درباره يك عكس
كنار سفره آبي آبها
افشين شاهرودي
عكاس
نيكول فريدني، برجستهترين عكاس طبيعت ايران به شمار ميرود كه ميراث گرانبهايي از عكسهاي گوشههايي بكر از طبيعت ايران را از خود به يادگار گذاشت. طبيعتي كه بسياري از زيباييهاي آن طي سه چهار دهه گذشته از بين رفته است. توسعه شهرنشيني، احداث كارخانجات و گسترش شبكه راهها طي اين سالها طبيعت كمنظير ايران زيباي ما را دستخوش تغييرات زيادي كرده و باعث شده چشماندازهاي بكري از اين طبيعت كمنظير براي هميشه از ميان برود.
نيكول طي بيش از 50 سال عكاسي؛ كوهها، درهها، كويرها، رودها و تمام خاك پهناور ايران را وجب به وجب زير پا گذاشت و چشماندازهايي از اين بهشت خاكي را كه بسياري از آنها ديگر وجود ندارند با دوربينش براي هميشه ماندگار كرد.
گفته ميشود كه عكس حافظه تاريخ است. عكس زمان را متوقف ميكند. عكسهاي زيادي در حيات اجتماعي دو قرن گذشته وجود دارد كه صحت اين گفته را اثبات ميكند. امروز عكسهاي نيكول فريدني طبيعتي از ايران را به ما نشان ميدهد كه زماني بود و ديگر نيست. چهره امروز طبيعت ايران نيز در آيندههاي نهچندان دور دستخوش تغييرات تازهاي خواهد شد. بايد اين چهره را براي آيندگان ثبت و ماندگار كنيم. جاي خوشحالي است كه عكاساني مانند افشين بختيار، محمود ازناوه و داوود وكيلزاده و كسان ديگري از جنس نيكول دارند همان راهي را ادامه ميدهند كه نيكول آغازكرد.
عكسي از نيكول به يادگار دارم. چشمانداز بهشتآسايي از تكه خاكي برآمده از سينه دريا و مرغ ماهيخواري كه كنار سفره آبي آبها نشسته؛ به چه مينگرد؟ اين يادگار را كنار پنجره اتاقم گذاشتهام تا يادم باشد امروزه چه آبهاي آبي بيكرانهاي كه به رنگ تيره نفت آغشته شده و چه پرندگاني كه لاشههاي نفتي مچالهشدهشان را امواج به ساحل ميآورد. تكنولوژي و توسعه با همه مزايايشان به دليل بيتوجهي ما انسانها به طبيعت آسيبهاي جبرانناپذير ميزنند. نشان دادن زيباييهاي طبيعت ميتواند روند اين آسيبها را كندتر كند.
چند روز پيش صبح با صداي پرندهاي كه روي درخت توي حياط خانهمان دور از تهران دود آلود ميخواند از خواب بيدار شدم. نگاهم به عكس نيكول افتاد كه قسمتي از آن با پرده پوشيده شده بود...
گاهي احساس غريبي به آدم دست ميدهد كه براي نشان دادن آن فرصت نداري سراغ دوربين هميشگيات بروي. كافي است دست دراز كني و گوشي موبايلت را از روي ميز كنار تختخواب برداري.