تربيت و مثلث خانواده، مدرسه و جامعه
محمد داوري
فعال صنفي و رسانهاي
وقتي سخن از تربيت است در واقع سخن از دو بعد اساسي يعني «شناسايي استعدادها» و «شكوفايي استعدادها»ي كودكان و نوجوانان در همه ابعاد شخصيتي است. تربيت از همان لحظه نخست تولد و در دامان مادر و بستر خانواده آغاز ميشود. فرآيند شكلگيري شخصيت انسانها طبق نظر همه شاخههاي روانشناسي از روانكاوان گرفته تا رفتارگرايان و شناختگرايان از زمان تولد آغاز ميشود و متاثر از سهگانه وراثت و محيط انساني و غيرانساني، شخصيت هر فرد در ابعاد گوناگون ساخته ميشود. اگر نظرات روانكاوان را مورد نظر قرار دهيم كه تاكيد بيشتري بر هفت سال نخست دارند و بر اين باورند كه ساختار اصلي شخصيت هر فرد در همين مقطع زماني شكل ميگيرد بايد نقش خانواده و والدين را هم اساسي و ساختاري دانست؛ نقشي كه نيازمند مهارتهاي تربيتي و دانش و اطلاعات مربوطه از سوي مادران و پدران است، نيازي كه متاسفانه در جامعه ما كمتر به آن توجه ميشوند و همسران پيش از اينكه آمادگي لازم براي تربيت را پيدا كنند صاحب فرزند ميشوند و هيچ نهاد و سازماني هم متولي اين امر نيست تا همان گونه كه گواهي سلامت خوني و ژنتيكي براي ازدواج داده ميشود يك نهادي هم متولي آن باشد تا گواهي شايستگي پدر و مادر شدن را بدهد، به عبارتي كسي اجازه بچهدار شدن نداشته باشد مگر اينكه قبل از آن دانش و مهارت تربيت كودك را بياموزد، چراكه هر فرزندي كه متولد ميشود در واقع سرمايه كل جامعه است و همان گونه كه دولتها و ملتها در قبال سرمايههاي مادي و معنوي مسوولند در قبال سرمايههاي انساني هم مسوولند. نقش والدين و خانواده اگرچه از منظر رويكرد روانكاوي مورد تاكيد است از سوي رويكردهاي رفتاري و شناختي هم مورد تاكيد است چرا كه نخستين محيطي كه در فرآيند رشد حركتي و رواني و رشد ذهني و شناختي كودك قرار ميگيرد و محيط خانواده است و نخستين افرادي كه در محيط انساني در تعامل با كودك قرار ميگيرند پدر و مادر هستند لذا از منظر همه رويكردهاي تربيتي چه روانشناسي و چه جامعهشناسي نقش و جايگاه خانواده در تربيت به ويژه دوره كودكي اساسي و سرنوشتساز است.
اما از آنجا كه در 7 سال دوم و سوم كودكان و نوجوانان وارد سيستم آموزش عمومي رسمي ميشوند پس از خانواده مدرسه نقش تعيينكننده دارد و بيجهت نيست كه معلمان و مربيان را والدين دوم دانشآموزان ميدانند و در نقش الگودهي در رده دوم قرار ميگيرند. اين مهم بيانگر نقش دستاندركاران تربيت در محيط مدرسه است. كمتر دانشآموزي را ميتوان يافت كه در دوران تحصيل خود تاثيرات عميقي را از معلمان دريافت نكرده باشد. اتفاقات تربيتي مدارس بر ذهن و روان كودك حك و همچون نقشي بر سنگ ماندگار ميشود.اما پس از خانواده و مدرسه ضلع سومي كه در دنياي امروز پررنگتر هم شده است جامعه است جامعهاي كه حالا فراتر از محل، منطقه، شهر و كشور محل سكونت است. جامعهاي كه حالا در سايه ارتباطات و فناوريهاي ارتباطي مرزها را درنورديد و تبديل به دهكده جهاني شده است؛ جامعهاي كه همه در هر كجاي جهان باشند همسايه يكديگرند و بر هم تاثير ميگذارند و تاثير ميپذيرند به ويژه وقتي ميبينيم سن استفاده از تكنولوژيهاي ارتباطي به شدت كاهش يافته است و محصولات جهاني به سرعت به اكثر زبانهاي دنيا ترجمه و ارايه ميشوند، حالا تربيت را بايد در اين گستره مد نظر قرارداد؛ گسترهاي به وسعت جهان اما باز هم نبايد از محل و شهر و روستايي كه كودكان و نوجوانان بيشتر اوقاتشان را در آن سپري ميكنند غافل بود. آنچه لازم است در اين مثلث تربيت تاكيد شود باز هم خانواده است كه ميتواند نقش محوري را داشته باشد و مديريت تربيتي را با مطالعه و مشاوره دراختيار گيرد. بيترديد در تربيت يك عضو مفيد و شهروند موثر كه مقيد به اصول زندگي جمعي است و نقش موثري در توسعه جامعه دارد نقش خانواده آن فرد بيش از ساير عوامل است.