محسن شريعتينيا، استاد دانشگاه شهيد بهشتي در گفتوگو با «اعتماد»:
چين ميان ايران
و امريكا بازي ميكند
محمد ابراهيم ترقينژاد
دومين مقصد از نخستين تور آسيايي محمدجواد ظريف، وزير امور خارجه در سال 95، در ايستگاه پكن متوقف شد. چين در يك دهه گذشته مناسباتش با تهران افزايش يافته است؛ اگرچه اين توسعه مناسبات در يك دهه گذشته به ويژه در دوران تحريم، رنگ و بوي اقتصادي يافته است اما طي سالهاي اخير و به ويژه در دوران پسابرجام، ابعاد جديد ديگري هم پيدا كرده است. با اين وجود، سفر روز گذشته ظريف، نخستين سفر او به پكن پس از دستيابي به توافق هستهاي محسوب ميشود به ويژه آنكه در بهمن سال گذشته، رييسجمهور چين به تهران آمد و طرفين سند جامع همكاريهاي راهبردي در افق 25 سال آينده را امضا كردهاند. درخصوص مناسبات ايران و چين در دوره پسابرجام گفتوگويي با محسن شريعتينيا، استاد دانشگاه شهيد بهشتي و تحليلگر ارشد مسائل شرق آسيا داشتهايم كه مشروح آن را در ادامه ميخوانيد.
همكاريهاي ايران و چين پس از توافق هستهاي چگونه بوده و بر چه اساسي تنظيم شده است؟
مهمترين تغييري كه پس از توافق هستهاي در روابط دو كشور رخ داد، كاهش نقش موضوع هستهاي در كليت سياست خارجي ايران و در تعاملات اين كشور با چين بود. معتقدم بحران هستهاي كليديترين موضوع شكلدهنده به تعاملات دو كشور در يك دهه منتهي به برجام بود. با حل و فصل موقتي بحران هستهاي، نقش امريكا در تاثيرگذاري تخريبي بر روابط ايران و چين موقتا كاهش يافته است. نفت بار ديگر در تعاملات تجاري دو كشور اهميت پيدا كرده و ايران كوشيد جايگاه سابق خود در بازار نفت چين را احيا كند. بر مبناي برخي آمارها ٣٠ درصد كل نفت صادراتي ايران در ماههاي اخير راهي چين شده است. سهم چين در تجارت خارجي ايران نيز اندكي كاهش يافته و رقباي اروپايي به تدريج باز ميگردند. عامل مهمتري كه در اين دوره در شكلدهي به روابط دو كشور نقشآفرين شده، طرح كمربند اقتصادي جاده ابريشم است. اين طرح يكي از مهمترين اهداف سياست خارجي چين است و اين كشور ميكوشد ساير كشورها از جمله ايران را در اين مسير با خود همراه سازد. در سطح تصميمگيري، ديپلماسي سران نقش مهمي در تعاملات سياسي ايفا ميكند. آقاي روحاني تاكنون پنج بار با رييسجمهور چين ديدار داشته است. رييسجمهور چين نيز پس از ١٤ سال به ايران سفر كرد. وزراي امور خارجه دو كشور نيز ديدارهاي متعددي با يكديگر داشتهاند.
اين دوران جديد همكاريهاي ايران و چين، چه تفاوتهايي با دوران گذشته دارد؟
بحران هستهاي به عنوان موضوع مسلط در شكلدهي به اين روابط، موقتا حل شده است. اين تغيير باعث شده تا فصل جديدي در تعاملات دو كشور شكل گيرد. مهمترين ويژگيهاي دوره نوين را ميتوان به صورت ذيل عنوان كرد:
١- سايه سنگين امريكا بر تعاملات دو كشور به تدريج كاهش يافت. حتي ايران، چين و امريكا در اتفاقي نادر در پروژه اراك همكار شدهاند. البته اين روند برگشتپذير است.
٢- كمربند اقتصادي جاده ابريشم متغير كليدي جديد در تعاملات دو كشور است و بالقوه ميتواند به بنيان همكاريهاي آنان در دوره جديد تبديل شود.
