هانيگيت
علي عالي
از سكوها تا بازيكنان. از هواداران تا مربيان. همه نام هادي و هاني نوروزي را فرياد ميزدند. «هادي كجايي/ بيا ببين پرسپوليست شد آسيايي/بهجاي دستهاي تو، دستهاي هاني/ميبره بالا جام قهرماني»؛ اين بخشي از شعاري بود كه يكصدا نزديك به 90 هزار هوادار فرياد ميزدند. اما پايان مسابقه و اهداي جام، خبري از هاني و پدربزرگش نبود. برخي رسانهها به بازيكنان حمله ميكنند. بعضي هم مديران را نشانه گرفتهاند. شايد تصويري كه آنها براي جامعه ميسازند، سفارشي باشد. آنها كه در استاديوم بودند، نظر ديگري دارند. آنها از برخوردها دلگيرند. ماموراني كه چارچوبهاي اخلاق را رعايت نميكنند و بسياري از افرادي كه به ورزشگاه ميروند اعتقاد دارند «شأن» آنها رعايت نميشود. لذتي وجود ندارد. فيلمي كه چندماه قبل از برخورد ماموران با سروش رفيعي منتشر شد را از ياد بردهايد؟ وقتي اجازه سلفي گرفتن با هواداران داده نشد و «بازيكن پرسپوليس» را به سمتي ديگر هل دادند. شايد اعتقاد بر اين باشد كه ميخواهند امنيت مسابقه را حفظ كنند اما نبايد در اين روش، تجديدنظر كرد؟ فوتبال در بسياري از كشورها، محلي براي لذتبردن است. آنها كه از نزديك ماجراي هاني را ديدهاند، ميگويند همهچيز براي حضور هاني هماهنگ بود اما «يك مامور» جلوي حضورش را گرفت. كار به درگيري هم كشيد. پدربزرگ و عموي هاني هرچقدر ماجرا را توضيح دادند، فايدهاي نداشت. به جاهاي باريك هم كشيده شد تا بعد از 10 دقيقه و با پادرمياني مسوول سربازان، هاني با گريه به محوطه راه يافت اما پدربزرگش با دلخوري هاني را برگرداند و اعتقاد داشت «اشك نوهاش» را درآوردهاند. حق هم داشت. اين رفتار چه معنايي دارد؟ حضور پرتعداد ماموران در جشن قهرماني زيبنده زحمتكشان بخش حفظ امنيت ورزشگاه نبود. اينكه با بازيكنان اينقدر نزديك باشند كه عكسها را خراب كنند و جشن را از حالت فوتبالي دور كنند. آنها كه بازيكنان را هل ميدادند تا به هواداران نزديك نشوند. كار بهجايي رسيد كه يكي از آنها پرچم كرواسي را از دوش رادوشويچ برداشت! موضوع هاني چندان پيچيده نبود. مگر اينكه برخي رسانهها عامدانه بخواهند تصوير نادرستي از آن نمايش دهند.