سفر نخستوزير سوئد به ايران، نخستين حضور يكي از سران اروپايي به تهران پس از روي كار آمدن دولت جديد امريكا است. درباره سفر نخستوزير سوئد به تهران و مناسبات ايران و اتحاديه اروپا گفتوگويي با سعيد خالوزاده، كارشناس ارشد مسائل اروپا داشتهايم كه مشروح آن را ميخوانيد.
سوئد چه جايگاهي را در ديپلماسي ايران دارند؟
سوئد از جمله كشورهايي است كه همانند نروژ، فنلاند، سوييس و اتريش در قبال مسائل بينالمللي رويكرد بيطرفي را اتخاذ كرده و همواره تلاشهايش در چارچوب حل بحرانهاي بينالمللي بوده است. همين مساله هم موجب شد تا سوئد از جايگاه و اعتبار ويژهاي در عرصه بينالمللي بهخصوص در مقولات مرتبط با مسائل صلح و امنيت برخوردار باشد. در طول سالهاي گذشته، سوئديها درخصوص تحولات خاورميانه و منازعات اعراب و اسراييل نشستهاي بسياري را برگزار كردهاند و تلاش داشتهاند تا تنشها در منطقه خاورميانه كاهش يابد. همچنين سوئد از ابتداي سال 2017 به عضويت غيردايم شوراي امنيت سازمان ملل درآمده و اين مساله ميتواند به اعتبار و جايگاه بينالمللي سوئد بيفزايد. در گذشته نيز هيچگاه تنشي در روابط ميان تهران و استكهلم نبوده و طرفين نگاه منفياي به يكديگر نداشتهاند و اگر افت و اخيزي هم در روابط ميان ايران و سوئد بوده است، اين افت و اخيز در مجموعه مناسبات ايران و اتحاديه اروپا بوده است.
استكهلم نسبت به تهران چه نگاهي دارد؟
در عرصه مناسبات دوجانبه، سوئديها روابط تجاري خوبي با ايران دارند. تعداد زيادي از ايرانيان ساكن در اروپا، در اين كشور حضور دارند كه ميتواند زمينههاي تعامل و گسترش روابط را فراهم كند. آنها از نخستين كشورهايي بودند كه پس از به دستآمدن برجام و به دنبال آن، اجرايي شدن توافق وين، علاقهمنديشان را براي افزايش روابط با ايران اعلام كردند و در همين باره نيز هياتهايي از اين كشور به تهران سفر كردند و مذاكراتي هم در اين باره انجام شد. خارج از مناسبات دوجانبه، تحولات و مسائل منطقهاي هم براي سوئد داراي اهميت است. خاورميانه در سالهاي گذشته عرصه تاخت و تاز گروههاي افراطي، سلفي و وهابي بوده كه نگرانيهايي را براي كشورهاي اروپايي ايجاد كرده است. اتحاديه اروپا در نزديكي منطقه ژئوپولتيكي خاورميانه است و هرگونه ناامني و بيثباتي در منطقه بر كشورهاي اروپايي اثر مستقيم ميگذارد. از سويي، جايگاه مهم ايران و موقعيت برجسته ژئوپولتيكي كشورمان، موجب شده است تا نه تنها سوئد، بلكه اكثريت كشورهاي اروپايي توجه ويژهاي به ايران داشته باشند و تعاملاتي برقرار شده و گفتوگوها و رايزنيهايي ميان هر دو طرفين انجام شود. در دو، سه سال گذشته نيز اين علاقهمندي از سوي اتحاديه اروپا بيشتر شده و طرفين به تبادلنظر پرداختهاند و اين فرصت مهمي براي هم ايران و هم اروپا فراهم ميكند تا درخصوص مسائل منطقه و صلح و امنيت با يكديگر رايزني كرده و نظراتشان را اعلام كنند و در اين چارچوب، احتمالا همكاريهايي هم انجام شود. با توجه به تحولات اخير در يكسال گذشته در اروپا، فرصت همكاري در اين حوزه افزايش يافته و حتي پس از روي كار آمدن دونالد ترامپ زمينههاي بهتر و بيشتري براي همكاري فراهم آمده است.
آيا گسترش روابط تهران و استكهلم ميتواند جاي پاي ايران را در اتحاديه اروپا محكمتر بكند؟
هر كشوري جايگاه خاص خود را در اتحاديه اروپا دارد هرچند كشورهايي همچون فرانسه، آلمان و انگليس، مثلث قدرت را در اتحاديه اروپا تشكيل ميدهند و كشورهايي مانند ايتاليا، اسپانيا و سوئد در رتبههاي بعدي قرار ميگيرند. با اين حال، سوئد از كشورهاي داراي اعتبار و قابل احترام در اروپا به حساب ميآيد و از موقعيت مناسبي هم برخوردار است. بيترديد افزايش روابط با استكهلم ميتواند ارتقابخش، كمككننده و افزاينده در روابط ميان ايران و اتحاديه اروپا باشد. در مجموع، من فكر ميكنم كشورهاي عضو اتحاديه اروپا فارغ از كوچك و بزرگ بودنشان، داراي اهميت هستند و بهبود روابط با آنها و گسترش مناسبات ميتواند پيامدها و اثرات مثبت و خوبي را بر تمامي 28 كشور عضو اتحاديه اروپا داشته باشد.
