عليرضا زاكاني:
18 تير 78 شب تلخي بود
و گريهام گرفت
از بيرون مجلس بر ما فشاري در مورد برجام نبود
گروه سياسي| در صدا و سيما همچنان به روي يك طيف سياسي باز است. آنها كه اگر چه از ورود به مجلس دهم بازماندهاند اما در ساختمان شيشهاي جام جم هنوز جايگاه ويژهاي براي بيان نظراتشان دارند. اين هفته عليرضا زاكاني، نماينده مجلسهاي هفتم، هشتم و نهم مهمان برنامه دست خط بود تا از دغدغههايش بگويد و آنچه كه ناگفته دوران كميسيون برجام ناميده ميشد. كميسيون برجام، همان كميسيوني كه عملكردش در روزهاي بررسي اين توافق در مجلس حسابي با انتقاد مواجه شد از نگاه عليرضا زاكاني، نماينده اصولگراي مجلس پيشين ناگفتههايي داشته است. به گزارش مهر، جملههاي كليدي اظهارات عليرضا زاكاني به شرح زير است:
وقتي كه انتخابات كميسيون برجام انجام شد، من گفتم هر چه تا امروز گفتيم و گفتند بايد پشت در كميسيون گذاشت و داخل كميسيون روال منطقي را طراحي كنيم كه طبق اين روال به صورت خيلي دقيق طرفين ماجرا را و هر كسي كه حرفي براي گفتن دارد را بخواهيم و حرفشان را بشنويم. اين ماجرا از سال ۸۲ شروع شد و ما هم از سال ۸۲ دوستاني كه مسوول بودند را دعوت كرديم. خدمت آقاي رييسجمهور هم نامه زديم كه خدمتشان برسيم.
خواهش ما اين بود كه از طرفين ماجرا كه دعوت ميكنيم و صحبت ميكنند فرصت جدي هم بگذاريم و اين صحبتها را در معرض كارشناسان قرار دهيم. خودمان در مقام داور قضاوت كنيم. هم مابين موافق و مخالف و هم مابين نظراتي كه كارشناسان ميدهند. اتفاقا تصميم گرفتيم كارشناسان را هم طوري انتخاب كنيم كه صاحب نظر باشند. قصد داشتيم اگر هفت نفر موافق هستند، هفت نفر هم مخالف باشند. از حقوقدانان ۱۴ نفر سرشناس را دعوت كرديم. تعداد موافق و مخالف برابر هم بود و همه هم آزاد در نظردهي بودند. 5-4 ساعت صحبت كردند و برايشان جالب بود كه كميسيون استماع ميكند و نياز خود را در مورد كارشناسي اين افراد ابراز ميكند.
در كميسيون دوستان يك حلقهاي را تشكيل دادند كه از ابتدا اصرار داشتند ما به سند به دلايل مختلف ورود پيدا نكنيم. حلقهاي را تشكيل دادند كه حتي به خود بنده هم ميگفتند كه شما در برجام دقت نكن، ميپرسيدم چرا؟ اذعان ميكردند كه اين سند زيرنظر رهبري تنظيم شده است و اگر دقت كنيد اسائه ادب است. من ميگفتم اين خلاف است چرا اين حرف را ميزنيد؟ برخي از آقايون خب اين حرف را به من ميزدند.
از بيرون مجلس بر ما فشاري نبود. اينكه به دفتر حضرت آقا منتسب كردند ناقص منعكس شد. دفتر رهبري خطوط كاملا منطقي را اعلام كرده بود. 5-4 خط منطقي داشت. نخستين خط اين بود كه با شورايعالي امنيت ملي بنشينيد و به يك پايهاي از تفاهم برسيد. خيلي منطقي است. نميشد مجلس يك مسيري را برود و شورايعالي امنيت ملي مسير ديگري را برود. لذا اين تفاهم را با آقاي شمخاني كرديم.
اما در طرح آخري بحث شد كه با شورايعالي امنيت ملي – طرحي كه ميگفتند ۲۰ دقيقهاي مصوب شد- صحبت شد و جلسهاي بود كه آقاي بروجردي و آقاي زارعي و آقاي شمخاني هم بودند و تفاهم شد و قرار بر اين شد كه صبح با آقاي لاريجاني صحبت كنم. ما معتقد بوديم اين طرح ضعيفي است و صبح روز بعد ساعت 6:30 خدمت آقاي لاريجاني رفتم و ايشان را در جريان گذاشتم و اذعان هم داشتم ما پيشنهاداتي داريم كه مقوم اين طرح است. پيشنهاد را هم در روال قانوني مطرح كردهايم و به كميسيون هم دادهايم آماده است، ايشان گفتند اگر بخواهم ورود پيدا كنم صحن را نميتوانم جمع كنم. قبول نكردند كه آن پيشنهادات بيايد، يا طرح ما جايگزين شود، تفاهم كنيم سر آن.
آييننامه ميگفت هيات رييسه مختار است كه بدهد يا ندهد. ما گفتيم چطور هيات رييسه به كميسيون توليد ملي ميدهد كه برجام را بررسي كند اما به خود كميسيون برجام نميدهد؟ كميسيون توليد ملي هم يك كميسيون ويژه است. گفتند فراموش كرديم. مگر ميشود اين را فراموش كرد؟ اينكه پرسيديد آقاي پزشكيان در جلسه بودند يا خير، دوستان روز آخري قهر كردند و رفتند.
ابتدا سه نفر رفتند و ما با ۱0-۱1 نفر كميسيون را ادامه داديم. يك نفر هم مسافرت بود. با ۱۰ نفر كميسيون عدد رسمي را داشت. تا آخر شب از ايشان خواهش كردم كه اين يك سند ملي است و حضور داشته باشيد. من كسي را اجبار نميكنم و ميتوانيد جلسه را ترك كنيد اما اين براي كشور بد است كه حضور نداشته باشيد و دقت نداشته باشيد.
زمان تبليغات انتخابات رياستجمهوري همه ميگفتند خانه شخصي خود را بفروشيم و تبليغ كنيم كه وابسته به كسي نباشيم. به ياد دارم خدمت رهبري اين را عرض كردم و ايشان بسيار خنديدند و گفتند برخي خانوادهها مخالف هستند و خانواده شما موافق هستند و چنين توصيهاي هم دارند. توصيه رهبري به من اين بود كه چنين كاري نكنيد.
در ماجراي كوي دانشگاه وقتي وارد كوي شدم در يك گوشه گريه كردم. سخت بود. بيرون آمدم و تنها چيزي كه به ذهنم آمد اين بود كه جلوي اين فتنه را بگيرم تا دانشجويان با نيروي انتظامي دوباره درگير نشوند. ديدم يك عده دارند كوكتل مولوتف به بالا ميبرند، به خيابان و بين معترضين آمدم و دستانم را بالا بردم و گفتم نزنيد و شلوغ نكنيد.
اينها ديدند ريش دارم و پيرهنم روي شلوار است و هيبت بسيجي دارم، روي من ريختند. گفتم نكنيد و دو طرف اين امر باخت است. گفتند برويد آن سو را هم ساكت كنيد و من قبول كردم. در خيابان كارگر شمالي اين دانشجويان را ساكت كردم و به سمت نيروي انتظامي رفتم و گفتم كاري نكنيد كه يك عده هم پشت سر نيروي انتظامي بودند.
شب تلخي بود.