اتحاديه متفرق!
روزنامه اعتماد
شوراي نويسندگان
در ميان سازمانهاي سياسي منطقهاي و بينالمللي، اتحاديه عرب منحصربهفرد است. اين اتحاديه از يك سو خود را قيّم جهان عرب ميداند و مدعي است كه كشورهاي غيرعرب حق دخالت در امور كشورهاي عربي را ندارند، ولي از سوي ديگر هركدام به تناسب هزينه دخالت قدرتهاي جهاني را در كشورهاي منطقه تامين ميكنند و خودشان نيز هرگاه فرصت كردهاند بيشترين كشتار را عليه مردم ساير كشورهاي اتحاديه به اجرا در آوردهاند. يمن در گذشته به دست مصر و اكنون به وسيله عربستان به خاك و خون كشيده شده است. فلسطينيها در گذشته به دست پادشاه اردن و سپس به دست گروههاي داخلي خودشان مثل ابونضال كه مورد حمايت كشورهاي تندرو بودند كشته ميشدند. لبنانيها به دست گروههاي طرفدار عراق، سوريه، ليبي، عربستان، مصر و... اكنون نيز ليبي ميدان اين تقابل است و عراق و سوريه و يمن نيز عرصه كشتوكشتار فراوان به دست خودشان و سايرين است. جناياتي كه اخيرا در انتقال محاصرهشدگان دو روستاي كفريا و فوعه در سوريه عليه مردم عرب و به دست سلفيها انجام شد آخرين نوع از اين اقدامات است كه با سكوت و حتي رضايت جامعه عرب بوده است. با اين شرايط آيا چيزي به نام اتحاديه عرب وجود دارد؟ پاسخ منفي است. چرا؟
مهمترين علت و دليلي كه ميتوان در نقد وجودي چنين اتحاديهاي ذكر كرد، فقدان همسطحي اقتصادي و منافع مشترك ميان آنان است. شاخص توسعه انساني (HID) به عنوان يك معرف براي مقايسه سطح اقتصادي و اجتماعي كشورهاست. براساس قرارداد، اين شاخصها به 4 طبقه تقسيم ميشود. توسعه پايين، متوسط، بالا و بسيار بالا. چندين كشور عربي در سطح پايين توسعه قرار دارند. يمن، سودان و... برخي در سطح متوسط مثل مصر و مراكش، برخي نيز در سطح بالا هستند مثل تونس، الجزاير، لبنان و تعدادي نيز مثل كشورهاي حاشيه خليج فارس داراي شاخص توسعه انساني خيلي بالا هستند. چنين جمع بسيار ناهمگني نميتوانند تنها با تكيه بر زبان عربي وحدت پيدا كنند. از سوي ديگر به رسميت شناخته شدن مرزهاي جغرافيايي موجود كه عموما هم ساخته دوران استعمار است، تضاد منافع ميان آنان را بيشتر كرده است. تفاوت اقتصادي ميان اين كشورها ناشي از سطح توان توليدي مردم آنها نيست، بلكه عموما ريشه در منابع نفتي دارد. لذا اگر نفت نبود عموم اين كشورها داراي شاخص توسعه به نسبت نزديك يكديگر ميشدند. براي آنكه بدانيم نفت چه وضعيتي را ايجاد ميكند، كافي است به دو خبري كه در هفتههاي گذشته منتشر شد، توجه كنيم. سفر پادشاه عربستان به كشورهاي جنوب شرق آسيا و ژاپن از حيث مقايسه با قصههاي هزار و يك شب جالب بود. در حالي كه رهبران ثروتمندترين كشورها با سادگي هرچه تمامتر به سفرهاي ديپلماتيك ميروند، ملك سلمان با تعداد زيادي هواپيما و 1500 همراه و خدم و حشم فراوان و 100 ليموزين راهي اين كشورها ميشود؛ و در همان زمان بخش بزرگي از جهان و مردم عرب در فقر و تنگدستي و از آن مهمتر تحت ضرب نيروهاي افراطي و حملات هوايي عربستان سعودي به خاك و خون كشيده ميشوند. خبر جالب ديگر انتشار تصوير بردن علوفه با يك رولزرويس آخرين مدل (علوفهها روي سقف رولزرويس قرار داده شده بود) براي شتر يكي از شيوخ عرب است كه ميگويند اين كار مورد اعتراض كارخانه رولزرويس نيز قرار گرفته و آن را توهين به برند خود تلقي كرده است. كاري كه بايد با گاري يا تراكتور انجام شود با خودروي تشريفات سطح بالا انجام ميشود. هزينه اين علوفه براي شتر وي معادل سير كردن شكم دهها و صدها كودك عرب گرسنه است كه در اقصي نقاط جهان عرب در حال مبارزه با گرسنگي هستند.
خروجي اين وضع چيست؟ شايد بتوان گفت شكلگيري داعش به نحوي پاسخ به تحقير تاريخي جهان عرب است. خشونت و افراطيگري كه از سوي داعش ميبينيم تا حدي معلول خفت و خواري جهان عرب و دولتهاي رانتي آن در برابر غرب و امريكاست. از اين منظر ريشه شكلگيري داعش و تندروي مذكور به ويژه به علت خفت آنان در برابر اسراييل و امريكا همچنان وجود خواهد داشت. حتي اگر داعش در عراق و سوريه و ليبي نابود شوند، باز هم ممكن است در قالب گروههاي جنايتكار كشوري و محلي، اين جريان افراطي و تروريستي تداوم پيدا كند.
خروجي اين وضع را ميتوان در نالههاي سياسي اتحاديه عرب نيز ديد. هنگامي كه براي رسيدگي به مهمترين بحران فعلي اين مجموعه يعني يمن و سوريه تشكيل جلسه ميدهند، ولي سه تن از رهبران آن در طول جلسه به خواب عميقي فرو ميروند. رهبراني كه شب را با خوشگذراني سر كنند، يا بيش از حد معمول بنوشند، طبيعي است كه در جلسات كسالتآور سران اتحاديه عرب به خواب عميق فرو روند.
آنان چنان بيروح و بيرمق درباره مسائل جهان عرب سخنراني ميكنند كه سخنانشان حتي قادر نيست مانع چرت زدن ديگران شود!
وجه ديگر اين مساله در رفتار بخشي از مردم و جامعه عرب بازتاب پيدا ميكند كه از روي استيصال و خودباختگي حاضر ميشود از بمباران سوريه به وسيله ترامپ حمايت كند، ترامپي كه آنان را به پشيزي نميانگارد و همواره درصدد تحقير آنان بوده است. بمباراني كه براي خنك كردن دل اسراييليها انجام شده است. نميدانيم كه آيا سقوط يك جامعه و تمدن يا قوم بيش از اين نيز ممكن است يا خير؟ اميدواريم كه اين نهايت سقوط باشد. و البته درسي براي ما نيز تلقي شود.