تاريخسازاني براي تمام فصول
جواد طوسي منتقد سينمايي و حقوقدان
آنقدر در اين روزمرّگي بيقواره و ناموزون و ريتم پرشتاب زندگي غرق شدهايم كه «سينماي جنگ و دفاع مقدس» هم (در آن شكل كلاسيك تاريخياش) به نوستالژي تبديل شده و با فرا رسيدن هفته جنگ و دفاع مقدس در پايان شهريور ماه هر سال يادي از اين نوع سينما با نمايش شماري از آثارش در تلويزيون و فرهنگسراها ميكنيم.
اين رفع تكليف گذرا و بيانگيزگي و انفعال در طول سال نشان ميدهد كه ما (برخلاف بسياري از كشورها كه با جنگ و آثار و تبعات جبرانناپذيرش دست به گريبان بودند) جامعه فراموشكاري هستيم. در آن كشورها تداوم ساخت و توليد و نمايش اين گونه فيلمها يك وظيفه و هدف ملي- ميهني است تا با ثبت تاريخي چنين رخدادهاي غيرانساني فاجعهآميزي، از تكرارشان جلوگيري به عمل آيد. ولي در جامعه عجيب و همچنين سياستزده ما ظاهرا از «جنگ» هم استفاده ابزاري و به تبع شرايط روز براي آن نسخه جديد تجويز ميشود.
مثلا بر اساس رخدادهاي جهاني كنوني و مسائل و اوضاع بحراني خاورميانه، پرداختن به موضوع جنگ از منظر داعش يا مدافعين حرم جاذبه و مقبوليت بيشتري دارد و جنگ ويرانگر و خانمانسوز ايران و عراق و دفاع مقدس هشت ساله مشمول مرور زمان شده و به بايگاني تاريخ پيوسته است. در صورتي كه هنوز ميتوان به اين رويداد تلخ و در عين حال حماسهساز تاريخ معاصر سرزمينمان (در قالب فيلم داستاني و مستند و...) از زواياي متفاوت و همچنان بديع و تاثيرگذار بپردازيم و چراغ سينماي جنگمان را روشن نگه داريم. به ويژه منابع پربار در اين حوزه (اعم از گزارشي و خاطرهنگاري و روايي) وجود دارد كه ميتواند مورد استفاده فيلمسازان جوان و ديگر كارگردانهاي شناخته شده و صاحب سبك و توانمند در اين ژانر قرار گيرد.
در يكشنبه هفته جاري به همين مناسبت فيلم مستند «خاطراتي براي تمام فصول»، ساخته مصطفي رزاق كريمي را در فرهنگسراي رسانه ديدم كه به زعم نگارنده يكي از بهترين آثار مستند با محوريت موضوع مجروحين جنگي به شمار ميآيد. فيلمساز با نگاهي دقيق و پژوهشي و هنرمندانه به جمعي از مجروحين جنگي ايراني كه به شهر وين براي درمان اعزام شدهاند ميپردازد و آنها را در يك موقعيت به شدت عميق انساني مورد ارزيابي تاريخي قرار ميدهد. آنچه به اين آثار مستند ارزش والاتري ميدهد، پا فراتر گذاشتن گستره نگاه فيلمساز از يك حوزه اقليمي و منطقهاي و دستيابي به مفهومي جهاني است. پل ارتباطي عاطفي ميان آدمها با نژادها و موقعيتهاي فردي و اجتماعي و فرهنگي مختلف، ما را در مقام بيننده به يك همدلي و همآوايي و حس دردمندانه مشترك
ملزم ميكند.
جنگ و قربانيان و ضايعات و تلفاتش به عنوان يك واقعه هولناك بشري در ذهن من بيننده ثبت ميشود و متقابلا با همنشيني و همكلامي چند راوي با فرهنگ و نژاد مختلف كه با يكديگر در منش و خصايل انساني فصل مشترك دارند، به اين واقعيت دلپذير و شوقمندانه ميرسيم كه در دل اين حجم انبوه خشونت و بيعدالتي و صفآرايي و ميليتاريسم ميتوانيم در يك نقطه امن انساني و فرهنگي همديگر را پيدا كنيم و به درد هم بخوريم. گويي راوياني بر حق و شايسته و امين تاريخ، همين آدمهاي محدود و گمنام هستند.