# پلاسكو
پلاسكو نبض پايتخت بود
«آتشسوزي در ساختمان پلاسكو تهران»؛ تيتر خبري بود كه صبح پنجشنبه منتشر شد. شبيه بسياري از اخبار حادثه، برخي پيگيرش شدند و برخي به فوروارد كردن آن براي ديگران اكتفا كردند. بعضي هم با شنيدن اين خبر راهي چهارراه استانبول شدند. نخستين تصاوير هنوز كسي را نگران نكرده، پخش زنده شبكه خبر كه آغاز ميشود، ميتوان نگران بود. نخستين ساختمان بلندمرتبه تجاري تهران در آتش ميسوزد، آتشنشانها تلاششان را ميكنند. خبرها محدود به يك جمله است: «آتشسوزي در پلاسكو.» در ساعات اوليه خبرگزاريها منابع موثقي براي خبر هستند، اخبار به نقل از خبرگزاريها دست به دست ميشود، آتشنشانها اعزام شدهاند، مصدومان به بيمارستان منتقل شدهاند و دقايقي بعد اعلام ميشود آتش مهار شده، خاطر جمع، حالا ديگر آتشنشانها كارشان را بلدند. عمليات جستوجو آغاز شده، آتشنشانها ساختمان را تخليه ميكنند. خبرها لحظه به لحظه ميرسد، برخي از كاربران توييتر كه در محل هستند از مشاهدات عينيشان مينويسند. از تجمع مردم، از امدادرسانيها، اما هنوز كسي حرف از فاجعه نميزند.
آنها كه كيلومترها از محل حادثه دور بودند با حساسيت بيشتري اخبار را دنبال ميكنند. پلاسكو چند ساعتي است شعلهور است، بعضي خيره شدهاند به صفحه تلويزيون و بعضي به گوشيهاي همراه و آنها كه اطراف محل حادثهاند به مكعب بلندي كه از وقتي يادشان ميآيد در چهار راه استانبول خودنمايي ميكرده. خبرها شتاب گرفته، با اينكه آتش مهار شده، شرايط هنوز بحراني است. شايد آنها كه براي نجات سرمايهشان يا براي تماشا و تامين آدرنالين خونشان راهي چهار راه استانبول شدند نميدانستند چهار راه استانبول آبستن حادثهاي عظيم است.
پس از 4 ساعت پلاسكو تاب نميآورد، پايههايش سست است، تنش خسته، آتش به جانش افتاده. بالاخره پيش چشم مبهوت هزاران نفر پلاسكو فرو ميريزد... تصوير تلويزيون لحظهاي پر ميشود از بهت و فرياد و سكوت... چند لحظه سكوت، اما بعد يك جمله تهران را بهت زده ميكند؛ «پلاسكو فرو ريخت». براي دقايقي اين جمله تمام تايملاين توييتر را قرق ميكند. دقايقي به بهت ميگذرد. نخستين تصاوير از لحظه فروريختن ساختمان مدام منتشر ميشود. هنوز كسي تفسيري ندارد. همه نگرانند؛ نگران آتشنشانها و مردمي كه در محل بودهاند. نگرانيها اوج ميگيرد. هيچ خبري نيست. تصاوير ميتازند. گوشيهاي هوشمند تصاوير محل حادثه را به دست آنها كه دورترند ميرسانند. اما به چه قيمتي؟
بهت چيره شده. بسياري پلاسكو را قياس ميكنند با برجهاي دوقلوي منهتن. چند ساعت بعد از فاجعه بسياري سراغ آتشنشانها را ميگيرند و بسياري سراغ سيستم اطفاي حريق ساختمان را.
تلگرام در صبح روز نيمه تعطيل پر از خبر ميشود، توييتر هم، اينستاگرام هم. گويي در اين شهر خبر ديگري نيست. تنها نامي كه شنيده ميشود «پلاسكو» است. همه مردم پيگيرند. پنجشنبه تهران پرحادثهتر از آن بود كه تهرانيها تصور ميكردند. ساكنان دنياي مجازي، تنها راه ابراز احساس و اظهارنظرشان به اشتراك گذاشتن جملاتي در شبكههاي مجازي به خصوص توييتر است.
