امروز سالگرد جعفر شهري است
راوي شهر شلوغ
محسن آزموده
«غده سرطاني تجدد فكرنشده»، «خراب شده»، «شهر دود و دروغ»، «نمادي از يك جامعه كژمدرن»، «روستايي بزرگ»، «كلانشهري بيدر و پيكر»، «نمادي براي ديستوپيا» و... اينها اصطلاحاتي است كه اين روزها زياد درباره تهران ميشنويم؛ شهري كه از فرط جمعيت در حال تركيدن است و ايرانيان از سراسر اين خاك بيمحابا به آن هجوم ميآورند، بيآنكه كمتر بدان احساس تعلق كنند و آن را از خود يا خود را از آن بدانند. همگان يك صدا اين كالبد بيجان را محكوم ميكنند به انواع بديها و شرور، بيآنكه ذرهاي از اين زشتيها را خود متقبل شوند. جعفر شهري اما طهران را دوست ميداشت، در واقع عاشق اين شهر بود. هشتاد و پنج سال (1378-1293 خورشيدي) در آن زيست و آن را روايت كرد، نهتنها در آثار ارزشمندي چون تاريخ اجتماعي تهران در قرن سيزدهم (6 جلد) و طهران قديم (5 جلد)، بلكه در داستانهايي كه براي آن نگاشت، سنتها و آداب و رسوم تهران را پاس داشت و زبان مردمانش را ماندگار كرد. به همين خاطر هم بايد او را جزو معدود طهرانيهاي اصيل خواند. بسيارند كساني كه اين روزها راست يا دروغ خود را طهراني اصيل ميخوانند و ديگران را «دهاتي» يا «شهرستاني».
از همين آدمها اگر بخواهيد 2 دقيقه، فقط 2 دقيقه درباره اين شهر حرف بزنند، نكته قابل توجهي كه ارزشمند باشد، براي بيان ندارند. از تاريخ و جغرافيا و زبان آن چيزي نميدانند و لاجرم به اطلاعات شخصيشان بسنده ميكنند. جعفر شهري اما طهران را پاس ميداشت، ياد و زبان و تاريخ و جغرافيا و محلهها و كنايهها و لباسها و غذاها و رفتارهاي آن را. اصالت در اينجا فراتر است از وابستگي جغرافيايي يا شناسنامهاي. اصالت به معناي دقيق كلمه تعهد و پاسداشت تاريخ و جغرافياست. جعفري شهري از اين منظر يك طهراني اصيل بود، كسي كه تنها به اينكه جلوي ديگران بنازد كه «تهروني است» بسنده نكرد و كوشيد خاكي كه در آن زيسته را با همه متعلقاتش پاس دارد. فيلسوفي اگر بود، ميگفت جعفر شهري يك انسان اصيل بود.