يادداشت وزير امور خارجه جمهوري اسلامي ايران در نيويورك تايمز
حمله به وهابيت از قلب رسانه امريكايي
بياييد از جهان وهابيت خلاص شويم
سارا معصومي
سه روز پس از سالگرد 11 سپتامبر 2001، محمد جواد ظريف، وزير امور خارجه جمهوري اسلامي ايران در يكي از پرتيراژترين روزنامههاي امريكايي يادداشتي منتشر ميكند. 10 روز مانده به تشكيل مجمع عمومي سازمان ملل متحد در سطح وزرا، رييس دستگاه ديپلماسي ايران در يادداشتي به طرحي اشاره ميكند كه حسن روحاني، رييسجمهور ايران در سپتامبر 2013 از تريبون مجمع در خصوص جهان عاري از خشونت و افراطيگري پيشنهاد كرد. در حالي كه ايران يك روز پس از عيدقربان عزادار 700 حاجي است كه در حادثه منا سال گذشته با بيدرايتي سعودي جان خود را از دست دادند، وزير امور خارجه ايران نام عربستان را به عنوان عامل بيثباتي به صدر اخبار اصليترين رسانه امريكايي ميآورد.
كليدواژههاي وزير امور خارجه ايران در اين يادداشت زيركانه انتخاب شدهاند: هم شأن نزول زماني دارند و هم محتوايي. سوريه، النصره، تروريست، مثلا ميانهرو، 11 سپتامبر 2001، وارونه كردن حقيقت با پول، توهم سياسي، تلاش براي حذف ديگري و لزوم تغيير. محمدجواد ظريف در اين يادداشت اتصال به موقعي ميان غفلتهاي منجر به شكلگيري حادثه 11 سپتامبر و ناديده گرفتن حقيقت در سوريه امروز ايجاد ميكند. القاعدهاي كه ساخته و پرداخته يك جريان فكري مشخص در عربستان سعودي بود در خاك امريكا، امنيت تغذيهكننده مالي خود را هدف قرار داد و قريب به 3 هزار نفر را به كشتن داد. 10 سال بعد النصرهاي كه براي مهار دولت مركزي سوريه با القاعده آشنا در داستان ما دست مودت داده بود، كارخانه توليد مخوفترين تروريستها را به راه انداخته و خط صادرات تروريست به اروپا را هم كليد زده است. النصرهاي كه امروز ميگويند تغيير خط مشي داده و بايد آن را اپوزيسيون ميانهرويي خواند كه از پدرمعنوي خود يعني القاعده تبري جسته است. ريشهها يكي است، منابع تغذيهكننده همان است كه در سالهاي منتهي به 2001 بود، هدف همان است اما بانيان شكلگيري 11 سپتامبر از سوي رهبران دولتي كه مردمانش در يازده سپتامبر قرباني شدند مورد حمايت قرار ميگيرد. ظريف براي نخستينبار در سالروز حادثه منا، در فضاي سوگواري امريكا براي 11 سپتامبر و در حالي كه عدهاي براي آتشبس در سوريه دعا ميكنند تعارف را به حاشيه ميراند و در تيتر مطلب خود مينويسد، بياييد از جهان وهابيت خلاص شويم. وهابيت به شاهكليد حكومت آلسعود در عربستان تبديل شده است. همان عقيدهاي كه مفتي مروجدهنده آن ميگويد كه ايرانيها مسلمان نيستند و از وزير امور خارجه ايران پاسخ ميشنود كه بله اسلام ما با اسلام شما متفاوت است. ظريف قلب جرياني را نشانه ميگيرد كه هم سابقه تهديد عملي امنيت ملي امريكا را در پرونده خود دارد، هم اين روزها در اروپا از بروكسل تا نيس قرباني ميگيرد و هم تقابل عملي شيعه و سني را در خواب ميبيند. ظريف از دو جريان شيعه و سني به عنوان جريانهاي مشروع و برادران ديني خود در جهان اسلام سخن ميگويد و به ياد جهان ميآورد كه داعش و النصرهاي كه برآمده از وهابيت است خط تمييزي ميان گردن يك شيعه