روايت فيروزآبادي از پايان جنگ
گروه سياسي| با گذشت 27 سال از پايان جنگ، در ميانه سوالاتي كه از چهرههاي نظامي ميشود، هنوز هم جايي براي قطعنامه 598 وجود دارد. خبرنگاران فارس براي يافتن علت اصلي پايان جنگ ايران و عراق به سراغ سرلشكر فيروزآبادي رفتند. او كه طولانيترين دوران خدمت در نيروهاي مسلح را در كارنامه دارد و عنوان ميكند كه بارها استعفاي خود از رياست ستاد كل را تقديم رهبري انقلاب كرده است، از جابهجايي خود اينگونه ميگويد: «اين يك جابهجايي صددرصد آرام بود و آب از آب تكان نخورد و حاصل يك كار مدبرانه، برنامهريزي شده، هوشمندانه و ديني بود». سرلشكر فيروزآبادي در گفتوگو با فارس و در ابتداي ورود خود به موضوع قطعنامه 598 و نقشي كه آيتالله هاشمي در پايان يافتن جنگ تحميلي داشت، به بيان ويژگيهاي شخصيتي وي پرداخت و گفت: «آقاي هاشمي جزو ياران انقلاب اسلامي و مبارزين بودند، در مبارزه هم جدي بودند، جزو ياران امام بودند و جز در تحصن قبل از انقلاب دانشگاه، در همه جا حاضر بودند.» رييس سابق ستاد كل نيروهاي مسلح در پاسخ به اين سوال كه طرح هاشمي براي پايان جنگ چه بود؟ عنوان كرد: «در زمان جنگ ايشان فرمانده جنگ بودند، يعني امام ايشان را به عنوان فرمانده اجرايي جنگ قرار دادند، و در جنگ مسووليت داشتند، بالاخره يك ملتي در حال دفاع از حقوق خودش بود و دشمن متجاوز بايد خارج ميشد، ايشان هم فرمانده بودند و بايد جنگ و قرارگاه خاتم را اداره ميكردند لذا با دلسوزي و جديت كار را پيش ميبردند البته تحليل خودشان را هم داشتند. همان ايام روزي به همراه ايشان با هواپيما به جنوب ميرفتيم، از ايشان راجع به پايان جنگ سوال كردم، ايشان تحليلشان اين بود كه ما بايد يك پيروزي مهم به دست بياوريم و با تكيه به آن پيروزي مهم جنگ را تمام كنيم، پس يك طرح براي اينكه جنگ تمام شود، داشتند.»
حرفي كه بنا نبود گفته شود
سرلشكر فيروزآبادي در ادامه توضيحات خود با بيان اينكه من را در فازي برديد كه مجبور ميشوم حرفي را بزنم كه بنا نبود گفته شود، گفت: «بالاخره سرنوشت كشور به سرنوشت جنگ ارتباط داشت و فرمانده جنگ هم آقاي هاشمي بود. آقاي هاشمي هم ميخواستند جنگ با پيروزي تمام شود. فتح فاو اتفاق افتاد، تلقي هم اين بود كه با فتح فاو جنگ را تمام كنيم. يك عمليات سياسي بايد اتفاق ميافتاد، من الان به عنوان عضو قرارگاه خاتم آن روزها و معاون دولت در جنگ تحليل نظري خودم را عرض ميكنم: بايد يك برنامهريزي ميشد براي اينكه بتواند بهانهاي براي خاتمه جنگ باشد. اتفاقي كه در جانب عراق افتاد اين بود كه امريكاييها آمدند و صدام را تجهيز و او را تشويق به عملياتهاي پي در پي كردند او هم شروع به شكستن مرز از جنوب و پيشرفت كرد و يك حالت فعال به خودش گرفت». وي با اشاره به اينكه در سمت ايران به نظر بنده امري سياسي و تئوريك اتفاق افتاد و آن اين بود كه آقاي هاشمي از فرماندهان جنگ خواستند كه بگويند براي ادامه جنگ چه امكاناتي نياز دارند؟ افزود: «فرماندهان نشستند و نوشتند كه چه چيزهايي ميخواهند، چه تجهيزاتي، چه امكاناتي، چه پولي، چه پشتوانهاي و چقدر بايد براي بسيج و آموزش نيروها و... سرمايهگذاري شود. از آن طرف به رييس سازمان برنامه كه آقاي روغني زنجاني بودند گفتند شما بگوييد كه چقدر پول داريد و چقدر ميتوانيد پول فراهم كنيد؟ آن موقع با آن قيمت نفت و وضعيت بد اقتصادي و كمبود بودجه، يك معادلهاي روي كاغذ آوردند كه فرماندهان نظامي اين مقدار نياز دارند و مسوولان اقتصادي كشور ميگويند ما اين امكانات كم را داريم و اين امكانات كم پاسخگوي اين نياز فراوان فرماندهان نظامي نيست. بنابراين زمان، زمان پايان دادن به جنگ است.»
