منش امام (ره) اخلاق در سياست
اطمينان به پايگاه اصلي حكومت كه همان مردمند از اين دست هستند. همه اينها مولفههاي حضور در صحنه سياست هستند. اين مسائل اگر در شخصي شكل نگيرد ولو اينكه عرفان او همچنين اقتضايي داشته باشد قدرت و قوت اين را كه در عرصه سياست حضور يابد ندارد. تنها مكتب عرفاني نيست كه انسان را به عرصه سياست فرا ميخواند بلكه عوامل و مولفههاي اصلي ديگري نيز بايد وجود داشته باشند كه بخشي از اين مولفهها در خود مكتب شكل ميگيرند وبخش ديگري از آنها در وجود عارف، محقق ميشود لذا اين خصلتهايي كه در امام راحل (ره) وجود داشت، اولا شجاعت و رشادت، فداكاري و از خودگذشتگي در راه آرمانهاي مكتب و نيز وظايف و تكاليفي كه مكتب بر دوش او نهاده است، ثانيا عزتي كه امام (ره) براي جامعه و امت اسلامي و براي اصل اسلام ميشناخت، ثالثا اعتمادي كه به خداي عالم داشت و بر او توكل ميكرد و رابعا اطمينان و باوري كه به مردم داشت و حضور مردم را در عرصه دين با تمام وجود خويش احساس ميكرد، اينها مولفهها و عواملي هستند كه عارف را به صحنه سياست ميكشانند و اين ويژگيها، ويژگيهاي نفساني و شخصي هستند و در همه اهل معرفت و عرفان چنين ويژگيهايي را نميبينيم. بنابراين سرّ عدم حضور برخي عرفا را بايد در دو جهت اصلي و اساسي ديد: ۱ ـ ضعف مكتب ۲ ـ ضعف شخصي به لحاظ حيثيتهاي نفساني. امام راحل(ره) چون به مكتب غني و قوي پربار تشيع وصل بود و از خصلتهاي والاي نفساني و شخصي برخوردار، اين دو عامل جمع شدند تا بتوانند آن نگرش عرفاني او را در عرصه سياست منتقل كنند و وي را وادار به حضور در عرصه سياست كنند. به هر حال ممكن است حاكمي به مرحله عالي عرفان نرسيده باشد اما مرحله متوسط اين امر، اخلاق است. امروزه سياست بايد در جهت و مبتني بر اخلاق شكل بگيرد. اگر حكومتي و سياستي در متن ذات خود، اخلاق و پرورش اخلاق و خصلتهاي والاي نفساني را در مسوولان، جامعه و نظام تقويت نكند آن سياست، سياست منفي و مردود است و هرگز سياست اسلامي و حكومت اسلامي نخواهد بود. چون هدف از اسلام و هدف از حكومت همانا اخلاق، سنتهاي اصيل الهي و اجتماعي و احقاق حق و دوري از باطل است.