اصغر يوسفينژاد را از ابتداي دهه هشتاد و زماني كه در تبريز شروع به فيلمسازي كردم ميشناختم. او كارمند رسمي صدا و سيماي مركز تبريز بود و در كارنامه فيلمسازي وي چند تلهفيلم و سريال براي تلويزيون ديده ميشود. اكنون دو سال است كه بازنشسته شده است و حاصل اين دو سال تاليف كتاب: كتابشناسي سينما در ايران و ساخت فيلم اِو (خانه) است. فيلمي كه تماما به زبان تركي و با عوامل بومي تبريز توليد شده و به جشنواره فيلم فجر راه يافته است و در اين چندروزه از آن به عنوان يكي از پديدههاي جشنواره امسال ياد ميشود. هر آنچه باشد فيلم اخير يوسفينژاد با همه آثاري كه در تلويزيون ساخته بود بيگانه است و يك جهش معنادار در كارنامه اين فيلمساز تبريزي به شمار ميآيد.
در فيلم شما التهاب در اوج قرار دارد و اين در شيوه كارگرداني و مواجهه شخصيتهاي فيلم با يكديگر ديده ميشود ولي اساسا موقعيت اصلي كه در زير اين التهاب شكل ميگيرد موقعيتي ملالانگيز و ايستاست و قصه حول محور جسدي است كه بلاتكليف وسط اتاق قرار دارد! اين دو چگونه كنار هم قرار گرفتهاند؟
من وقتي فيلمنامه را مينوشتم، سعي ميكردم به آنچه در زندگي ما رخ ميدهد وفادار باشم. اتفاقا هنگام نگارش فيلمنامه كه زمان زيادي هم صرف آن شد دو نفر از افراد مسن بستگان ما فوت كردند. من سعي كردم رئاليسم برخورد و سوگواري براي فوت يك فرد مسن را رعايت كنم. غالبا تصوري وجود دارد كه ما آدمها يك كاربرد و تاريخ مصرف داريم و وقتي وارد سنين بالا ميشويم گويا از وقت اضافه استفاده ميكنيم. سوگواري براي اين افراد حاوي نكات و لايههاي بسياري است و اساسا يك موقعيت انساني و اجتماعي و ايدئولوژيك را فراهم ميكند و البته سعي داشتم يك لايه ديگر به اين موقعيت با الهام از واقعيت اضافه كنم و آن لايه طنز بود. يعني به عبارتي ملال، واقعيتي به نام مرگ و از سوي ديگر طنز و البته اين طنز حاصل طنازي قلم در مرحله نوشتن نبود و واقعيتهايي بود كه ديده بودم و سعي كردم بسته به امكان فيلمنامه به آنها بپردازم. اساسا مطرح شدن اتاق تشريح بهانهاي است تا آدمهاي حول جنازه تشريح بشوند و از نقابهايي كه به صورت دارند باخبر شويم.
كاربرد زبان تركي در فيلم شما واجد خصلتهاي دراماتيك شده و در شكلگيري كاراكترها، موقعيت و ساختار رئاليستي فيلم شما ايفاي نقش ميكند. ادبياتي در فيلم شما حاكم شده است كه مبناي معماري رئاليسمي باورپذير از خطهاي از سرزمينمان در يك فيلم سينمايي شده است. درباره وجوه دراماتيك زبان تركي در فيلمتان توضيح بدهيد.
اجازه بدهيد به يك نكتهاي اشاره بكنم و آن كاري هست كه زبان با خود ما كرد! همه طراوت، رواني و اصالتي كه دوستان صاحبنظر درباره اين فيلم به آن اشاره ميكنند حاصل همين زبان و انتخاب زبان تركي در فيلم است و دست ما را براي رفتن سراغ چنين بيان رئاليستي باز گذاشته است. منِ كارگردان و تمام عوامل از ابتدا با اين زبان زندگي كردهايم و عوامل فيلم، وقتي با اين مولفه ذاتي زبان مادري در فيلم مواجه شدند بسياري از موانع و چالشهاي دستيابي به رئاليسم مدنظرم برطرف شد.
اكثر شخصيتهاي فيلم شما دچار افول هستند و تنها مجيد را ميتوان شخصيت شريفتري به نسبت بقيه توصيف كرد. اين افول همگاني نشانه چيست؟!
امروزه در جامعه مصرف محور همه در حال تقلا و تلاش براي دست يافتن به موقعيت و جايگاه بهتري هستند كه اتفاقا در اين رهگذر بسياري از صفات انساني به فراموشي سپرده ميشود و نقابهاي بيشتري به چهرهها ميبينيم. مردم مدام در حال گذر و كوچ از طبقه و امكاني به طبقه و امكان ديگر هستند و اين چالشهاي بسياري از جمله افول خصايص انساني را در بردارد چرا كه در دوران، انسانها بيشترين آسيبپذيري را دارند.
