رويكرد ترامپ موجب تضعيف شركاي راهبردي امريكا ميشود
گروه ديپلماسي
«تحليلي بر سياست خارجي امريكا در دوران ترامپ» عنوان نشستي تخصصي بود كه روز گذشته در دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي وزارت امور خارجه درخصوص سياست خارجي احتمالي دونالد ترامپ، رييسجمهور امريكا برگزيده شد. در اين نشست، ساسان شاهويسي، استاد دانشگاه و تحليلگر مسائل اقتصادي از منظري متفاوت به تحليل نظم احتمالي نظام بينالمللي با توجه به سياستهاي احتمالي ترامپ پرداخت. مشروح صحبتهاي او را در ادامه ميخوانيد.
رويكرد ترامپ مبتني بر انعطاف در منفعتطلبي سياسي – اقتصادي است
مشخصا ديدگاه من مبتني بر رويكردهاي اقتصادي دونالد ترامپ است؛ صرف نظر از نگاهي كه ميتوان از منظر روانشناسي سياسي به ترامپ داشت. ترامپ ديدگاههايي را مطرح ميكند كه در برخي از دستنوشتههاي او در 31 سال گذشته هم مطرح شده بودند. او در حدود 31 سال گذشته يادداشتي را در يكي از روزنامهها به قيمت حدود 95 دلار به چاپ ميرساند و وقتي آن را بررسي ميكنيم، مشاهده ميكنيم صحبتهايي كه او امروز آنها را مطرح ميكند، تفاوت عمدهاي با آنچه او قبلا نيز آنها را مطرح ميكرد، ندارد. ديدگاهها و رويكردهاي ترامپ مبتني بر انعطاف در منفعتطلبي سياسي- اقتصادي است. وقتي از منفعتطلبي سياسي - اقتصادي صحبت ميكنيم قطعا منظورمان يك سوداگري چيپ در حد و اندازه يك كار اقتصادي نيست. ما درباره اقتصاد بزرگ ايالات متحده صحبت ميكنيم كه اگر قرار باشد مشي و متد اقتصادي خود را به سمت و سوي سوداگري اقتصادي ببرد، اين مساله نظم بينالمللي را هم تحت تاثير قرار ميدهد. ترامپ يك پلتفرم جديدي را در رويكردهاي اقتصاد ملي امريكا براساس خروج از نظام ليبرال انترناسيوناليستي به طرف رويكردهاي ناسيوناليستي اقتصادي و مركانتليستي كردن اقتصاد دنبال ميكند. انعطاف در انتفاع اقتصادي شايد براي بسياري از كشورها قابل قبول باشد اما وقتي در اندازه كشوري كه در عيار جهاني شدن، رويكردهاي مسالمتجويانهاي را با توجه به كاهش اندازه منابع در اختيار كشورها از يك طرف و از طرف ديگر، ظرفيتهاي بالقوهاي كه ايالات متحده امريكا به عنوان يك توليدكننده بزرگ فناوري در جهان دارد و در عين حال، به عنوان بزرگترين قدرت نظامي بخواهد انتخاب بكند، به نظرم واژهاي كه بتوان براي آن استفاده كرد، «انزواگرايي منفعتطلبانه» است. انزواگرايي از اين جهت كه ترامپ در بسياري از سخناني كه مطرح ميكند، ميگويد امريكا ديگر حاضر نيست هزينه امنيت ديگران را پرداخت بكند. ميگويد من حاضر هستم امنيت ديگران را تامين كنم، حاضر هستم روابط را به سمت صلح نزديك بكنم، حاضر هستم ايمني و آرامش را به وجود بياورم اما نه تنها بايد هزينه اين كارها پرداخت بشود بلكه بايد منافع فرامرزي من نيز به وجود بيايد. سابقهاي كه او در 40 سال گذشته در اقتصاد سياسي داشته است، نشان ميدهد ترامپ بهشدت هوشمندانه از فرصتهاي اقتصادي استفاده ميكند. شايد يكي از مهمترين فرصتهاي اقتصادي كه امروز در جملات و كلمات ترامپ به كار برده ميشود، اين است كه او بهشدت نرخ بيثباتي را افزايش ميدهد و از طرفي، قيمت ايالات متحده امريكا را براي ايجاد ثبات افزايش ميدهد. در هر دو صورت، امريكا ميتواند منافع جديدي را براي خود به وجود بياورد.