يا سني قايل نيست و اين ترور كور قربانيان خود را براساس آيينهايشان انتخاب نميكند. ظريف در بخشهايي از يادداشت خود هشدار ميدهد كه اشتباه گذشته را تكرار نكنيد و در گذشته نمانيد كه عقربههاي ساعت در دوره يكهتازيهاي ديكتاتور عراق صدام حسين متوقف نمانده است. فريب نامها را نخوريد كه مسلك وهابيت همان است كه بود. وزير امور خارجه ايران به غربي كه امروز به قرباني جريان تندرو بدل شده است، ميگويد كه دست از سياست شكستخورده تجهيز به اصطلاح ميانهروها براي تضعيف دولت مركزي برداريد. وزير امور خارجه ايران در اين يادداشت تماما از سياستهاي عربستان انتقاد ميكند اما آلسعود را تنها در يك نقطه مخاطب قرار ميدهد و اتفاقا اين نقطه نقطه همان جايي است كه وي بهعنوان يك ديپلمات كاركشته دست همكارياش را دراز ميكند و ميگويد كه ايران به حذف ساير بازيگران اعتقادي ندارد. اعتقادي كه سالهاست خط مشي تبيين سياستهاي رياض در برابر تهران شده است. عربستان در ماههاي گذشته و پس از قطع هدفمند رابطه ديپلماتيك با ايران همواره از تريبونهاي مختلف بينالمللي تاكيد كرده بود كه ايران بايد تغيير رويه بدهد. اينبار ظريف در پرتيراژترين رسانه كهنهكار امريكايي ميگويد كه عربستان اشتباه كرده اما در توبه باز است. بازگردد، تغيير خطمشي دهد، دست از تغذيه و توليد افكار افراطي بردارد و منطقه نيز ميزبان چنين عربستاني خواهد بود. وزير امور خارجه ايران براساس توهم سخن نميگويد بلكه پس از آنكه حقيقت را سيلي ميكند و بر صورت كساني ميزند كه چشمهاي خود را بستهاند از توهمهايي ميگويد كه حاكمان سعودي به آن مبتلا هستند. يادآوري ميكند كه بيثباتي در منطقه كشتي نيست كه تنها مسافر آن ايران باشد و امواج اين سيلاب اروپا را هم دربرگرفته است. يادآوري ميكند كه مهار ايران با اين امواج ميسر نيست و البته كه راهكار سعوديها مانند هميشه محكوم به شكست است. ظريف در پايان به عربستانسعودي پيشنهاد ميكند كه دست از اتهام و هراسافكني با نام ايران بردارد و به نگاههاي مشكوكي نظاره كند كه مدتهاست عربستان را عامل بيثباتي ميدانند و نه بازيگري ثباتبخش.
متن يادداشت محمدجواد ظريف به شرح زير است:
اين روزها شركتهاي روابط عمومي و تبليغاتي غرب كه ابايي از دريافت دلارهاي نفتي ندارند، فرصت بيسابقهاي براي رسيدن به درآمدهاي هنگفت يافتهاند.
جديدترين پروژه تبليغاتي آنها اين است كه ما را متقاعد سازند كه جبههالنصره، شاخه القاعده در سوريه، ديگر وجود ندارد و همانگونه كه يكي از سخنگويان جبههالنصره در شبكه CNN، اعلام كرده است اين گروه تغيير نام داده، از تروريستهاي القاعده جدا شده و «معتدل» گشته است! اينگونه تعصب و كوتهفكري جاهليت را به عنوان چشمانداز روشني براي قرن 21 عرضه ميدارند. ليكن مشكل مشتريان ثروتمند اين موسسات تبليغاتي، كه غالبا سعوديهايي هستند كه جبههالنصره را حمايت گسترده مالي ميكنند، اين است كه اسناد موجود در خصوص سياستهاي ويرانگر آنان قابل اصلاح، دستكاري و حذف نيست. چنانچه تاكنون ابهامي وجود داشت، صحنههاي پخششده از گردن زدن يك پسر بچه 12 ساله توسط اين به اصطلاح «معتدلين» نمايش دلهرهآوري از واقعيت موجود است.
