بهروز غريبپور و علي شمس از نمايشنامهنويسي امروز ميگويند
عبور نمايشنامهنويسي ايران ازيك پيچ خطرناك
حضور چهرههايي مثل حميد سمندريان در دانشگاه، آنهم در سالهاي بعد از انقلاب فرهنگي و آغاز جنگ تحميلي بستري ايجاد كرد كه علاقهمندان جوان هنر نمايش امكان ادامه تحصيل به دست بياورند. حضور مديراني مانند علي منتظري در ادارهكل هنرهاي نمايشي نيز موجب شد استعدادهاي جوان ديده شوند. با عبور از سالهاي جنگ و سپس سازندگي كشور، دوران اصلاحات از راه رسيد و نسل تازه نمايشنامهنويسان ايران با فراغ بال بيشتر باليدن آغاز كرد؛ نسلي كه بخش عمدهشان همچنان دغدغهها و روياهاي تئاتري پيشكسوتهاي خود مانند حميد سمندريان، علي رفيعي، اسماعيل شنگله، مهين اسكويي، مهدي فتحي و ديگران را تا امروز دنبال كردهاند. معدودي هم در فضاي رقابت اقتصادي «گيشه تئاتر» در سالهاي بعد از 92 هضم شدند. اما در اين بين يعني دوران بالندگي نمايشنامهنويسان نسل اول پس از انقلاب و ساليان سيطره ايدههاي اقتصاد محور يك فاصله عميق ايجاد شد؛ فاصلهاي كه با نگاهي گذرا بر روند كاري چهرههايي مثل برهاني مرند، كوروش نريماني، عليرضا نادري، داوود ميرباقري، حميد امجد و با فاصلهاي اندك اميررضا كوهستانيِ جوان در آن سالها؛ به نتيجهاي جز كمكار شدن نمايشنامهنويسان ايران نميرسيم. نسلي كه در پايان دولتهاي نهم و دهم وارد ميانسالي شد و در ادامه جوانهاي تازه نفس به ميدان آمدند. اما به هرحال نمايشنامهنويسي امروز ما با پشت سر گذاشتن مشكلات دولت قبل امروز در چه شرايطي به سر ميبرد؟ پرسشي كه با بهروز غريبپور از هنرمندان پيشكسوت و علي شمس يكي از نمايشنامهنويسان و كارگردان نسل جوان تئاتر ايران در ميان گذاشتهايم و شما در ادامه، پاسخ و نظر آنها درباره وضعيت فعلي نمايشنامهنويسي ايران را ميخوانيد.
علي شمس: نمايشنامهنويسي ايران بسيار اميدواركننده است
علي شمس از نمايشنامهنويسان جوان تئاتر ايران درباره وضعيت سالهاي دولت اصلاحات تا امروز هنرمندان اين عرصه ميگويد: «پوست انداختن تئاتر ايران با ورود نسل جديد هنرمندان از سال 77 مصادف با پيروزي جريان اصلاحات در دولت معنا ميشود. هنرمنداني مثل محمد يعقوبي، عليرضا نادري، حامد محمدطاهري، وحيد رهباني يا جلوتر علياصغر دشتي و حميد پورآذري وارد عرصه شدند كه نخستين پوستاندازي تئاتر ايران بعد از آن دوره فترت محسوب ميشود. اما با پايان دوران دولتهاي نهم و دهم بار ديگر حضور هنرمندان جوان را شاهد هستيم.»
