سياست با طعم گناه
سيد علي ميرفتاح
اخبار مربوط به انتخابات امريكا ماهيت «گاسيپ» دارند. به آدم خوش ميگذرد كه بنشيند و نقلقولهاي اين دونفر را پي بگيرد. به خصوص از آن جهت كه با مسائل «هجدهسال به بالا» عجين است جذابيتش دوچندان است. همان لذت پنهاني تماشاي برنامههاي «ادالت» را دارد؛ در عينحال بدناميشان را ندارد. چه كاري باكلاستر از اينكه مردم بنشينند و اخبار سياست را بشنوند و تحليل كنند؟ ظاهرش اين است كه داريم مهمترين رويداد سياسي دنيا را دنبال ميكنيم. بالاخره كسي كه رييسجمهور امريكا ميشود قدرت فوقالعادهاي دارد -از بد اتفاق- مرگبارترين سلاحهاي جهان هم در كف بيكفايت اوست. بيشترين پول و مجهزترين ارتش و شكوفاترين اقتصاد و هزاران امكان فوقالعاده دنيا، عنقريب ميافتد به دست هيلاري دروغگو يا ترامپ بددهن. پس عقل حكم ميكند كه قضايا را رصد كنيم و ببينيم فرجام اين انتخابات به كجا ميكشد. اما در عين حال مسائل خالهزنكي هم هست... چون اينجا روزنامه است مينويسم «خالهزنكي» وگرنه بايد تعبيرات ديگري را به كار ببرم تا حق مطلب ادا شود. همينقدر براي تقريب به ذهن عرض ميكنم كه هركس با مباحث زيگموند فرويد آشنا باشد، در حين بررسي اخبار، مثل ترجيعبند درود به روان آن روانشناس بزرگ و آن مبدع روانكاوي ميفرستد و به درستي فرمايشهاي او ايمان ميآورد. در آدمي عقدههايي وجود دارند كه در هيچ زمان و عرصهاي نميشود از دستشان خلاص شد. منحصر به ترامپ و شوهر هيلاري كلينتون هم نيست. در آدميزاد، نقاط ضعف، بلكه نقاط قوتي تعبيه شدهاند كه نميشود كند و دورشان انداخت، الا ما رحم ربي. سياست يا اقتصاد يا حتي كار عقيدتي مانع از آن نيستند كه تمناهاي نفساني آدميزاد فروكش كنند. بلكه برعكس، يكجاهايي، به خصوص جاهايي كه به تعبير قرآن «ان رآه استغني» پيش ميآيد، دم خروس نفس بهيمي هم بيرون ميزند و از هر اوجي كه هست به حضيضش ميرساند. راست گفتهاند حكما كه اگر تمناهاي جنسي در آدمي نبود همانا كه او ادعاي خدايي ميكرد. چيزي كه آدمي را متوجه فقر و ناتواني و بياعتبارياش ميكند همين خواهشهايي است كه حتي در ايام پيري دست از سرش برنميدارند. من نميدانم كمونيستها و مادهگراها در اينجور مواقع چه ميكنند اما جز استعاذه به درگاه باريتعالي هيچ چاره ديگري نيست. برصيصاي عابد هم كه باشي و از بام تا شام نماز بخواني لاجرم يكجايي بند را آب ميدهي و عرض خودت را ميبري. يعني اينكه نه به پول، نه به جغرافيا و نه به اعتقادات و نه به هيچ چيز ديگر نميشود غره شد. اين را هم به صراحت بگويم كه منحصر به ترامپ و كلينتون نيست. اين قضيه همگاني است و غربي و شرقي نميشناسد، دهري و مسلمان هم نميشناسد. در مقام ادعا و حرف البته همه پسر پيغمبريم و بر همه تمناهاي نفسانيمان چارتكبير زدهايم اما در مقام عمل اكثرا آلودهدامن و سرافكندهايم. نه. نه. همه فاميل را بدنام نميكنم. قطع و يقين انسانهاي وارستهاي هستند كه دايما از خود مواظبت ميكنند... بعضيها هم رندي ميكنند و به توصيه عارفان عمل ميكنند و به اين شيوه خود را حفظ ميكنند. راهحل حافظ به نظر من نافعترين است و زيركان عالم همين راه را پيش ميگيرند: «دلا معاش چنان كن كهگر بلغزد پاي/ فرشتهات به دو دست دعا نگه دارد». بقيه روشها، تجربههاي تاريخي ثابت كرده كه كارگر نميافتند. گاهي در همين برنامههاي تلويزيوني يا اردوهاي جوانان روشهايي را ميشنويم كه معلوم است شوخياند. آنقدر شوخياند كه تبديل به تكههاي بامزه شدهاند و در فضاي مجازي دست به دست ميشوند. اما سادهانديشي است اگر فكر كنيد كه ديو نفس از سركه و امساك و استتار شكست ميخورد و عقب مينشيند. كه با نفس و شيطان برآيد به زور؟ مصاف پلنگان نيايد ز مور. حقيقتا ما مورچهايم. ترامپ يا وزير يا وكيل يا معلم هيچ فرقي ندارد. در برابر پلنگ شهوت مورچهايم و جز اينكه خدا به دادمان برسد راه چاره ديگري نداريم. به خود مطمئن شويم چنان گند ميزنيم كه هم خود را ضايع ميكنيم و هم بقيه را. به ترامپ ميشود خنديد. جاي خنده هم دارد. حالا كه با آنها دشمنيم ميتوانيم عليهشان پروپاگاندا هم بكنيم. اما يك وقت در دل خود را منزهتر از او ندانيم. راز و رمز اين امور را به خدا كه عارفان و اديبان ما فهميده بودند. جز اظهار عجز و ناتواني به درگاه حضرت حق راه ديگري ندارد. به تعبير شيخنا سعدي بايد بنشينيم و به خداوند اظهار عجز كنيم و با خضوع و خشوع بگوييم كه تو داني كه مسكين و بيچارهايم/ فرومانده نفس امارهايم...