از حمله تروريستي 11 سپتامبر سال 2001 تاكنون، وهابيت جنگطلب چند بار تغيير چهره داده است اما در ايدئولوژي و مشي بنيادي آن تغييري حاصل نشده؛خواه اين گروه طالبان باشد يا شاخههاي بازتوليد شده القاعده يا عناصر بهاصطلاح دولت اسلامي، كه نه دولت است و نه اسلامي. ميليونها نفر كه قساوتهاي جبههالنصره را تجربه كردهاند، داستان ساختگي جدايي جبههالنصره از القاعده را باور نخواهند كرد. سوابق نشان ميدهد كه تلاش براي تطهير جبههالنصره با اين هدف صورت ميگيرد تا ارسال دلارهاي نفتي به گروههاي افراطي در سوريه كه تا قبل از اين با شيوههاي پنهان صورت ميگرفت، در آينده بهطور علني و آشكار انجام پذيرد و حتي برخي دولتهاي غربي را وسوسه كند تا از اين به اصطلاح «معتدلين» حمايت كنند. حضور غالب النصره در اتحاد فعلي مخالفين دولت سوريه در حلب، واقعيتي است كه تمامي اين تبليغات را مردود ميسازد. تلاش عربستان سعودي براي متقاعد ساختن ولينعمتان غربياش به حمايت از سياستهاي كوتهبينانهاش بر مبنايي باطل استوار شده كه فرو بردن جهان عرب در آشوب بيشتر به نحوي كه به جمهوري اسلامي ايران ضربه ميزند. اين توهم كه بيثباتي منطقه به «مهار» ايران كمك خواهد كرد يا دشمني ادعايي بين شيعه و سني به درگيري در منطقه دامن زده است، با اين واقعيت در تضادي آشكار است كه هولناكترين خونريزيها در منطقه ما به دليل كشتار برادران عرب و سني توسط وهابيها شكل گرفته است.
در حالي كه افراطيون با حمايت اربابان ثروتمند خود به كشتار مسيحيان، يهوديان، ايزديها، شيعيان و ساير «مرتدين» مشغولند، ولي در واقع اين اعراب سني كشورهاي منطقه هستند كه بيشترين خسارات را از سوي اين تفكر صادراتي نفرت تحمل كردهاند. در واقع امروز نه اختلاف موهوم تاريخي ميان شيعيان و اهل سنت، بلكه مقابله وهابيت و شريعت راستين اسلام در جريان است؛ مقابلهاي كه نتايج و آثار عميقي در منطقه و ديگر نقاط جهان بر جاي خواهد گذاشت.
ترديدي نيست كه حمله به عراق به سردمداري امريكا در سال 2003 درگيريهايي را كه امروز شاهد آن هستيم به راه انداخت و تشديد كرد، ليكن عامل عمده خشونت، ايدئولوژي نفرتافكن وهابيت و مورد حمايت عربستان سعودي بوده است، گرچه اين امر تا واقعه 11 سپتامبر 2001 از انظار غربيها مغفول مانده بود.
شاهزادگان رياض مستاصلانه ميكوشند تا منطقه را به شرايط دوران حكومت صدام حسين در عراق بازگردانند؛ شرايطي كه در آن يك سركوبگر ظالم دست نشانده، با حمايت مالي اعراب منطقه و غربيهاي خوشخيال با تهديد موهوم ايراني مقابله ميكرد. اما آنها با يك مشكل اساسي روبهرو هستند: صدام مدتهاست كه مرده و زمان را نميتوان به عقب كشيد. هرچه زودتر حاكمان سعودي با اين واقعيت كنار بيايند، به نفع همه خواهد بود. واقعيات جديد منطقه ما حتي ميتواند پذيراي رياض باشد، چنانچه سعوديها مشي فعلي خود را تغيير دهند.
