دين، زبان، ويتكنشتاين
مجتبي حديدي
آخرين اثر نورمن مالكوم رسالهاي است راجع به نظريات ديني ويتكنشتاين. طبق نظر پيتروينچ او دلنگران اين اثر بوده است و به قصد انتشارآن را نوشته بود.ام. سي. دروري - دوست ويتكنشتاين-يك جمله از او نقل ميكند: «من مردي ديندار نيستم اما نميتوانم مسائل را از نظرگاه ديني نگاه نكنم.» بايد گفت موضوع اين كتاب پيرامون همين يك جمله است. «ديدگاه ديني ويتكنشتاين» به اين موضوع در چند فصل مجزا پاسخ ميدهد. اين كتاب توسط انتشارات گام نو در 1100 نسخه امسال به چاپ رسيده است. ترجمه يكدست و روان آن از آقاي علي زاهد است. ميدانيم كه منظور ويتكنشتاين از مسائل، انواع فلسفي آنهاست اما چرا در اين ميانه آنچه مورد توجه ديگر فيلسوفان قرار ميگيرد برايش مساله فلسفي محسوب نميشده؟اگر بپذيريم كه او به گونهاي ميانديشيده كه مورد پذيرش عصر حاضر نبوده است پس ابعاد ديگري در او وجود دارند كه از سمت فلاسفه مورد غفلت قرار گرفته است. تاسف بار اين است كه اگر ويتكنشتاين را برخوردار از نوعي تفكر يا پژوهنده آن برشماريم در ذهن مان او را بهطور كلي مردود دانستهايم. اينكه ويتكنشتاين-چه بخواهد، چه نخواهد- نميتواند به صورت ديني به مسائل نگاه كند، شك نابجا به قلمرو نامحدود ذهن اوست. اگرچه مفاهيم مشكل ساز درباره ايدهاي ديني را مطرح نكرد اما به مناسبتهاي ميان دين و فلسفه آگاهي داشته است. پس از مقدمه اين كتاب، در هفت فصل با عناوين: آيا ويتكنشتاين مردي ديندار بود؟ - در جستوجوي توضيح- اساس زبان- سازوكارهاي نهفته-توضيحات بيثمر- حد توضيح و چهار مناسبت به بازبيني از نظام فكري او مينشينيم و نايل به درك ويتكنشتاين و نسبت او با دين ميشويم. آغاز تفكر ديني او اينطور عنوان ميشود: «در خردسالي دستور رسمي در مذهب كاتوليك رومي دريافت كرد اما پس از آن ضمن محاوراتي كه با خواهرش گرتل داشت ايمان كودكياش ويران شد. نسبت به باورهاي ديني بيتفاوت و شايد حتي متنفر گرديد. در بيست و يكمين سال حياتش اتفاقي افتاد كه تاثيري ماندگار بر او نهاد. در وين تئاتري ديد كه درامي معمولي به شمار ميآمد اما در صحنهاي از آن شخصي به فكر خودكشي و مرگ است...» ويتكنشتاين راجع به موضوعات متنوعي مانند موسيقي، معماري، شعر، نبوغ، تراژدي، نژاد و فرهنگ مطلب نوشته است. در اينكه او در پي تسخير مفاهيم بنيادين در شبكه تحليل فلسفي بوده است شكي نيست. البته هيچگاه نيز در پي اثبات كوششهاي غيرقابل دستيابي نيز نبوده است. مالكوم درصدد است در اين كتاب رابطه بين دين و فلسفه را از ديدگاه او باز كند. تكاپوي ويتكنشتاين در موضوع دين به مفهوم امكان برخوردارياش از دين يا الحاد نيست فقط آشكار كردن ماهيت دين به صورت گزارهاي مصداقي دغدغه او بوده است.