علي شمس براي مثال درباره اين دوره زماني به حضور هنرمندان جواني مانند جابر رمضاني و محمد مساوات اشاره ميكند كه كار نگارش نمايشنامه را شروع ميكنند. «با اين نقطهگذاري كه پيش از اينها افرادي مثل رضا ثروتي يا همايون غنيزاده در عرصه كارگرداني ظهور و بروز يافته بودند؛ به اين ترتيب شاهد يك پوستاندازي دوم بوديم.» نويسنده نمايشنامه «اگر شبي از شبهاي تهران مسافري» وقتي قرار است به جريان نمايشنامهنويسي زبان فارسي اشاره كند صفت «قدرتمند» را به كار ميگيرد. «شاهد يك جريان نمايشنامهنويسي قابل ترجمه و بهشدت قدرتمند هستيم كه بسيار اميدوارانه پيش ميرود و در بعضي موارد بسيار خلاق است.» اين كارگردان به يك «اما» به اظهارات خود ميافزايد: «جريان نمايشنامهنويس فعلي ما تنها با يك مشكل مواجه است. اينكه به خوبي از شرايط ديده شدن به زبانهاي بينالمللي برخوردار نيست و به اين ترتيب اهميت و ظرفيتش ديده و شناخته نميشود. بسياري از متنها اين توانايي را دارند كه همزمان با انتقال زيرساختهاي اجتماعي به زبانهاي ديگر نيز ترجمه و ديده شوند. »
علي شمس نقش مميزي در دولتهاي نهم و دهم يا حتي قبل و بعد از آن بر جريان نمايشنامهنويسي را اين گونه توصيف ميكند: «مميزي همواره امري سليقهاي است. ما نميتوانيم معياري جز خطوط كلي مشخص در نظر بگيريم كه همه هنرمندان نسبت به آنها آگاه هستند. تفاسير در مسائل جزيي، سليقهاي است و تاكيد دارم در دوران دولت گذشته هم بهشدت وجود داشت. مركز هنرهاي نمايشي در اين حوزه تفاوت چنداني نسبت به قبل ندارد و همين دوره هم شاهد مشكلاتي بودهايم.»
اين كارگردان ترجمه متون خارجي به زبان فارسي و باز شدن مرزها و گسترس ارتباطات بينالمللي را شانس هنرمندان اين دوره ميداند. او ميگويد: «الان روابط بينالمللي خوبي بين هنرمندان ايراني و خارجي به وجود آمده و ديگر گذشت زماني كه عدهاي به خارج از كشور ميرفتند و به عنوان يك ابر اسطوره بازميگشتند. از سوي ديگر گسترش فضاي مجازي بيش از گذشته امكان رصد آنلاين نظريههاي جديد و اجراهاي نوين را به وجود آورده است. اين اتفاق به فهم و رشد سليقه در تئاتر ايران كمك بسيار زيادي كرده و اصولا شاهد متن شهرت يافته بينالمللي نيستيم كه تئاتر ايران از آن بياطلاع مانده باشد.»
البته اين هنرمند تاكيد دارد «در حوزه ترجمه نقص هم داريم. » و ادامه ميدهد: «جايي كه مسائل فرهنگي اجازه ورود نميدهد. به عنوان نمونه در حوزه رقص مدرن منابع بسيار اندكي وجود دارد. اما با در نظر گرفتن تمامي اين مشكلات تئاتر آوانگارد ايران خوب پيش ميرود و نتيجه كارها قابل ستايش و بررسي است. به طور كلي شاهد گسترش فضاي سختافزاري هستيم اما توزيع عادلانه امكانات بحث بسيار مهمي است كه جا دارد جداگانه به آن بپردازيم.» «در اين زمينه از ناتوانيهاي ادارهكل هنرهاي نمايشي آگاه بوده و هستيم كه مختص اين دوره نيست. »
بهروز غريبپور: تئاتر ما در دولت روحاني از يك بزنگاه خطرناك نجات يافت
اپراهاي عروسكي گروه آران به سرپرستي بهروز غريبپور بيشك يكي از گونههاي مهم تئاتري موجود است كه به گفته خودش «نوع نگارش متفاوتي را ميطلبد» اين هنرمند درباره نقش و تاثير تحولات سياسي دولتهاي اخير بر عرصه نمايشنامهنويسي ايران ميگويد: «من همواره فارغ از تحولات سياسي به كار خودم ادامه دادهام ولي طبيعي است كه نطفه اپراي ملي ايران در دوران اصلاحات بسته شد. از ياد نبريم اگر حركتي آغاز نشود ادامه نمييابد. به اين ترتيب يك هنر مغفول مانده به نام اپرا كه ما نشان داديم ميتواند در جهت اهداف عالي ملي و ايراني قرار بگيرد شكل گرفت و از سوي دولتمردان حمايت هم شد. چون قبل از آن هنري تشريفاتي به نظر ميرسيد.»