سفر نخستوزير سوئد به ايران تا چه اندازه ميتواند نشانگر اين پيام باشد كه اروپاييها در دوران ترامپ درصدد توسعه مناسبات با ايران هستند؟
به نظر ميرسد با روي كار آمدن ترامپ در امريكا و بحثهاي جديدي كه او و اعضاي دولتش در عرصه روابط بينالمللي و معادلات جهاني مطرح ميكنند، يك نوع نابهنجاري، ابهام و هرج و مرج در عرصه جهاني ايجاد كرده است. اين مساله ميتواند سياست خارجي ديگر كشورها را هم متاثر كرده و تحت تاثير خود قرار دهد. روابط اتحاديه اروپا و امريكا، هميشه روابطي گسترده و همهجانبه بوده است. به عبارتي، روابط فراآتلانتيكي اساس مناسبات طرفين بوده و تعاملات فراآتلانتيكي، جايگاه بالايي در سياست خارجي اتحاديه اروپا و اعضايش با امريكا داشته است. مبادلات تجاري ميان اتحاديه اروپا و امريكا حدود 465 ميليارد دلار است و اين ميزان، بالاترين حجم مبادلات تجاري در جهان محسوب ميشود. از نقطهنظر مسائل سياسي، دفاعي و امنيتي، همواره ميان طرفين تفاهم وجود داشته و مناسبات گستردهاي ميان طرفين در عرصههاي نظامي و دفاعي در قالب ائتلافها و سازمانهاي فرامنطقهاي مانند ناتو وجود داشته است. با اين حال، به نظر ميآيد با روي كار آمدن ترامپ و رويكردهاي جديد او در مناسبات فراآتلانتيكي و حملاتي كه او به اتحاديه اروپا و ناتو داشته است، آن روابط سنتي و ويژه ميان اروپا و امريكا هم تحتتاثير قرار بگيرد. او بارها به ناتو و اتحاديه اروپا حمله كرده و گفته است كه ديگران براي تامين امنيت خود بايد هزينهاش را بپردازند. بيم نزديكي و گسترش مناسبات ميان امريكا و روسيه نيز وجود دارد. اين مسايل، نگرانيهايي را در اتحاديه اروپا ايجاد كرده و چالشهايي را به وجود آورده است. ما هفته گذشته شاهد نشست سران اتحاديه اروپا در مالت بوديم. اين نشست در حالت ويژه و فوري برگزار شد و با آنكه اخبار كمي از درون آن به بيرون درز كرد ولي همان اخبار نشان ميدهد كه سران اتحاديه اروپا از وضعيت روابط ميان اروپا و امريكا و آينده آن نگران هستند. ترامپ هنوز نيامده، چالشهاي زيادي در روابط اتحاديه اروپا و امريكا ايجاد شده و ممكن است در آينده اين روابط با مشكلات بيشتر و عديدهاي هم روبهرو باشد و اين در حالي است كه اروپا و امريكا در هفت دهه گذشته همواره متحد راهبردي يكديگر بودهاند و اين چالشها در اين مدت سابقه نداشته است. با اين وجود، چالشهاي ايجادشده ميتواند در روابط خارجي هر يك از اعضاي اتحاديه اروپا اثرگذار باشد و منجر به توسعه روابط با ديگران و از جمله جمهوري اسلامي ايران شود. در روزهاي گذشته ژان مارك آيرو، وزير امور خارجه فرانسه به تهران آمد، ديروز نخستوزير سوئد و احتمالا مقامات اروپايي ديگر هم در هفتههاي آينده رهسپار تهران ميشوند. مجموعه اين رفت و آمدها و مسائل نشان ميدهد كه اگر اتحاديه اروپا قبلا علاقهمند به توسعه مناسبات با ايران بودهاند، اكنون اين علاقهمندي در دوران پسابرجام تشديد شده است.
