ويتگنشتاين و سيخ بخاري
ويتگنشتاين ميگويد: ما چيزي به اسم مساله فلسفي نداريم و هر چه تحت عنوان مساله فلسفي مطرح ميشود، در واقع گرههاي زباني است كه بايد توضيح داده شود. اما پوپر در خاطره معروفش در عطش باقي يعني «داستان ويتگنشتاين و سيخ بخاري» نشان ميدهد كه در دعوتي به دانشگاه كمبريج قرار بوده پوپر راجع به مسائل فلسفي صحبت كند، وقتي او به دفاع از مسائل فلسفي ميپردازد، ويتگنشتاين اعتراض ميكند و آن خاطره معروف ويتگنشتاين و سيخ بخاري اتفاق ميافتد كه در نهايت نيز معلوم ميشود پوپر بهتر از ويتگنشتاين از عهده بحث بر ميآيد و نشان ميدهد كه مسائل فلسفي وجود دارند و مسائلي واقعي هستند.