ترسيم بنبست براي امام (ره)
سرلشكر فيروزآبادي با اشاره به اينكه اين يك كار سياسي بود و يك پروسهاي هم داشت تا به نتيجه رسيد و آقاي هاشمي هم مسوولش بودند، گفت: «اينها را بردند گذاشتند جلوي امام و گفتند حضرت امام! شما فرمانده كل قوا و رهبر كشور هستيد، شما صاحب اختيار هستيد، اقتصاد كشور هم دست شماست، زندگي مردم هم دست شماست، جواب دشمن را هم شما بايد بدهيد، حالا چه كار كنيم؟ جنگ را خاتمه دهيم يا اينكه بايد اين امكانات تامين شود كه امكان تامين آن هم وجود ندارد. يعني در واقع دو حرف براي امام مطرح كردند؛ گفتند فرماندهان ميگويند اگر اين امكانات نباشد امكان ادامه جنگ و پيروزي بر دشمن نيست و مديران اقتصادي هم ميگويند اين امكانات نيست يعني در واقع يك بنبستي براي حضرت امام ترسيم شد». وي در ادامه افزود: «ممكن بود اگر فرد ديگري كارگرداني ميكرد اينطور ترسيم نميشد ولي خب بالاخره آن زمان اينطور ترسيم شد و كارگردان ديگري هم نبود. از آن طرف هم پشتوانه صدام كشورهاي عربي و سرمايههاي نفتي و تكنولوژي امريكايي، روسي و فرانسوي و آلماني و شيميايي و ميكروبي و... بود.»
حجت براي پذيرفتن قطعنامه
بر امام (ره) تمام شده بود
وي تصريح كرد: «حضرت امام (ره) ديدند كه در واقع فرماندهي جنگ با دو برنامه دفاعي كه از طريق مديران اقتصادي كشور و فرماندهان نظامي تهيه كرده به ايشان ميگويد كه امكان ادامه جنگ نيست. دشمن هم دارد بسيج ميشود و فشار ميآورد. ملت هم 8 سال جنگ را با تمام ايثار و فداكاري و مردانه اداره كردند. لذا امام برايشان حجت تمام شد كه بايد قطعنامه را بپذيرند تا جنگ خاتمه پيدا كند و اين بنبست شكسته شود. امام هميشه بنبستشكني ميكردند و در پذيرش قطعنامه هم بنبستشكني كردند منتها در پذيرش قطعنامه اين بنبستشكني براي امام بسيار تلخ بود، اين تلخي جام زهر امام را فقط رزمندگان جبههها و خانواده شهدا و ملتي كه بار جنگ بر دوششان بود ميتوانستند بفهمند و ميتوانند به خاطر بياورند». فيروزآبادي، در بيان دلايل اين اظهارات خود گفت: «مردم داشتند به كاستيها، مشكلات، فشارها، خون دادنها، مجروح شدنها و تلاشهايشان با افتخار و شيريني ادامه ميدادند. با شوق و شعف داشتند به اين مجاهدت ادامه ميدادند، امام اين شوق و شعف را قطع كردند و تلخي براي اين بود. براي امام تلخ بود كه يك ملتي با شوق و فداكاري و با تمام وجود و با حداكثر روحيه جهادي دارد به تكليفش عمل ميكند و حال بايد آن را متوقف كند.»