از فلسفه هستي تا توسعه اقتصادي
تواناييِ بودن
فلسفه فقط يك رشته دانشگاهي نيست كه در دانشگاه خوانده شود. فلسفه به همه تعلق دارد و همه ما از كودكي سوالاتي را مطرح ميكنيم كه جنبه فلسفي آشكاري دارند. سوالهايي مثل اينكه از كجا آمدهايم، كه هستيم، چه بايد بكنيم، معناي زندگي ما چيست و عاقبت كار ما چه خواهد بود. تولد، مرگ، خوشبختي، نيكي، بدي، معيارهاي زندگي و همه خصايل انساني در دل اين سوالهاي فشرده نهفته هستند و پاسخ به آنها «راه زندگي» هر كس را معين ميكنند. در كتاب «بيماري»، هوي كرل با مفاهيم فلسفي آميخته با تجربه زيسته خود ميكوشد كولاژي از بيماري خلق كند كه از زبان و ديدگاه خود بيمار و تجربه اول شخص بيان شده و در تقابل با ديدگاه سوم شخص رايج در رويكردهاي
طبيعتباورانه و هنجارگرا به بيماري است. وي به اين ميپردازد كه بيماري چيست، چگونه جهان فيزيكي، اجتماعي و عاطفي يك فرد هنگامي كه او به بيماري دچار ميشود تغيير ميكند و آيا ميتوان حتي زمان بيماري نيز حال خوبي داشت؟ اين مجموعه به مسائلي فلسفي از اين دست ميپردازد كه همه ما به نوعي در زندگي با آن مواجه هستيم. از سوالهاي كلي نظري «معناي زندگي» و «خوشبختي» گرفته تا مسائل جزييتر نظير درد، بخشودن، ترس، ملال، حسد، عشق، جاودانگي و... زبان اين كتاب فني نيست و همگان ميتوانند آن را بخوانند.
هوي كرل در 35 سالگي با بيماري ناشناختهاي با عنوان اختصاري LAM مواجه ميشود كه به تدريج ظرفيت بدني و قدرت جسماني او را تضعيف ميكند بهطوري كه از انجام دادن بسياري از امور عادي زندگي درمانده ميشود و اين بيماري سبب ميشود ترسي شديد بر زندگي او سايه افكند. او كه مدتي بعد يك پروژه تحقيقاتي را راهاندازي ميكند، ميكوشد معناي فلسفي مفهوم بيماري را درك كند. كرل، ديدگاه طبيعت باوران را كه در دنياي پزشكي حكمفرماست و فقط از مفاهيم مسلم طبيعي يا جسماني براي توضيح دادن دنياي انساني استفاده ميكند، كنار ميگذارد چرا كه معتقد است پديدارشناسي ميتواند رويكرد طبيعت باور را تكميل كند و آن را رويكرد خود قرار ميدهد. او در كتاب خود علاوه بر هايدگر و اپيكور از نظريات چند فيلسوف ديگر از جمله دكارت، لوكرتيوس، مرلوپونتي، مونتني، پير آدو و... براي تحليل تجربه خود استفاده كرده و چند تعريف، از جمله «تفاوت ميان بدن فيزيولوژيك و بدن زيسته» را بسط ميدهد.
آزادي سياسي پيش نياز آزادي اقتصادي
فرآيند توسعه در شكل جامع آن بايد همه جنبههاي فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي و سياسي را در هم آميزد و ابعاد گوناگون حيات آدمي را در برگيرد. تجارب تاريخي نشان ميدهد كه آزاديهاي سياسي و نظام سياسي
مردم سالار به حفظ و گسترش آزاديهاي اقتصادي كمك ميكند. بنابراين آزادي سياسي پيش نياز آزادي اقتصادي و توسعه است. در ارتباط با مقوله توسعه اعم از فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي و سياسي نقش دولت بسيار تعيينكننده است به خصوص در كشورهاي در حال توسعه كه دولت، مجري و كارگزار نوسازي اجتماعي- اقتصادي محسوب ميشود، اين نقش بسيار جدي است. در اين كشورها، ماهيت اجتماعي دولت - نيروها و طبقات اجتماعي تشكيلدهنده ساختار دولت- تاثير مهمي بر توسعهيافتگي يا توسعهنيافتگي اين جوامع دارد. بنابراين موضوع دولت توسعهگر از اهميت خاصي برخوردار است.
«دولت و توسعه اقتصادي در ايران» نوشته عباس مصلي نژاد است كه اخيرا توسط نشر ني روانه بازار كتاب شده است.
اين كتاب از هفت فصل كلي تشكيل شده كه در هركدام به موضوعات و مباحثي مهم پرداخته شده كه مهمترين آن را مباحثي نظير دولت و فرهنگ توسعه سياسي- اقتصادي در ايران، پراكندگي و تعارض نيروهاي اجتماعي ايران، بحران مشاركت سياسي، دموكراسي ناقص و گسست اجتماعي، دموكراسي و توسعه اقتصادي، آزادي سياسي، آزادي اقتصادي، فساد در دستگاههاي اجرايي، تودهگرايي و حقوق سياسي، اتلاف منابع در سياستهاي جنگ طلبانه، تمركز قدرت، راديكاليسم سياسي، تودهگرايي سياسي، كنترل آزاديهاي سياسي، بازتوليد اليگارشي سنتي، تمركزگرايي ساختاري، ظهور طبقه اقتصادي جديد، تعارض فرهنگي، پراكندگي اجتماعي، عملگرايي سياسي و سازندگي اقتصادي و... تشكيل ميدهند.