٣- آزادي عمل سياست خارجي ايران افزايش يافته و اين كشور محدود و محكوم به تجارت با چين نيست.
٤- ديپلماسي سران در جهتدهي به روابط نقش بيشتري يافته است.
چين در دوران تحريم به شريك نخست تجاري ايران تبديل شده است. پس از دستيابي به توافق هستهاي و اجرايي شدن آن، شاهد هستيم كه ايران به دنبال تنوعسازي در روابط خود با كشورهاي ديگر است. آيا در دوران پساتحريم نيز اين رتبه متعلق به چينيها خواهد ماند؟
نخست بايد عرض كنم كه چين شريك اول تجاري ١٤٠ كشور جهان است و تجارت با ايران بخش محدودي از تجارت خارجي اين كشور را در بر ميگيرد. در سال ٢٠١٥ حجم تجارت چين ٣٧٤٠ ميليارد دلار بوده از اين ميان تجارت با ايران ٣٤ ميليارد دلار بوده است كه كمتر از يك درصد كل تجارت خارجي چين را در برميگيرد. در همين سال ٢٤ درصد از كل تجارت خارجي ايران با چين بوده و اين كشور با احتساب نفت بزرگترين بازار صادراتي ايران نيز بوده است. بنابراين اهميت اين رابطه تجاري براي دو كشور بهشدت متفاوت است. بعيد است تا آيندهاي نزديك كشوري بتواند در تجارت خارجي ايران جاي چين را بگيرد. چين همچنان مهمترين خريدار نفت ايران خواهد ماند و بخش مهمي از واردات ايران هم احتمالا از اين كشور خواهد بود. البته حجم تجارت دو كشور در سالهاي اخير افت كرده و از حدود ٥٠ ميليارد دلار به ٣٤ ميليارد دلار رسيده است.
با دستيابي به توافق هستهاي روابط ايران با كشورهاي اروپايي بهبود يافته است. نگاه چين به بهبود روابط ايران و غرب چيست؟ آيا پكن از گسترش روابط ايران و غرب احساس نگراني نميكند؟
در گفتار كه چينيها از اين امر استقبال كردهاند و در مذاكرات هستهاي كه منجر به كاهش تنش در تعاملات ايران و غرب شد نيز به اذعان تصميمگيران ايراني نقش مثبتي ايفا كردهاند. البته من معتقد نيستم كه روابط ايران و غرب بهبود يافته است. اگر واژهها را به دقت به كار بگيريم ميتوان مدعي شد كه تنها تنش و تعارض تخفيف يافته است و اين روابط تا بهبود پايدار فاصله دارد. ممكن است چين از چرخش ايران به سوي امريكا نگران باشد، اما از آنجا كه نه تنها اين چرخش در آيندهاي كوتاهمدت رخ نخواهد داد بلكه ممكن است دو كشور مجددا روياروي يكديگر قرار گيرند، بعيد ميدانم چينيها از كاهش تنش ميان ايران و غرب نگراني استراتژيك داشته باشند.
دونالد ترامپ پيروز انتخابات رياستجمهوري امريكا شده است. او در دوران مبارزات انتخاباتياش هم عليه ايران و هم عليه چين موضعگيريهاي تندي داشته است. فكر ميكنيد مناسبات پكن و واشنگتن چگونه خواهد شد؟ روابط چينيها با ايران از رهيافت آن مناسبات چه تحولي خواهد يافت؟
ترامپ كنوني يك پرسش بزرگ است؛ هم براي ايران و هم براي چين. پيشبيني مناسبات امريكاي ترامپ با چين بسيار دشوار است. اگر امريكا فشار استراتژيك را بر ايران افزايش دهد، طبيعتا اين كشور را به سوي تعاملات گستردهتر با چين سوق خواهد داد و از آزادي عمل ايران در تعامل با چين خواهد كاست.
