واقعيت زندگي كه مهمتر از آمارها است
نازنين متيننيا
وزير كار ميگويد: «مساله بيكاري بهطور نسبي هضم شده» و آمار ميدهد: دو و نيم ميليون نفر بيكار در كل كشور هست. اما رييس كميسيون اجتماعي مجلس اين صحبتهاي وزير را «خوشبينانه» قلمداد ميكند و از آمار رسمي شش ميليون نفر بيكار و غيررسمي 11 ميليون نفري خبر ميدهد. در اين كشمكشها اما، مهمترين مسالهاي كه ناديده گرفته ميشود، واژه «بيكاري» و واقعيت آن در زندگي جامعه ايراني است. بحران مهمي كه در دولت گذشته به دنيا آمد و اين دولت با هزار و يك دغدغه اقتصادي و اساسي ديگر و با اولويتهاي مهمتر، همچنان نتوانسته آن را به شكل قطعي ريشهكن كند.
در واقعيت زندگي و آنچه در زندگي روزمره ميبينيم، اين بحران مهم ريشه زندگي اجتماعي آدمهاي زيادي، به خصوص قشر جوان و تحصيلكرده را درگير كرده. كافي است تا پاي حرف آدمهاي عادي در تاكسي، اتوبوس، محافل خانوادگي و... بنشينيد تا ببينيد كه به ازاي هر يكنفري كه در اطرافمان هست، حداقل يك «بيكار» و «جوياي كار» پيدا ميشود. كافي است از آدمهايي كه دنبال نيرو ميگردند، بپرسيد تا ببينيد چطور «بيكاري» باعث شده تا فوقليسانس فيزيك هستهاي به شغلي مثل منشيگري هم راضي باشد و درخواست كار دهد.
در واقعيت، آمارها ديگر هيچ تاثيري ندارند. مهم نيست جمعيت بيكاران دو و نيم ميليون نفر باشد يا شش ميليون. در واقعيت كسي كه بيكار است، نميتواند دلخوش به اين باشد كه اين بيكاري يك بحران مقطعي است و در خبرها هم آمده كه نه تنها دولت كه مجلس هم نگران اين معضل است و بالاخره راهحلي پيدا ميشود.
بيكاري يعني خانهنشيني. يعني جوان 30 سالهاي كه نزديك به 20سال از عمر خود را براي تحصيل گذاشته و حالا با فوقليسانس، حتي درآمد ماهيانه ثابت ندارد. «بيكاري» در جامعه امروزي ايران به معناي قطع حق بيمه بازنشستگي ماهيانه و به زودي و در آينده نزديك جمعيت ميانسالي كه حقوق بازنشستگي ندارد و همچنان دغدغه معاش رهايش نميكند.
پذيرش بحران بيكاري، به معناي پذيرش تبعات اجتماعي و اقتصادي در حال و آينده جامعه است. اگر پاي صحبت جامعهشناسان بنشينيد، بخش بزرگي از بحرانهايي مانند افزايش خشونت، دزدي، اعتياد، افسردگي و... را از بيكاري گريبانگير جامعه ميدانند و اقتصاددانها هم هشدار ميدهند كه تبعات اقتصادي ناشي از اين بحران، به همين راحتيها حل شدني نيست.
در واقع به همان ميزان كه اين بحران در جامعه زنده ميماند و نفس ميكشد، در آينده هم بايد در مواجهه با تبعاتش باشيم و حتي اگر معضل «بيكاري» از بين برود، آسيبهاي ناشي از آن به طول درمان بيشتري نياز دارد. در چنين شرايطي همچنان درگير آمارها و تصحيح آن هستيم.
وزير ميگويد كه دو و نيم ميليون و رييس كميسيون اجتماعي مجلس رقمي بيشتر را عنوان ميكند. بازي با اعداد در خبرها رخ ميدهد. رسانهها درگير خبرها ميشوند و مخاطب هم فقط خبر را ميشنود يا ميخواند و ممكن است سري به تاسف تكان دهد. در واقعيت اما، آدمهايي در اطراف ما زندگي ميكنند كه نه تنها امروز صبح، كه فردا و فرداهاي ديگر بدون هيچ برنامهاي از خواب بيدار ميشوند و نگراني از آينده و اضطراب تامين معاش، آنها را رها نميكند چون همچنان «بيكار» هستند و آمار قصد صفر شدن ندارند و فقط انگار روايت ميشوند.