كورسوي ژورناليسم
سيد علي ميرفتاح
چند روز ديگر نمايشگاه مطبوعات شروع ميشود. در واقع اين چيزي كه هر ساله در مصلاي تهران برگزار ميشود، اسمش نمايشگاه است وگرنه با مفهوم و مصداق «نمايشگاه» فاصله بسيار دارد. خودزني نميكنم و مطبوعات را –خدايي نكرده- خوار و ذليل نميكنم. عرضم اين است كه مطبوعات بندگان خدا چيز زيادي براي عرضه در نمايشگاه ندارند. نه پيشرفت فوقالعادهاي كردهاند، نه به جاي ويژه و موقعيت ممتازي رسيدهاند و نه تغييري در كم و كيفشان اتفاق افتاده. چرا؛ از اين جهت كه تيراژشان به حداقل رسيده و بازارشان كساد شده و رونقشان مطلقا از بين رفته و دچار تغيير و تحول شدهاند اما چيزي كه به آن ترقي و رشد و توسعه ميگويند براي هر كه اتفاق افتاده باشد، براي اينها اتفاق نيفتاده. ديالوگ معروف آژانس شيشهاي را به ياد داريد؟ ميگفت قبل از جنگ سر زمين كار ميكردم با تراكتور، بعد از جنگ كار ميكنم بيتراكتور. وضع و حال ما هم همين است. شايد به دوستانم بربخورد اما جاي برخوردن ندارد. وضع و حال مطبوعات –حقيقتا- جايي براي برخوردن نگذاشته. با اين حال اگر چه در اين حرفه شام و ناهاري نمانده اما آفتابهلگن تا دلتان بخواهد هست. نان نداريم بخوريم، پياز ميخوريم كه اشتهايمان باز شود. در كار و بار اوليه خود ماندهايم، اما به جاش نمايشگاه داريم، دعواهاي صنفي داريم، مدعي داريم، پيشكسوت داريم، بدخواه داريم و... مردم دنيا از جايي و از چيزي نمايشگاه ميگذارند كه قابليت به نمايش درآمدن داشته باشد. مثلا اختراعات جديد و دستاوردهاي جديد و اتفاقات و ابداعات جديدشان را به نمايش ميگذارند تا بقيه بيايند و ببينند و تحت تاثير قرار بگيرند. نمايشگاه مصالح ساختماني معني دارد براي اينكه هر ساله كلي محصول جديد ساخته ميشود و به بازار ميآيد. اگر به نمايشگاهشان نرويد دستتان نميآيد كه كاشي، سراميكهاي جديد چه قابليتي دارند. در نمايشگاه لوازم خانگي و مبلمان هم همينطور است. تازه در نمايشگاه است كه ميفهميم چه محصولات جديدي وارد بازار شدهاند. اما بر همين قياس آيا در مطبوعات هم اتفاقي افتاده كه مايل باشيم براي ديگران به نمايش بگذاريم؟ آيا دستاوردي داريم كه از مردم بخواهيم بيايند ببينند و برايمان دست بزنند؟ شايد اگر ميتوانستيم براي گير و گرفتاريهايمان مابهازاي تصويري بسازم بد نبود. اگر ميتوانستيم بعضي از معضلات جديمان را در ويترين بگذاريم و به بازديدكنندهها نشان دهيم چيز خوبي از كار درميآمد. بانمك ميشد كه مردم ميآمدند و از نزديك ميفهميدند كه چه بلايي سر مطبوعات آمده. همين كه ميشد نشان داد چه افرادي به چه دلايلي از اين حرفه بيرون رفتهاند و ديگر پشت سرشان را نگاه نكردهاند، چيز جالبي ميشد... اما نميشود. ميدانيم كه نميشود و ما چارهاي نداريم جز اينكه برگشتيهاي تلنبار شدهمان را روي پيشخوان بگذاريم و نصف قيمت بفروشيمشان. ما كه نمايشگاه مطبوعات برگزار نميكنيم؛ ما فروشگاه دورهاي (سالانه) مطبوعات برگزار ميكنيم و به زبان بيزباني از مردم ميخواهيم كه بيايند و قدري از بارمان را سبك كنند... بعضيها كارشان اين است كه به نمايشگاههاي مختلف ميروند و اشانتيون جمع ميكنند. ديدهام كه ميگويم. هر نمايشگاهي باشد، با ربط و بيربط ميروند و كيسهشان را از خودكار و فلش مموري و كاتالوگهاي تبليغاتي پر ميكنند. نميدانم به چه دردشان ميخورد اما ميدانم كه بعضيها عادت جمعآوري ادوات تبليغاتي دارند. اينها بندگان خدا هربار كه با چنين توقعي به نمايشگاه مطبوعات ميآيند ركب ميخورند و حالشان گرفته ميشود. به هزار اميد ميآيند و به ديوار سفت مجله، روزنامهها ميخورند و برميگردند. مطبوعات اگر پول تبليغات داشتند كه حال و روزشان اين نبود. لذا آنها كه تصورشان از نمايشگاه تصور نمايشگاه صنعت حمل و نقل يا لوازم آشپزخانه و آشپزي است، بيخود وقتشان را تلف نكنند و به نمايشگاه مطبوعات نروند. در عوض خواهشم اين است كه روزنامهخوانهاي قديمي و مجلهخوانهاي حرفهاي هر طوري شده به نمايشگاه بروند و كمك كنند كه كورسوي ژورناليسم كماكان روشن بماند. به خصوص آنها كه به جهت اشتغال به دنياي مجازي عادت خواندن را ترك كردهاند خوب است كه به خود بيايند و نگذارند كه اين صنعت به يكباره فراموش شود. اين نمايشگاه هم مثل دورههاي قبل ميآيد و ميرود و ميگذرد... حيف است. بياييم اين را تبديل كنيم به نهضتي كه عادتهاي خواندن را احيا كند و آن وسوسه خوشايند همراهي با مطبوعات را مجددا به جانمان بيندازد. اين نمايشگاه ميتواند تبديل به فرصتي شود كه مطبوعات را از اين وضع فلاكتبار بيرون بياوريم و چراغ روشنفكري را از نو روشن كنيم... اتفاقا خواهشم از همه نويسندگان و روزنامهنگاران و اهالي مطبوعات اين است كه كاري كنند نمايشگاه امسال با هميشه فرق كند و جان و محتوايي تازه بيابد.