تصاوير آتشنشانها بعد از فروريختن پلاسكو درد را به جان بينندگان مهمان ميكند. تصاوير دلخراش اشك و اندوه آتشنشانها و نگرانيهايشان براي همكاراني كه زير آوار 15 طبقه ساختمان 50 ساله مانده بودند، دلها را به درد آورد. با عميق شدن حادثه كنترل شرايط دشوار ميشود. شايعات ميخزند به دنياي خبر. هر كسي ميتواند با رسانهاي كه در دست دارد يك خبرنگار باشد. دوربين، و يك حساب كاربري در يك شبكه اجتماعي با تعداد قابل توجهي فالوئر. همين كافيست تا مفهوم «شهروند- خبرنگار» به بدترين شكل در حادثهاي شبيه پلاسكو خودنمايي كند.
حضور غيرمسوولانه مردم در محل حادثه فرياد امدادگران را بلند كرده. مجري تلويزيون مدام در اين مورد تذكر ميدهد. كاربران به زبانهاي مختلف حضور مخرب مردم در محل حادثه را تقبيح ميكنند. اما گوش شنوايي نيست. بسياري از كاربران هم جملهاي واحد را در توييتر و اينستاگرام منتشر كردند تا شايد در شرايط مشابه چنين رفتاري از مردم سرنزند: «اگر هنوزم اطراف ساختمون پلاسكو هستين و دارين سلفي ميگيرين ميتونين عكساتون رو با هشتگ من يك گوسالهام منتشر كنيد.»
اما واكنشها به اين حادثه به همينجا محدود نشد، ساعاتي بعد از فروكش كردن تب حادثه صحبت از چرايي وقوع اين حوادث بود. اجتماع مجازي سوالاتي را پيرامون مسوولان اين حادثه مطرح ميكردند. هرچند مسوولان شهري تاكيدشان بر تذكرهايي بود كه به مديريت پلاسكو دادهاند، اما اين دليل كسي را قانع نكرده بود. هدف اصلي اين انتقادات شخص شهردار تهران بود. همچنان پرسشها در خصوص اينكه سياستهاي شهرداري تهران در قبال ساختمانهاي مشابه پلاسكو چيست و چرا اينقدر با مسامحه با اين مساله برخورد ميشود، مطرح ميشود و تحليلهاي مختلفي در اين زمينه توسط كاربران اجتماع مجازي ارايه ميشود.
محمود صادقي، نماينده مجلس در حساب توييترش نوشت: «عظمت فداكاري آتشنشانان در نجات جان حادثه ديدگان آتشسوزي پلاسكو آنقدر بود كه ضعف مفرط در مديريت كلانشهر تهران را تحتالشعاع خود قرار داد. «توييت شهيندخت مولاوردي، معاون رييسجمهور هم همين مضمون را دنبال ميكرد: «ديروز كه پلاسكو فرو ريخت، هيمنه مديريت شهري، مديريت بحران، قانونمداري و فرهنگ رفتاري مردم در رويارويي با بحران به چالش كشيده شد.» سمانه يكي از كاربران توييتر هم نوشت: «اگر در برابر اين فاجعه سكوت كنيم نه تنها دين و ناموس و غيرت نداريم بلكه انسان نيستيم. مسوولان و مقصران حادثه بايد استعفا دهند.»
