چهرههاي مختلف از طبقههاي مختلف زير يك سقف جمع شدند
به افتخار نام روزنامهنگار
نازنين متيننيا
چه كسي ميتواند در عرض يك هفته از وزير تا هنرمند و مردم عادي يك سرزمين را كنار هم جمع كند؟! چه كسي ميتواند همدلي جمعي بسازد براي هر طبقه و قشري و يك اتفاق خوب را رقم بزند؟! در روزگاري كه روزگار تضارب سليقهها است، در روزگاري كه هركسي ساز خودش را ميزند و جمع شدن آدمها زير يك سقف مشترك به قصد يك هدف مشترك، كار سخت و تقريبا نشدني است، چه كسي اين توان را دارد كه همه را كنار هم جمع كند و فارغ از هر سليقه و منش و اخلاق و خواست و طبقه اجتماعي، گروهي بسازد كه از هر طبقه و قشري در جامعه، نمايندهاي حضور دارد و اتفاقي خوشايند رخ بدهد؟
توانايي چنين رخدادي، توانايي سختي است. آدمي كه بتواند همه را دورهم جمع كند، همين دورهم جمع شدن و رفتار مشترك را بايد به عنوان يك واقعه تاريخي در روزگارش ثبت كند. واقعه تاريخي و مهمي كه كمتر در تاريخ زندگي اجتماعي ما رخ ميدهد و نمونههاي بسياري از كمپينها و درخواستهاي مدني اجتماعي را همراه دارد از كارهاي نشده و پروژههاي به سرانجام نرسيده. اما در همين روزگار «نشدن»ها همچنان آدمهايي هستند كه ميتواند بهانهاي براي «شدن» و اتفاق افتادن باشند. آدمهايي مثل محمدرضا رستمي كه نه چهره معروفي مثل هنرمندان بود و نه حتي قدرت اجرايي بزرگي مانند قدرت اجرايي يك وزير داشت. رستمي روزنامهنگار بود و تمام دار و ندارش هم آرشيوي از مطالب و نوشتهها كه حتي ارزش مادي آن در بازار اين روزهاي رسانه هم چندان زياد نيست. اما رستمي خوشنام بود و دوستاني داشت از جنس خود كه همه ميدانند آن ارزش مادي، دربرابر ارزش معنوي هرقدم و تلاشي براي آگاهي بيشتر و فرهنگسازي، هيچ است. محمدرضا رستمي روزنامهنگار سادهاي بود شبيه همه روزنامهنگاران و اهالي واقعي رسانه در اين سرزمين كه در چندقدمي چهلسالگي و در آخرين روزهاي ماه مهر درگذشت تا همين ديروز، نامش بهانهاي شود براي يك اتفاق خوب و دورهم جمع شدن آدمهاي مختلف زير سقف كتاب. خانواده رستمي خيلي ساده درخواست كردند تا به جاي گل، براي يادبود او كتاب هديه آورده شود و ناگهان از محمدجواد ظريف تا محمود دولتآبادي و مردم عادي كتابخواني كه در فضاي مجازي اين درخواست را ديدند، دورهم جمع شوند و كتابهايي هديه كنند براي زادگاه اين روزنامهنگار در همدان. كتابها از دست آدمهاي مختلف به دست آنهايي ميرسد كه نيازش دارند و اتفاق خوب، همين جمع شدن آدمها از هر طيف و گروهي است. اتفاقي كه در هواي باراني عصر چهارشنبه به نام محمدرضا رستمي ثبت شد تا زندگي روزنامهنگار نه تنها در دوران حيات كه حتي بعد از آن نشاني باشد براي اهميت واقعيت آگاهي و همه آنهايي كه جان زندگي خود را در اختيار آن قرار ميدهند.