ساختار فيلم از ابتدا بهصورت مهندسيشده مشخص شده بود يا گروه سازنده مثل بازيگران و فيلمبردار در فرآيند تمرين يا گفتوگو تاثيراتي داشتند؟
ما در طول فرآيند توليد با گروه عوامل فيلم زندگي كرديم... چيزهايي را از آنها ميگرفتم و روتوش ميكردم و اگر امكان پذير بود به زبان فيلم تبديل ميكردم. ابتدا تمرينها به صورت دورخواني بود و بعد از آن بازيگران به مدت دوهفته در لوكيشن خانه تمرين كردند. دكوپاژ نهايي من در تمرينات لوكيشن و برمبناي حس بازيگران شكل ميگرفت.
خوش ساخت بودن فيلم را به دو بخش تقسيم ميكنم. يكي كار با بازيگرها و هدايت صحيح و يكدست آنها و بخش ديگر هدايت دوربين (بهخصوص دوربين روي دست) و طراحي ميزانسنهاست. اين يكدستي و انسجام چگونه به دست آمد؟
هر كارگرداني نخستين وظيفهاش اين است كه خود را بشناسد. اينكه تشخيص بدهد در چه عرصهاي ميتواند كار بكند و مفيد باشد. من اساسا كارگردان بازيگر هستم. عنصر بازيگر مهمترين عنصر فيلم هايم هستند و بعد از آن فيلمنامه بسيار اهميت دارد. با وجود اينكه من را به عنوان شخصي ساكت و گوشه گير ميشناسند ولي من كارگردان صحنههاي شلوغ هستم! در فيلمهاي من همه عناصر زباني و فني در خدمت بازيگر فيلم هستند؛ بهطور مثال حركات دوربين تابعي از عملكرد و حركت بازيگر است. در انتخاب بازيگرها شيوه من بر مبناي اعتماد شكل ميگيرد و اگر اعتماد صد درصدي به كسي نداشته باشم اصلا انتخاب نميكنم! من حتي بازيگراني را كه نقش كوتاهي ايفا ميكنند، نقش اصلي ميدانم و برخوردم با آنها به شكلي است كه گويي نقش اصلي را ايفا ميكنند و به اين خاطر حتي بازيهاي فرعي هم كار شده و يكدست به نظر ميآيند.
در روايت قصه بعضي تنفسهايي وجود دارد كه قدري از التهاب و فشار بكاهد ولي در صحنه گفتوگوي مجيد و سايه در بالاي سر جنازه و مطرح شدن علاقه مجيد به سايه و سخن از گذشته نادر كمي گل درشت و شارپ بود و ميتوانست بسان ديگر ظرافتهاي روايي برخورد كناييتر و زيرمتنيتري داشته باشيد. آيا علت خاصي براي مواجهه عريان با اين قضايا داشتيد؟
شخصيت مجيد در موقعيت بغرنجي قرار دارد. او آخرين شانس ابراز علاقه به سايه را نميخواهد از دست بدهد! به خاطر همين از همان فرصت براي بيان عشقي كه سالها فرو خورده است بهره ميبرد. درباره نادر هم بايد براي بيننده فيلم توجيهاتي براي عملكردش جايگذاري ميشد. هرچند خود نادر براي كارهاي خود توجيهات اجتماعي و حتي انساني دارد ! بايد تصريح ميشد كه مشكل رواني نادر از يك تعصب اجتماعي به وجود آمده است و آن ديالوگها براي روشن شدن اين نوشته شدهاند.
چطور ميشود كه يك بازنشسته تلويزيون در تبريز كه سالها تله فيلم و سريال در تلوزيون ساخته اكنون واجد يك نگاه سينمايي پخته و قابل اعتنا ميشود؟ ! دانش سينمايي يا سليقههاي فروخورده خودتان چقدر در شكلگيري فيلم اِو نقش داشتهاند؟!
شايد تجربه زندگي و سن و سال در اين مورد بيتاثير نباشد. از نظر من همه فيلمسازها بايد به يك نكته خيلي توجه بكنند و آن اين است كه همهچيز از درون آنها تراوش كند. سينما با وجود تاثير تاريخي كه روي ما گذاشته اساسا ابزاري براي بيان و عيان كردن خودمان است! براي همين شخصي مثل كيارستمي بسيار ارزشمند است چون جايي يا فيلمي را از او نميتوانيد نام ببريد كه خودش نبوده است.
نگران نبوديد كه در ده دقيقه پاياني و با حضور نادر لحن و سمت و سوي فيلم دچار تغيير شود؟
قطعا نگران بودم و اتفاقا بيشترين نكات و سوالهاي كساني كه فيلم را ديدهاند درباره اين سكانس هست. من با در نظر گرفتن گستره مخاطبان فيلم گمان كردم اينگونه ميتوانم انتظار مخاطب را بعد از اين همه التهاب و كلنجار برآورم.