ترامپ رويكرد روياي امريكايي را دنبال ميكند
چرا ميگوييم انزوا و چرا ميگوييم رويكرد ناسيوناليستي؟ چون ديدگاههايي كه ترامپ آنها را مطرح ميكند معطوف به سرزمين اصلي يا همان امريكاست. او قبل از آنكه بخواهد به شركاي اصلي اقتصادي بپردازد، قبل از آنكه او بخواهد به روابط راهبردي خود در جهان معاصر بپردازد، عمدتا رويكردهاي «روياي امريكايي» يا «زندگي بهتر مبتني بر توليد اقتدار بيشتر براي ايالات متحده امريكا» را مدنظر قرار ميدهد. اين مسائل در دوري جستن از تحولات و اتفاقات رخ داده امروز نيست اما اگر قرار باشد به تعبير امروزيها، كدخدا يا ناظر بخواهد با اين رويكرد نظامات جهاني را تعريف كند، چالشها بهشدت افزايش خواهد يافت. به نظر ميرسد، بيثباتي به اين خاطر افزايش مييابد تا امريكا قيمت واقعي خود را در بازار اقتصاد سياسي پيدا بكند. اينكه مطرح ميشود من براي كالاهاي مكزيكي 35 درصد تعرفه تعيين ميكنم، براي چين 45 درصد تعرفه مطرح ميكنم، به معناي اين نيست كه او با خودش ابرتورمي را براي اقتصاد جهاني به همراه داشته باشد تا چارچوبهاي اقتصادي امريكا را به چالش بكشد. به نظر ميرسد او ميخواهد قيمتها را واقعيتر بكند، هزينههاي آرامش و آسايش را واقعيتر بكند تا از اين مسير حداكثر بهرهبرداري منفعتي را تعريف بكند.
امريكا پوستاندازي جديدي را تجربه ميكند
اگر گزارش پنج ساله اخير امريكا را در بودجهريزي دفاعياش مورد ارزيابي قرار بدهيم، قابل پيشبيني بود كه نرخ بودجه دفاعي امريكا براي 2017، 611 ميليارد دلار است اما چه اتفاقي ميافتد كه از 2012 تا 2016 امريكا مطرح ميكند كه بايد چيزي قريب به يك هزار و 800 ميليارد دلار صرفهجويي اقتصادي بكند و از 2017 با تغييراتي كه در مديريت رهبري ايالات متحده امريكا به وجود ميآيد، بايد دوباره افزايش متوازن نرخ بودجه را شاهد باشيم. به نظر ميرسد قابل پيشبيني بود كه امريكا در مسير پوستاندازيهايي كه جهان با آن مواجه است، يك پوستاندازي جديد را تجربه ميكند. سياست تغيير اوباما بعد از هشت سال، يكسري كاركردها و ظرفيتهايي را از خود نشان داده است كه وقتي شما به آمار اقتصادي امريكا نگاه ميكنيد، متوجه ميشويد امريكا در بسياري از آمارها افول داشته است. آنچه در حال حاضر، مورد ارزيابي قرار ميگيرد نشان ميدهد امريكا در 16 شاخص از 29 شاخص اصلي اقتصاد خود در سطح جهاني دچار فقر شده است. آنها در بسياري از شاخصها دچار چالش شدهاند؛ در بودجهريزي، در ارزش بودجه دولت، در هزينههاي دولت، در درآمدهاي دولت، در هزينههاي پناهندگي، در كسبوكار و خدمات و شاخصهاي بسيار با چالش روبهرو هستند.
اين مساله نشان ميدهد اگر اتفاقي در آسيا ميافتاد كه از آن به عنوان بهار عربي يا بيداري اسلامي ياد ميكنيم، اگر اتفاقي در اروپا رخ داد كه با برگزيت شروع شد، اگر با اعتراض لهستان در اجلاس ناتو شروع شد و فرصتهاي جديدي را اروپاي امروز تجربه ميكند كه چامسكي اصرار دارد كه بگويد اروپا هر روز به فروپاشي خود نزديكتر ميشود، اين مسائل موجب ميشود تا امريكا بگويد من ديگر حاضر نيستم 22 تا 27 درصد از هزينههاي ناتو را بپردازم و انگلستان نيز همينطور.
آنها ميگويند نهايتا موظف هستيم حداكثر تا دو درصد از هزينههاي توليد ناخالص داخليمان را آن هم براساس اقتضائات اروپا تامين كنيم. پوستاندازياي كه در جهان مشاهده ميكنيم، موجب ميشد تا هر فردي- چه ترامپ و چه كلينتون يا هر فرد ديگري - كه رهبري امريكا را برعهده ميگرفت، مجبور باشد در مسير اين پوستاندازي جديد و واقعيتر كردن جايگاه و شأن امريكا حركت كند كه خروجي آن، از دست رفتن بيش از 9 درصد از اندازه اقتصادي امريكا به چين، 4 درصد اندازه اقتصادي به نفع برزيل و مكزيك و نهايتا به پروسه گذاشتن قابليتهاي اقتصادياش توسط مجموعههايي مانند آ. سه. آن باشد.
ارزيابيام اين بوده كه اگر مركانتليستي شدن اقتصاد امريكا بخواهد شكلپذيري خود را پيدا بكند، صرفنظر از اينكه با نظم بينالمللي ليبرال موجود در تفاوت فاحش قرار ميگيرد، مهمترين فرصت را براي ايالات متحده امريكا ايجاد ميكند تا يك بار ديگر از منظر توليد اقتدار در حوزه نظامي – دفاعي و هم در حوزه اقتصادي براي خود ظرفيتهاي جديدي را تعريف كند. امريكا وقتي چين را تهديد ميكرد، ميگفت ديگر اجازه نميدهيم كه چين دزدي فناوري از ما بكند، بازارهاي اقتصادي ما را كسب كند بلكه او بايد هزينه اين دست يافتن به فناوريهاي نوين ايالات متحده امريكا را پرداخت بكند. اين تعرفهگذاري به حركت درآوردن اقتصاد ملي ايالات متحده به سوي مركانتليستي شدن اقتصاد، صرف نظر از اينكه نظم بينالمللي ليبرال جهان را دچار چالش ميكند، مهمترين كاركردش اين است كه رويكردهاي رقابتپذيري كه بخش عمدهاي از مقصدش در آسياي شرقي است و بخشي در اروپاي غربي را قطعا به چالش ميكشاند.
