در فقدان دو آذري
دوست داشتني
بيش از هر چيز برخلاف كسان ديگر كه خود را طلبكار انقلاب ميدانند و براي خود در اين زمينه حق نسق قايل هستند، هيچگاه حتي به اشاره هم چنين داعيهاي نداشتند و به اصطلاح نان اين حق را نخوردند. بلكه برعكس هميشه خود را در مقام حضور در انقلاب و مسووليتهاي بعد از آن، پاسخگو و عذرخواه معرفي ميكردند، گو اينكه كمتر كسي از ايشان گلهاي داشته باشد. علت عذرخواهي از كارهاي نكرده نيز از يك سو تواضع و از سوي ديگر اعتماد به نفس ايشان بود. شايد هم ميخواست اين ذهنيت و رفتار را در جامعه و در ميان مسوولان ترويج كند، بلكه ديگران هم به آن تاسي كنند.
دومين فرد از دست رفته مرحوم سليم موذنزاده نيز از ديار اردبيل بود و صداي خوش ايشان كه ميراث خانوادگي بود، براي همه مردم ايران هميشه در خاطرهها خواهد ماند. مداحي كه همچنان در قالبهاي مداحي سنتي ولي به روز شده عمل كرد و هيچگاه مداحي و صداي آسماني خود را دكان سهنبش دنيامداري تبديل نكرد.
وجه مشترك اين دو غير از اردبيلي بودن در تعهد خالصانه و معنوي ديني آنان و ايفاي نقش موثر و ماندگار در اين تعهد است و اينكه هر دو مراتب پايبندي اخلاقي خود را بر هر چيز ديگري ترجيح دادند. اينكه دين را نردبان قدرت و ثروت نكردند. همه اين وجوه مشترك خود را در يك وضعيت مشابه براي اين دو نشان داد و آن، ناديده گرفتن نسبي آنان در رسانه عمومي بود. شايد اين وجه مشترك بهتر از هر چيز ديگر بيانكننده تفاوت آنان با ديگران است.