اشرار بيدركجا
سيد علي ميرفتاح
يكي از مشكلات جدي امروز دنيا اين است كه داعشيها را بعد از شكست و اضمحلال چه بلايي سرشان بياورد. شبيه به همين مشكل را قبلا با منافقها هم داشتيم. بعد از اينكه شكست ميخورند و عقب مينشينند چه بلايي بايد سرشان آورد كه باعث زحمت مجدد نشوند. خوبي ارتشهاي درست و حسابي دنيا اين است كه بعد از جنگ برميگردند سرجاي اولشان.
سالهاي سال بين ايران و يونان يا ايران و روم يا هردو كشور ديگري جنگ و جدال بوده كه يك طرف ميبرده و طرف ديگر ميباخته. آنكه ميبرده فاتح و سربلند به مملكت خودش برميگشته و آنكه ميباخته مغموم و افسرده به كشورش برميگشته. تصاوير بعد از جنگ جهاني دوم را ببينيد. متفقين شادمان و مفتخر از راهروهايي رد ميشوند كه دوطرفش ملت ايستادهاند به هورا كشيدن و پرچم تكان دادن و خنديدن. جنايتكاران جنگي هم هركدام در سوراخي ميچپند و انتظار ميكشند تاهرچه زودتر آبها از آسياب بيفتد...
بگذريم از اينكه سران ارتش آلمان هركدام به نقطه نامعلومي گريختند و خود را به صورت ناشناس در دنيا جا زدند اما مهم اين است كه ارتش آلمان روي دست دنيا نماند و خيلي زود برگشت به كشورش و به سر كار و بار خود. اما بعد از مرصاد يك مشكل جدي عراق و اروپا و امريكا اين بود كه چطور با اين همه تروريست تعليم ديده خطرناك خشن كنار بيايند. اينها يكي دونفر كه نيستند، چند هزار نفرند و هرجا كه بروند مايه فتنه و دردسرند و حتي اگر سرشكن شوند و در كل عالم پخش و پلا شوند باز مايه گرفتارياند. خيليها را هم البته عقيده بر اين بود كه اينها را از دم توي دريا بريزند و دنيا را از شرشان پاك كنند.
حالا قضيه داعش هم همين است. چندين هزارنفر از اروپا و آسيا و آفريقا و امريكا جمع شدهاند در بيابانهاي موصل و شرق حلب. شايد جاهاي ديگر هم باشند. درست است كه صاحب جغرافيا نيستند اما براي خود كشوري هستند و قوانيني دارند و حساب و كتابي. حالا كه عراق و سوريه دارند پيشروي ميكنند و منطقه را از لوث وجود اينها پاك ميكنند، اينها چارهاي ندارند جز اينكه عقب بنشينند، اما تا كجا و كجا بايد عقب بنشينند؟ همهشان را كه نميشود كشت. همهشان را هم كه نميشود انداخت زندان. كدام كشور حاضر است مسووليت اين همه آدمكش بيكله را قبول كند؟ عراق كه خوب هم دارد پيش ميرود ميخواهد با اينها چه كند؟ بريزدشان توي دريا؟ سمپاشي كند و همهشان را به هلاكت برساند. اسيد رويشان بريزد؟ ديپورتشان كند به اروپا و امريكا و آسيا و...
الان مزدوران داعشي كجا دارند كه بروند؟ يك دليل اينكه اينها تا پاي جان ميايستند و مقاومت ميكنند همين است كه بدبختها بيدركجا شدهاند. نه كسي حاضر است اينها را بپذيرد و نه روي در وطن دارند. شايد اگر يك آپشن درست و حسابي جلويشان بگذارند تسليم شوند و اسلحهشان را زمين بگذارند. اما چه آپشني؟ ديوانهها يك سنگي به چاه انداختهاند كه صدتا عاقل هم نميتوانند درش بياورند. بدتر از اين ديوانهها، اربابان اينها هستند كه با پول و تباني، اينها را تاسيس كردند و به جان مردم بيدفاع انداختند. حالا همه خود را كنار كشيدهاند و با كيبود، كيبود، من نبودم، تنزهطلبي ميكنند.
قصه داعش بالاخره تمام ميشود. همان اولش هم معلوم بود كه اينها آمدهاند كه دنيا را به خصوص عراق و سوريه را زحمت بدهند و بروند. اما از همان موقع اين سوال جدي مطرح بود كه اينها كجا ميخواهند بروند. سوداي دولت اسلامي عراق و شام كه از اول معلوم بود ياوهاي بيش نيست. دولت بيجغرافيا كه نداريم. هنوز هستند البته طرفداران دولت بيجغرافيا. خيلي هم خوب. شايد روي كاغذ و كتاب امكان تحقق داشته باشد. اما آدمها هرچقدر هم كه شر و پليد و خطرناك و خشن باشند باز احتياج به وطن دارند و بايد كه چراغشان زير سقفي در يك جايي در عالم بسوزد. مشكل اساسي داعشيها بيوطني است و همين باعث ميشود كه خطرناكتر و خشنتر باشند. بيوطني بد است، براي اشرار بدتر است. يك دليل اينكه داعشيها هيچ رحم و مروتي ندارند و حتي طالبان و القاعده حسابشان را از اينها سوا ميكنند اين است كه هيچجوري نميتوانند اين موجودات بيدركجاي خطرناك را بفهمند. ريشه در خاك را دست كم نگيريد. كمترين حسنش اين است كه آدم را محتاطتر ميكند. كسي كه وطن دارد هموطن و همشهري و همسايه و رفيق هم دارد و ناگزير از ملاحظه است. اما آنكه وطن ندارد هيچ ملاحظهاي هم ندارد.