به وزير آينده ارشاد
مصطفي ايزدي
فعال سياسي
پس از آنكه علي جنتي تحت فشارهاي برون دولتي و گرفتاريهاي ناشي از آن، رداي وزارت را براي استفاده جانشين خود، در ساختمان خيابان كمالالملك جا گذاشت، جناب دكتر روحاني، آقاي صالحياميري را براي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به مجلس شوراي اسلامي معرفي كرد تا پس از كسب راي اعتماد، رداي بيوفا را به دوش او اندازد و وي را بر صدر سختترين وزارتخانه ايران اسلامي بنشاند.
نميدانم وزير آينده ارشاد چه جسارت و پروايي دارد كه حاضر شده مسووليتي را بپذيرد كه مدعيان زيادي دارد و هر آن درصدد تصاحب مجموعه فعاليتهاي گوناگون و به ظاهر زيباي آن هستند؟ مدعياني كه اصولا مقوله فرهنگ و هنر را در حوزه دولت تعريف نميكنند و معتقدند كه چون فرهنگ و توابع آن بايد در چارچوب دين ديده شود، پس به عهده دينشناسان است و لذا بايد در « حوزههاي » ديگر تعريف شود. وقتي گفته شود كه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي توليدات فرهنگي و هنري ندارد و فقط سياستگذاري ميكند، ميگويند كه اتفاقا سياستگذاري فرهنگ اسلامي و هنر اسلامي به عهده اسلام شناسان است و البته اين نوع اسلام شناسان در حوزه دولت نيستند و در «حوزه»هاي ديگرند. اين گفتهها و ادعاها را با زبان صريح بيان نميكنند، بلكه با ايجاد فشار به مسوولان ذيربط، به اطلاع آنان ميرسانند.
آقاي حضرتي، نماينده مجلس شوراي اسلامي، حرف عاقلانهاي زده كه وزارت ارشاد را منحل كنيد. اگر چه اين پيشنهاد دير هنگام است اما وقتي توقع همراه با سختگيري به وزارتخانهاي با حداكثر پنج هزار پرسنل در سراسر كشور و بودجهاي در حدود 13 درصد كل بودجه فرهنگي كشور، اينقدر زياد و سهمگين است كه تقريبا همه وزراي ارشاد از اول انقلاب تاكنون را ازپاي در آورده است، بودنش چه كار خارقالعادهاي انجام ميدهد؟ آيا اين همه فشار به سازمان صدا و سيما كه با پنجاه هزار پرسنل رسمي و قراردادي و برنامهاي (10 برابر وزارت ارشاد) و بودجهاي فوق نجومي و درآمدي نجومي و توليد شبانهروزي مقولات فرهنگي و تبليغاتي، وارد ميشود؟ معلوم است كه نه ! فعلا از ساير نهادها و ارگانهاي فرهنگي، تبليغاتي و بودجههاي كلاني كه از درآمدهاي عمومي ميگيرند، صرف نظر ميكنيم.
اين نماينده مجلس درست گفت، اما خيلي پيش از اين بايد فكر اين را ميكردند كه مراكز پر نفوذ مذهبي نميگذارند مسووليت امور فرهنگي كشور با دولت باشد، همچنان كه امر قضايي با دولت نيست، همچنان كه حضور دولت را از اوقاف و امور خيريه كمرنگ كردند، همچنان كه نقش دولت در فعاليتهاي فرهنگي و تبليغاتي جمهوري اسلامي در خارج از كشور را بسيار كم كردند، همچنان كه بخش عمدهاي از فعاليتهاي فرهنگي و تبليغاتي نظام را در يد قدرتهاي ديگر نهادند.
همان وقت كه حوزه انديشه و هنر اسلامي را در يد سازمان تبليغات اسلامي – تشكيلات فرهنگي را در اختيار روحانيان - در آوردند و نام آن را به «حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي » تغيير دادند، دولتمردان بايد متوجه ميشدند كه قرار است تشكيلات متعلق به روحانيان، فيلم توليد كند و كنسرت موسيقي برگزار كند و شب شعر بگذارد و كتاب منتشر كند و هنرهاي تجسمي آموزش دهد و در سه و نيم سال قبل، با بودن چنين شرايطي در جمهوري اسلامي، علي جنتي، سكان وزارت ارشاد اسلامي را به دست گرفت، شايد بتواند با پتانسيل بالقوه موثري كه دارد، جلوي بخشي از فشارهايي كه بر وزراي پيش از خود وارد ميشد را بگيرد، اما خود مجبور به استعفا شد. او فرزند يك آيتالله است و با فرهنگ روحانيت بزرگ شده، دانشآموخته حوزه علميه قم است و با توقعات حوزويان آشنا است، از نظر فكري سابقهاي طولاني با جمعي از بلند پايگان مذهبي، سياسي داشته است و به خصوص در ميان منتقدان معتدل و معقول دولت يازدهم، چهرهاي مورد احترام و دوست داشتني است. اين فرد با اين امتيازات را تاب نياوردند و نگذاشتند يك دوره چهارساله وزارتش به انجام برسد. اميد است وزير جديد كه در شرايطي به مراتب سختتر از آغاز به كار دولت يازدهم و نيز ويژگيهاي فردي متفاوت، گام به ساختمان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ميگذارد، كارساز و سرفراز تا انتها پيش رود.