ولي اين كار شده است. اگر اين دولت نميآمد، به لحاظ نظري و عملي بايد امروز در وضعيت ونزوئلا ميبوديم. بنابراين نقطه قوت آن اتفاقا اقتصاد است، ولي اين نقطه ضعفش هم هست، به دليل بيكاري و افزايش نيافتن چشمگير اشتغال و نيز به دليل انتظارات زيادي كه درست هم هست. جامعه ما اوضاع سال 1391 و 1392 را فراموش كرده و حوصله مقايسه با ونزوئلا را هم ندارد. خود را با كشورهايي مقايسه ميكند كه در شرايط ديگري هستند.
نقطه قوت ديگر دولت، برجام است. انصافا اگر برجام نبود، همين وضع نيمبند هم وجود نميداشت، ولي امروز گفته ميشود كه دستاوردي نداشته است، در حالي كه مهمترين دستاورد آن، جلوگيري از زيانهاي كمرشكن بوده است؛ همانها كه ناكاميهاي خود را به علت تحريم ميدانستند، امروز به گونه ديگري رفتار ميكنند. نقطه قوت ديگرش رسانههاي مجازي است كه بسيار مهم است، ولي ميتواند به نقطه ضعف هم تبديل شود.
دليل رويكرد محتاطانه انتخاباتي اصلاحطلبان پس از سال 88
{درباره ادعاهايي مبني بر حركت كمخطرجريان اصلاحطلبي پس از سال 88 و انتخاب گزينههايي كه كم اصطكاك هستند}به صورت اقتضايي اين مسير را رفته است و اين اشكال اساسي ماجراست. در واقع بيش از آنكه از منظر تحليلي به اين نقطه برسد، ناشي از اقتضائات است و همين امر سياست مذكور را عمق نميبخشد و ناپايدار ميكند.
حمايت احتمالي اصولگرايان از روحاني سلبي است
{در مورد گفتههاي برخي اصولگرايان نظير آقايان باهنر، مصباحي مقدم و... مبني بر احتمال حمايت از روحاني} اين مورد خاص بيش از اينكه ايجابي باشد، سلبي است و ناشي از نفرت نسبت به جناح تندرو و احمدينژاديها است. در حقيقت آنان هم مثل اصلاحطلبان به صورت اقتضايي به اين نقطه رسيدهاند و اين موضع خيلي عميق و پايدار نيست و ممكن است بر اثر رويدادها مخدوش شود و تغيير كند.
{درباره اظهارات برخي اصلاحطلبان كه نامزد انتخاباتي خود را سال 1400 معرفي ميكنند} حالا كو تا 1400؟ يقين بدانيد كه كسي براي بيش از خرداد 1396 به آن طرف فكر نميكند، نه اينكه كسي نخواهد فكر كند، بلكه به اين دليل كه متغيرهاي موثر بر اوضاع ناشناخته و غيرقابلپيشبيني است. لذا هرگونه فكر كردن به فضايي كه متغيرهاي اثرگذار آن نامتعين هستند، اتلاف وقت است.
رقابت بين برجاميان و نابرجاميان است
{درباره اظهارات حجاريان كه معتقد است رقابت در انتخابات آتي مبتني بر تلاش برجاميان و نابرجاميان است} تحليل آقاي حجاريان درست است. زيرا ما در مرحله مواجهه با مسالهاي ملي هستيم كه در برجام تعين يافته است. برجام اين طبقهبندي را ايجاد نكرده است، بلكه مصداق و تحقق اين طبقهبندي در قالب برجام است.
{درباره برنامه اصولگرايان براي انتخابات و احتمال معرفي نامزد در سال 1400}واقعيت اين است كه اصولگرايان يك جمع متشكل و منضبط نيستند كه يك نفر را به عنوان آزمايش و دستگرمي به ميدان بياورند. آنها يك سر و هزار سودا دارند و افراد زيادي در ميان آنان (همچنين در ميان اصلاحطلبان البته كمتر، علت كمتر بودن نيز شمشير رد صلاحيت است) اسب خيال خود را براي رياستجمهوري زين كردهاند. به علاوه تاكنون كدام فردي بوده كه در يك دوره دستگرمي وارد شود و در دورههاي بعدي راي بيشتري آورده باشد. توكلي، رضايي يا قاليباف؟
اصولگرايان به وحدت نامزد نميرسند
آنان كه پس از يك شكست دوباره ميآيند به احتمال زياد شانس كمتري خواهند داشت. در مجموع گمان نميكنم كه اصولگرايان به وحدت نامزد برسند. به دو دليل. اگر نامزدهاي اصلي رد صلاحيت شوند، بهطور طبيعي هر كسي از آنان وارد گود ميشود تا شانس خود را آزمايش كند و به قول معروف سنگ مفت گنجشك مفت. انصراف را هم احاله ميدهند به نظرسنجي! و بعد هم كنار نميروند. اين پيشبيني روشني بود كه حدود چند ماه پيش از انتخابات سال 1392 درباره اتحاد سهگانه حداد، قاليباف و ولايتي انجام دادم و موجود است و اگر هم نامزدهاي اصلي حضور داشته باشند باز هم براي قرار دادن يك نفر جلوي او ضرورتي نميبينند ائتلاف كنند به ويژه كه نخواهند توانست چنين كنند، لذا سعي ميكنند افراد گوناگوني را مثل سال 1380 جلوي نامزد اصلي قرار دهند. به علاوه تجربه وحدت در انتخابات سال 1394 شكست فاحشي خورد. اتفاقا اين موضوع را نيز پيشاپيش تحليل كرده بودم كه وحدت آنان به ضررشان خواهد بود. وحدت چاره ساز اين جناح نيست.
بعيد ميدانم احمدينژاد از فيلترها عبور كند. شواهد قوي براي اين مساله وجود دارد. وقتي كه آقاي جنتي با آن حمايتهاي بزرگ و عجيب و غريب هم ديگر از او حمايت نميكند، گوياي همهچيز هست. در صورت فرضي عبور، رايآوري او نيز تا حدي است كه چشمگير باشد، ولي در برابر روحاني شكست خواهد خورد.
بقاي برجام نفي احمدينژاديسم است
مساله برجام بسيار مهم است. پذيرش برجام از سوي ايران به منزله پذيرش يك سري قواعد كلي است كه با رفتارهاي عجيب و غريب و خارج از قاعده او سازگاري ندارد و در تضاد است و در صورت حضور انتخاباتي مردم نيز اين تضاد را متوجه ميشوند و به بقاي برجام راي خواهند داد و اين نفي احمدينژاديسم است. چه احمدينژاد و چه افراد شبيه او.
براي احمدينژاد كاچي بهتر از هيچي است
ولي ممكن است پرسيده شود كه پس چرا وي فعال شده است، آيا اينها را نميداند؟ به نظر ميرسد كه يا نميداند، يا اگر هم بدانند چارهاي جز فعاليت ندارند؛ چون عدم فعاليت به منزله خودكشي است. فعاليت ميكنند تا تنور خود را گرم نگه دارند، بعد كه متوجه عدم صدور جواز ورود ميشوند، به نحوي كنار ميروند با اين عنوان كه راي داشتيم، ولي نگذاشتند بياييم و اين را سرمايه آينده سياسي خود خواهند كرد. به هر حال كاچي بهتر از هيچي!