منظور از تغيير چيست؟ در سه دهه گذشته رياض دهها ميليارد دلار براي صدور وهابيت از طريق هزاران مسجد و مدرسه ديني در سراسر جهان هزينه كرده است. از آسيا تا آفريقا و از اروپا تا امريكا اين عقيده منحرف ويراني عظيمي بر جاي گذشته است. همانگونه كه يكي از افراطيون سابق در كوزوو به نيويورك تايمز گفت، «سعوديها با پولهايشان اسلام را در اين منطقه (بالكان) كاملا تغيير دادهاند.»
وهابيت گرچه بخش بسيار ناچيزي از مسلمانان را جذب كرده، ليكن آثار بسيار ويرانكنندهاي بر جاي گذاشته است. تقريبا تمامي گروههاي تروريستي كه از نام اسلام سوءاستفاده ميكنند (از القاعده و انشعابات آن در سوريه تا بوكوحرام در نيجريه) متاثر از اين فرقه مرگبار بودهاند.
سعوديها تاكنون توانستهاند با استفاده از «برگ ايران» متحدان خود را به همراهي با نابخردي خود در سوريه و يمن ترغيب كنند. اين وضعيت بدون ترديد تغيير خواهد كرد؛ چرا كه امروز حمايت مستمر رياض از افراطيگري جنگطلب، بطلان ادعاي سعودي به عنوان نيرويي ثباتآفرين را به اثبات رسانده است.
جهان ديگر نميتواند نظارهگر كشتار نه تنها مسيحيان، يهوديان و شيعيان بلكه سنيها توسط وهابيها باشد. در شرايطي كه آشوب بخشهاي زيادي از خاورميانه را فرا گرفته، اين خطر بزرگ وجود دارد كه چند نقطه با ثبات باقيمانده نيز در درگيري بين وهابيت و اهل سنت دچار بيثباتي شوند.
لازم است اقدامي هماهنگ در سازمان ملل متحد با هدف قطع حمايت مالي از ايدئولوژيهاي مبتني بر نفرت و افراط صورت گرفته و جامعه جهاني در رسيدگي به موضوع كانالهاي ارسال پول و اسلحه به تروريستها فعالتر عمل كند. در سال 2013 رييسجمهور ايران، دكتر حسن روحاني، پيشنهاد جهان عاري از خشونت و افراطيگري را ارايه كرد. ضروري است ملل متحد بر آن اساس، به برقراري گفتوگوي گستردهتر بين اديان و مذاهب براي مقابله با اين عصبيت خطرناك قرونوسطايي اقدام كند.
حملات اخير در شهرهاي نيس، پاريس و بروكسل بايد دنياي غرب را متقاعد كرده باشد كه تهديد سمي وهابيت را نبايد مورد غفلت قرار داد. بعد از سالي كه هر هفتهاش مملو از اخبار فاجعه بار بود، لازم است جامعه جهاني دست به اقدامي فراتر از ابراز انزجار، ناراحتي و تسليت بزند. آنچه امروز بدان نيازمنديم، اقدام عملي عليه افراطيگري است.
گرچه بيشتر خشونتهاي اعمال شده با سوءاستفاده از نام اسلام ريشه در وهابيت دارد، ليكن به هيچ عنوان پيشنهاد نميكنم كه عربستان سعودي نميتواند بخشي از راهحل باشد. كاملا برعكس، ما از حاكمان سعودي ميخواهيم تبليغات مبتني بر اتهام و هراس را رها كرده و با ساير اعضاي جامعه جهاني در از بين بردن آفت تروريزم و خشونت كه همه ما را تهديد ميكند، همكاري كنند.