بنابراين غريبپور معتقد است «به وجود آمدن اپراي ملي بر اساس تعريفهاي آوازي ايراني در دوران اصلاحات رونق گرفت» او ميافزايد: «اپراي «رستم و سهراب» همان دوران اجرا شد و بعد اپراي «عاشورا»، «مولوي»، «حافظ»، «سعدي» روي صحنه رفت و به زودي هم اپراي «خيام» كه به همان شيوه كار شده به نمايش درميآيد. اين روند در دوره رياستجمهوري قبلي ادامه يافت اما مشكل من اين بود كه نگاه عالمانه و دورانديشانه تا حد زيادي مورد خطر قرار گرفت و گاهي شرايطي پيش ميآمد كه ادامه كار غير ممكن به نظر ميرسيد. اما به هر حال در هر دورهاي بعضي افراد هم پيدا ميشوند كه تا حدي دور انديشي داشته باشند.»
خالق اپراي «مكبث» ادامه ميدهد: «از ياد نبريم در دولت گذشته سالن اجراي ما با همان قابليتهايي به كار ادامه ميداد كه سال 1383 به وجود آورده بود؛ تا اينكه دوران جديد و حضور علي مرادخاني در معاونت هنري دولت آقاي روحاني پيش آمد. امروز شاهد ايجاد فضايي تازه براي گروه تئاتر آران هستيم و كاري كردند كه بيش از 600 عروسك در موزه ماندگار شود. به اين ترتيب همچنين امكان آموزش به وجود آمد كه به مجموعه دستاوردهاي فرهنگي ما اضافه شد.»
سرپرست گروه تئاتر آران در ادامه به سبك متفاوت نمايشنامهنويسي آثار خود اشاره كرد. «درباره شيوهاي متفاوت از نمايشنامهنويسي صحبت ميكنيم كه به ياد ندارم پيش از گروه آران در ايران كار شده باشد. ما از شيوه محتشم كاشاني و زبان شاعران كهن پارسي بهره ميبريم و به اين ترتيب ذهنيت غيردراماتيك آنها را دراماتيزه كردهايم. بنابراين نوعي كوشش دشوار به نتيجه رسيده و شاهد هستيم موجب استقبال تماشاگران شده است.»
غريبپور همچنين به دوران سخت نمايشنامهنويسي در ايران نيز اشاره ميكند ولي در نهايت مثل علي شمس نگاهي اميدوارانه دارد. «زماني اهل تئاتر براي عبور از مميزي سخت به متون غربي پناه بردند و از تاليف پرهيز كردند چون همواره مشكلاتي برايشان به وجود ميآورد. اما امروز وقتي ميبينيم هر شب در تهران 90 يا 100 نمايش روي صحنه ميرود فارغ از مباحث كيفي بايد گفت يك انقلاب در درامنويسي است؛ چون بسياري كه حتي نامي از آنها به گوش نرسيده بود امروز امكان بروز تواناييهايشان را پيدا كردهاند. اين اتفاق در حد استانها هم رخ ميدهد و فقط مختص به تهران نيست. چنين فرآيندي نشان ميدهد امروز از گذرگاهي بسيار خطرناك كه ميتوانست تئاتر ايران و جريان درامنويسي را به سوي نابودي هدايت كند، نجات يافتهايم.»
اين هنرمند در پايان ميگويد: «مجموعه وزارت فرهنگ با توجه به بودجه اندكي كه در اختيار داشته هم شرايط فعاليت گروههاي تئاتري را فراهم كرده و از همه مهمتر كار كرده تا هنرمندان اميدوارانه مشغول باشند. اعتقاد دارم هرچه پيش ميرويم نيازهايمان بيشتر خواهد شد ولي اميدوارم بخش عمدهاي بهخصوص در حوزه تئاتر استانها همگام با اين گسترش تعداد اهالي تئاتر برطرف شود.»