كمپينهايي هم در اين رابطه شكل گرفت و برخي هم با استقبال كاربران روبهرو شد، پيامي با اين مضمون در كانالها و گروههاي تلگرامي دست به دست ميشد: «بياييد بابت عرض خسته نباشيد به عزيزان آتشنشان و به احترام شهداي حادثه پلاسكو، تحريم مواد منفجره شب چهارشنبه سوري را اجرا كنيم، بگذاريم آنها به جاي آماده باش، كنار خانوادههايشان باشند.» مقداد باقرزاده معلم دبستان معرفت در مرز ايران و تركمنستان هم پيشنهادي را مطرح كرد كه مورد توجه همكارانش در آموزش و پرورش قرار گرفت، باقرزاده در ايسنتاگرامي نوشت: «يك پيشنهاد دارم: فردا شنبه 2 بهمن، زنگ اول با عنوان زنگ فداكاري، توضيح به بچهها درباره فداكاري آتشنشانان عزيز كشورمون و از خودگذشتگي اين بزرگواران و همچنين آموزش به بچهها درباره نحوه مواجهه با بحران و حوادث مختلف» باشد و همكاران او در استقبال از اين پيشنهاد اعلام كردند كه اين طرح را اجرا ميكنند.
بسياري از مردم هم به صورت خودجوش پنجشنبه شب خود را در مقابل ايستگاههاي آتشنشاني گذراندند و يكي از ماشينهايي كه در اين حادثه آسيب ديده بود را در ايستگاه آتشنشاني پاركوي گلباران كردند.
اما واكنشها به فاجعه پلاسكو محدود به فارسيزبانان و ايرانيان نبود، حساب توييتري آتشنشانان لندن در جملهاي كوتاه با دوستان و خانوادههاي آتشنشاناني كه در پلاسكو كشته شدند ابراز همدردي كردند. سفير انگليس در تهران هم در توييترش نوشت: «بسيار ناراحتم از حادثه تراژيكي كه در نزديكي سفارتخانه ما اتفاق افتاد، با تمام كساني كه در اين حادثه تحت تاثير قرار گرفتند ابراز همدردي ميكنم.» روزنامه متروي لندن هم صفحهاي را به پوشش دادن حادثه پلاسكو اختصاص داده بود كه مورد توجه بسياري از كاربران قرار گرفت.
در كنار اينها برخي هم نگاهي تاريخي به ساختمان پلاسكو داشتند، تصاويري از روزهاي اوج اين ساختمان در اينستاگرام منتشر ميشد اما يكي از تصاوير مورد توجه كاربران قرار گرفت، تصويري كه در آن تابلويي بزرگ در ايوان طبقات بالايي پلاسكو ديده ميشود كه رويش نوشته: «كالاي ايمني و آتشنشاني» و به مرور تاريخچه اين بناي خاص پايتخت ميپرداختند.
مهسان يكي از كاربران توييتر است كه از احوالات خانواده و نگراني و استرس اعضاي خانواده توييت ميكند، دايي مهسان در اين حادثه آسيب ديده اما هيچ خبري از او ندارند، مجموعه توييتهاي او را كاربران به عنوان مصداقي براي تشريح حال خانواده آسيبديدگان بازنشر ميكردند، مهسان در توييتي نوشته بود: «خستهايم از بيخبري. چرا آمار درستي نميدن؟ تو رو خدا به فكر ما و خانوادههاي ديگه هم باشيد، به خدا مامانم داره دق ميكنه» و در توييتي ديگر نوشته: «١٢ ساعته كه بيخبريم، چشمم به گوشيه، اشك چشممون هم خشك شده، همه جمع شديم تو خونه پدربزرگ و منتظر برگشتتيم دايي» و تشكر از دوستان مجازي كه در تمام اين ساعت با نوشتههايشان دلگرمش ميكردند: «هنوز خبري نيست ولي دلهامون گرمه به وجود آدماي اطرافمون، چه اونا كه حضوري دور و ورمون هستن چه مجازياي با محبت».
فاجعه پلاسكو در افكار عمومي بيش از هرچيز فداكاري و شجاعت آتشنشانها را ثبت كرد، شجاعت قشري كه بيهيچ ادعايي از جان خود ميگذرند تا جان ديگران را نجات دهند و به تعبير يكي از آتشنشانها: «ما وقتي به محل كارمان ميرويم، خداحافظيمان با تمام خداحافظيها فرق دارد، و هر بار از خانه بيرون ميرويم، فكر ميكنيم شايد آخرين باري باشد كه خانواده را ميبينيم.»