نزديكي ايران و اتحاديه اروپا تا چه اندازه ميتواند ايران را از خطر تهديدها، فشارها و تحريمهاي بيشتر ايمن نگه دارد؟
اروپاييها از طرفهاي اصلي در مذاكرات 1+5 بودهاند و نقش زيادي هم در به دست آمدن توافق وين داشتهاند. چه خانم اشتون و چه خانم موگريني در مذاكرات هستهاي، تنها نماينده عالي اتحاديه اروپا نبودند بلكه به عنوان هماهنگكننده گروه 1+5 نيز محسوب ميشدند. با دستيابي به برجام و اجرايي شدن توافق هستهاي، اروپاييها هماينك ميخواهند برجام ثمرات خود را بدهد و اين توافق از هر گزندي مصون بماند. اتحاديه اروپا در دو سال گذشته، علاقهمندي خود را به اشكال مختلف براي توسعه روابط با ايران نشان دادهاند. هياتهاي سياسي، پارلماني، اقتصادي و تجاري مختلفي از اروپا به تهران آمدهاند و سفرهايي هم از جانب مقامات ايراني به اروپا صورت گرفته است؛ كماآنكه پنج روز پس از اجرايي شدن برجام، رييسجمهور به برخي از كشورهاي اروپايي سفر كرد. اروپا نميخواهد توافق وين لطمه بخورد و با تحريمها عليه ايران مخالف هستند و نميپذيرند كه بحثهاي جديدي درخصوص برجام مطرح شود. آنها به اشكال مختلف به امريكا خاطرنشان كردهاند كه مخالف تحريم كردن ايران و فشار به تهران هستند.
طي هفتههاي گذشته شاهد هستيم تحريمهاي جديدي عليه ايران اعمال شد و شركت توتال گفته است كه تصميمگيري نهايي براي سرمايهگذاري با ايران منوط به تمديد تعليقها درخصوص ايران توسط امريكا است. چقدر اين فضاي هراس در دوران ترامپ ميتواند موجب عقبنشيني اروپاييها شود؟
اين نگراني در اروپاييها وجود دارد و آنها ميترسند كه رويكرد جديد امريكا اثرات منفي از خود به جاي بگذارد؛ كماآنكه شركتهاي بزرگ اروپايي براي سرمايهگذاري و حضور در ايران منتظر رويكردهاي ترامپ درخصوص ايران هستند. اين فضاي هراس حتما در ميزان حضور و سرمايهگذاري تا حدي اثر دارد و اقدام جديد توتال هم نمونهاي از آن است. بايد ديد در آينده چه اتفاقي ميافتد. هماينك روابط اتحاديه اروپا و امريكا با چالشهاي عمدهاي چه در روابط دوجانبه و چه در همكاريهاي فراآتلانتيكي روبهرو است. كشورهايي همانند فرانسه و آلمان كه موتور محرك اتحاديه اروپا محسوب ميشوند، مشكلات زيادي با امريكا پيدا كردهاند. بهطور مثال، بانك مركزي آلمان هفته گذشته اعلام كرد 300 تن از ذخاير طلاي خود را از امريكا خارج كرده كه پيام سياسي مهمي دارد.
ميتوان اين استنباط را داشت كه روابط اروپا با ايران تحت تاثير مناسبات اروپا و امريكا است؟
اين مولفه حتما در روابط اتحاديه اروپا با ايران اثرگذار است. ميتوان اين تحليل را داشت كه به هر ميزان كه در مناسبات فراآتلانتيكي خدشه وارد شود، سياست خارجي هر يك از طرفين از اين مساله متاثر شده و ميتواند بر روابط اتحاديه اروپا به ديگران از جمله ايران اثر بگذارد.
مقامات اروپايي در هفتههاي گذشته ضمن آنكه گفتهاند برجام بايد حفظ شود، اتهاماتي درخصوص فعاليتهاي منطقهاي ايران مطرح كردهاند. آيا از اين مسائل ميتواند اين استنباط بشود كه اروپاييها ميخواهند يك پرونده جديدي را هم درخصوص مسائل منطقهاي با ايران باز كنند؟
امريكاييها براي نخستينبار اين مساله را مطرح كردند و فشار زيادي هم از جانب آنها در سطوح مختلفي در اين باره وارد شد. اروپاييها به صورت جدي ميخواهند برجام باقي بماند. آنها هشدارهاي جدياي به امريكا دادند و حتي دولت جديد امريكا هم از مواضع قبلي خود درباره توافق وين عقبنشيني كرد. آنها تحريمهايي را به بهانههاي تروريسم، مسائل منطقهاي و موشكي اعمال كردهاند و البته مدعي هستند كه اين تحريمها دلايلي غيرهستهاي دارند. شايد يك دليل از طرح اين مسائل از اروپا و نزديكي به امريكا، اين باشد كه آنها ميخواهند امريكا به سمت رويكردهاي سختگيرانهتر و تندتر نرود. زماني كه نئوكانها در دولت بوش در قدرت بودند، آنها ميگفتند همه گزينهها روي ميز است و احتمال تحرك نظامي واشنگتن وجود داشت ولي اتحاديه اروپا وارد ماجراي هستهاي شد و با رويكرد ديپلماسي نرم و از طريق گفتوگو امريكا را متقاعد كردند كه به رويكرد سخت نيازي نيست و منطقه تاب جنگ ديگري را ندارد و موافق شدند مذاكرات هستهاي را سامان دهند كه در نهايت به موفق وين منجر شد كه در روابط بينالمللي يك اقدام تاريخي است. اروپا در اين شرايط نيز ميخواهد با ديپلماسي نرم خود فضا را تعديل كرده و مناسبات را متعادل كند.