در صورتي امريكا بخواهد توافق هستهاي را با چالشهاي جدي روبهرو سازد، واكنش چينيها به اين مساله چيست؟
چينيها احتمالا به سنت حاشيهنشيني كه در روند بحران هستهاي ايران داشتند، باز خواهند گشت و تلاش ميكنند بين ايران و امريكا بازي كنند و منافع ملي خود را به پيش ببرند. بحران هستهاي ايران هيچگاه در كانون نگرانيهاي استراتژيك چين نبوده و احتمالا نخواهد بود.
آيا در دوران جديد روابط تهران و پكن، اگر پرونده ايران به شوراي امنيت برود، چين به آن راي مثبت ميدهد؟
بسيار بعيد است چنين اتفاقي رخ دهد، زيرا ايران به تمامي تعهدات خود عمل كرده است. فشار بر ايران احتمالا از مسير كنگره امريكا و نه شوراي امنيت سازمان ملل تشديد خواهد شد. در آن شرايط نيز با توجه به درهم تنيدگي اقتصاد جهاني و مبادلات كلان شركتها و بانكهاي چيني با اقتصاد امريكا، مبادلات ايران و چين با پيچيدگيهاي بيشتري مواجه خواهد شد.
ايران نسبت به عدم برقراري كامل مناسبات بانكي و اقتصادي با غرب از اروپا و امريكا انتقاد جدي ميكند. فكر ميكنيد تا چه اندازه بانكها و صنايع شرق آسيا و به ويژه چين ميتوانند جايگزيني براي بانكهاي غربي براي ايران باشند؟
نظام مالي جهاني متاسفانه تحت تسلط امريكا است و ساير كشورها در اين حوزه حرف چنداني براي گفتن ندارند. نظام مالي شرق آسيا هم بخشي از اين سيستم كلان است. بنابراين بحث جايگزيني با واقعيات همخوان نيست. اين بانكها آن هم تنها در چين ممكن است در شرايط حاد روزنههاي اندكي را با قيمتهاي نجومي باز كنند و نه بيشتر.
نظر چينيها درباره عضويت ايران در سازمان همكاري شانگهاي چيست؟
در گفتار كه محتاطانه استقبال ميكنند اما من فكر ميكنم مجموعه سازمان همكاري شانگهاي نيازي به عضويت ايران احساس نميكند. البته اين سازمان اهميت چنداني هم ندارد و عضويت يا عدم عضويت در آن تغيير چنداني در موقعيت بينالمللي ايران ايجاد نميكند. ايران به دلايلي كه بر من پوشيده است بسيار بيش از اهميت اين سازمان براي آن جايگاه قایل است.
آيا چين استراتژي گسترش روابط با غرب آسيا را هماكنون دنبال ميكند؟ در اين راهبرد، جايگاه ايران كجاست؟
غرب آسيا منطقهاي فرعي در اولويتهاي كلان سياست خارجي چين است و عمدتا از زاويه انرژي و توريسم براي اين كشور اهميت دارد. ايران در اين منطقه فرعي يك كشور مهم به شمار ميآيد.
آيا چين در سالهاي آينده ميتواند به متحد ايران تبديل شود؟
به چند دليل وقوع چنين وضعيتي بعيد است:
١- تصورات دو كشور از تهديد متفاوت است و جايگاه امريكا در سياست خارجي آنان عميقا تفاوت دارد.
2- هر دو كشور سياست خارجي خاصي را پيگيري ميكنند كه ائتلافگرايي در آن كمرنگ است.
٣ - بروكراسي استراتژيك ايران توان فني لازم براي مديريت ائتلاف با قدرتهاي بزرگ را ندارد.
4- چين نميخواهد در منطقه خاورميانه ميان ايران، عربستان، اسراييل و مصر يكي را به عنوان موتلف برگزيند بلكه ترجيح ميدهد آزادي عمل خود را در تعامل توامان با اين كشورها حفظ كند.
بنابراين در برداشتي خوشبينانه ميتوان نوعي همكاري استراتژيك ميان دو كشور را متصور شد.