امريكاي ترامپ به سمت اقتدار حركت خواهد كرد
اين ارزيابي مختصر صرف نظر از برنامه و طرح اقتصادي كه ترامپ آن را مطرح ميكند، است. همچنين اين ارزيابي صرف نظر از طرحي كه ترامپ درباره سياست خارجي مطرح ميكند، است. ارزيابي من آن است كه امريكا به سمت اقتدار و ايجاد ظرفيتهاي اقتصادي حركت ميكند. ترامپ فردي جسور، هوشمند و داراي شم اقتصادي است. او قدرت ريسكپذيري بالايي دارد. ضمن آنكه كاركردهاي ترامپ با توجه به آنكه او در حريم حزب جمهوريخواه قرار دارد، نشان ميدهد او از آن دسته افرادي است كه اتفاقا ايدئولوژيگرا هم هستند. ليست 2474 نفرهاي در اختيار داريم كه نشان ميدهد از حدود شش ماه قبل از انتخابات، تا سطح معاون فرماندار در امريكا در كمپين او حضور داشتهاند. آنها نيز عموما همين كاركردها را دارند و به نظر ميرسد يك دوره بيثباتكننده براي ايجاد يك نظم جديد هم در منطقه و هم در فرامنطقه شاهد خواهيم بود.
در بحثهاي مختلفي كه درباره ترامپ است عموما اين نكته مطرح ميشود كه او هم برنامه ندارد و هم تيم براي مديريت. برخلاف اين نظر، من معتقد هستم ترامپ برنامه دارد. اين برنامه صرفنظر از آن چيزي كه هست در كنوانسيون ملي جمهوريخواهان مطرح شده است. همچنين ليست بلندبالايي از عناصري هم موجود است كه با كاركرد مشاور ايالتي يا كاركرد مشاور ملي در كنار كمپين شخصي ترامپ حضور داشتهاند. برآوردها اينگونه است كه ترامپ تلاش ميكند با يك معماري سازماني جديد از تمامي اين عناصر با آن كاركردها و شاخصها استفاده كند. يعني كساني كه هم قدرت ريسكپذيري داشته باشند و هم كاركردشان منتج به يك آورده و ارزش افزوده جديد بشود. عموما ما در مواجه با دولت وقتي تغييراتي را مشاهده ميكنيم، صرفا تلاش ميكنند يك نگاه پوپوليستي داشته باشند. اين نگاه پوپوليستي در كاركرد سازمان راي ايالات متحده امريكا تا زمان اخذ راي متوقف بوده است اما شما وقتي كاركردهاي اين تيم را نگاه ميكنيد، ميبينيد برآوردي بعد از راي دادن داشتهاند تا يك هندسه جديدي را در ساختار قدرت امريكا تعريف بكنند كه كاركردش عموما بايد اقتصادي باشد.
رويكرد آتي ترامپ، شركاي راهبردي امريكا را
ضعيف ميكند
اين كاركرد بايد به توليد قدرت كمك بكند. اين كاركرد بايد منظومه جديدي از انسانها را تعريف بكند. پلتفرم ايالات متحده امريكا اگر بخواهد تغيير بكند اين پيشبيني را بايد بكند تا ساختارهاي انترناسيوناليستي كه حزب دموكرات و گروههاي جهانيگرا دنبال ميكنند را چگونه تغيير بدهد زيرا تغييراتي كه در يك دهه گذشته اين رويكرد به همراه داشته است، افول قدرت نظامي و اقتصادي امريكا را به همراه داشته است. اگر قرار باشد اين منظومه 10 سال ديگر جلو برود، پيشبينيهاي موجود كه چين در سالهاي 2030 تا 3035 خواهد توانست قدرت اول اقتصادي باشد، اين را ايجاب ميكند تا هند هم به رتبه دوم ارتقا پيدا بكند و اين شم در هيات حاكمه امريكا وجود دارد كه خيلي زودتر نقاط ضعفشان را دريافتهاند و آنها ميخواهند از قدرت پوپوليستي براي توليد اقتدار چه در حوزه دفاعي و نظامي و چه در قدرت اقتصادي استفاده بكنند. ارزيابيام اين است كه اين رويكرد ايالات متحده امريكا قطعا موجب تضعيف شركاي راهبردي امريكا ميشود، مناطق مختلفي از جهان را دچار بيثباتي ميكند به اين خاطر كه امريكا بتواند به سطح شاخصهاي مدنظر خود برسد.