آدمهای چارباغ- نمره 14
بهرام زلفی و حموم چارباغ
علي خدايي
نويسنده
Positive
آقای بهرام زلفی وقتی مدرنترین گرمابه را سر نیاصرم اول چارباغ رو کرد، دوستان به او گفتند یک آگهی هم بده تو روزنامه تا دیگران هم بدانند حمام نمره، بهتر از حمام جلالی ویلای تهران همین حمام شماست.
وقتی خبرنگار روزنامه اصفهان روشن آمد و مفصل پذیرایی شد، قلم به دست پرسید؛ از این گرمابه به ما بگید تا رپرتاژ آگهی کنیم. بهرام زلفی گفت؛ اولندش از دم چارراه نظر تا سر شیخ بها یه حموم نیست. حیفه هر کی میاد اصفهان حمام بخواد بگرده بگرده بگرده. دویم اینجا پر هتل و مسافرخونهس آب که سرد بشه رهنما میشن اینجا. لُنگ نداریم که رو پشتبوم هوا بدیم. حوله داریم اونم برق لامع. دوشامون 36 سوراخه قابل تنظیم و بالا پایین رو آ یه دوش دستی پایین لب دستگیره دوش. مثل تیلیفون. فشار آب عالی. دو تا دلاک باسابقه که برا اعیونای شهر سالهاست کار کردن و وارد به ماساج. ضمنا حُسن اینجا به اینس که به عادت قدیمی ایرونیا و صفایی که چارباغ پر دار و درخت دارد مشتریها هر چه بخوان در لحظه براشؤن فراهمه. بستنیفروشی عباس آبدار، میوهفروشی محسن گرامی، آشفروشی و حلیم، نوشابه. کاوو سکنجبین و چلوکباب آ همه چیز همه چیز عرض میکونما فراهمه اُ ما برای مشتری که راضی باشد. از وسایل بهداشتی هم تیغ و دوا و دمپای اُ شامپو توپی و بالشتی و خانواده داروگر، گِلمو، گلف هفتگیا اُ صابون زیتون آ بسته کوچیک دریا و برف.
تمام دکوراسیون اینجا هم با الهام از اصفانه. دیوارای سالن تمام کاشی کوچیک با تصویر شهرزادس که پایکوبی میکونه و همانطور که میبینید و از روسرتون میگذره پرندگان اهلی آزادانه در این فضا میپرند اُ گاهی باتون میان تو نمره. یه کاسکوئم داریم که وقتی وارد میشید استقبال میکوند از شما آ هی میگه خوش اومدی ، خوش اومدی به گرمابه. خبرنگار روزنامه اصفهان روشن میافزاید: این حمام که در ابتدای چارباغ و به طرز چشمنوازی ساخته شده دارای 18 باب دوش نمره خصوصی است و با گاز گرما میگیرد و از ساعت 5 صبح الی 22 شب در خدمت مشتریان است.
این آگهی هیچوقت چاپ نشد چون دو هفته بعد حمام نشست کرد و بهرام زلفی را برد داخل زمین و هیچوقت پیدا نشد.
Negative
در این شب چارباغ به جای حمام فروشگاه زنجیرهای مانتوی زنانه افتتاح شده. پریوش خانم درست روی همان سوراخی میایستد که بهرام زلفی را داخل خودش کشید. عصر به عصر به همکارش میگوید؛ دختر من نیمیدونم عصر به عصر چرا اینجا دم میکونم. انگارا دم میگیردم آ یه حالی میشم. بو حموم و را آب میاد. انگاری یه صدایی میاد و دلم شور میوفتد. دلم آشوب میشِد آ پنجره را ببین بخار میگیرِد. آ یکی میگه خوش اومدید، خوش اومدید به گرمابه.