وزير راه:
حاشيهنشيني؛ سختترين زندگي جوامع شهري
وزير راه و شهرسازي در كانال تلگرامي خود نوشت: زندگي در فقر شهري در حاشيهها سختترين و خشنترين وضعيت زندگي است كه جوامع شهري تاكنون آن را تجربه كردهاند.
عباس آخوندي تاكيد كرده است: هر چند پديده فقر موضوع جديدي نيست، ليكن شدت و سختي آن در حاشيهها را ميتوان موضوعي نوظهور قلمداد كرد؛ ريشه اين موضوع را نيز از منظر اجتماعي ميتوان تبيين كرد. عدم رسميت زندگي در حاشيهها، خود بزرگترين مانع بهروزي مردم و موجب شكلگيري و توسعه چرخه فقر است. تلفيق اين وضعيت با فقر پيشين خانوارهاي مهاجر به حاشيهها كه اساسا موجب مهاجرت آنان شده است، ساز و كار تشديدكنندهاي را ايجاد ميكند كه بسيار رنجآور و طاقت فرسا است. اين عارضه و رخ نمودن از فقر شوربختانه با توجه به مجموع شرايط محيطي، امكان انتقال از وضعيت ساده به وضعيت نابههنجار متضمن انواع بزههاي سازمان يافته، فساد، اعتياد، قتل، سرقت، فروش كودك، قاچاق و ساير ناهنجاريهاي اجتماعي را دارد. براي رويارويي با اين پديده بسيار سخت و غيرانساني نخستين موضوع شناخت سازوكارهاي دروني تشديدكننده آن و تفاوتهاي آن با ساير انواع فقر است. جامعههاي شهري و روستايي در وضعيت تعادل عادي خود، بدون دخالت دولت منبع رفاه هستند. فرهنگ مراقبت و غمخواري همسايگان در كنار انواع نهادهاي متشكل و غيرمتشكل مدني كاراترين سيستم پوششي رفاهي فقرا، التيامبخش و تعديلكننده لبه خشونت و كاهش شدت فقر است. از همين روي اكثر كشورهايي كه دولتهاي كارگري و رفاه عريض و طويلي را تجربه كردند، در نهايت بازگشتند به مراقبت محلهاي
(community care) . نكته بسيار ظريفي كه وجود دارد اين است كه در حاشيه، بهدليل غيررسمي بودن اجتماع حاشيهنشينان، اساسا سازوكارهاي فرهنگي و نهادهاي مدني يا وجود ندارند يا از كاركرد ميافتند. اين موضوعي است كه اغلب از چشم سياستگذاران پنهان ميماند. گروههاي مهاجر بسته به اينكه از كجا و چگونه مهاجرت كرده باشند داراي يك سلسله ارتباطات فرهنگي و سيستمهاي حمايتي درون گروهي از يكديگر هستند؛ ليكن در برابر بقيه همسايگان غريبهاند. دوم آنكه در هر صورت غيررسمياند. غيررسمي بودن مانع شكلگيري هرگونه سرمايه اجتماعي و مادي و شكلگيري اميد اجتماعي براي بهبود در آينده ميشود. نااميدي اجتماعي جز خشونت، تخريب، عصيان و انتقام فرجام ديگري ندارد. در جريان انتخابات 96، تعدادي از نامزدهاي رياستجمهوري ادعاهاي گستردهاي درباره حمايت از حاشيهنشينان كردند. ليكن به زعم من، آنان نه تنها برنامه كه كوچكترين دركي از موضوع نداشتند و صرفا به عنوان يك موضوع جذاب انتخاباتي و براي جلب آراي آنان اقدام به طرح موضوع ميكردند.
در زماني كه دولت محبوب حضرات بر سر كار بود، آنان صورت مساله را پاك كردند و تمام سيستمهاي تصميمگيري و حمايتي از حاشيهنشينان را تعطيل نمودند. آنان يك راهكار براي تمام دردها داشتند. مسكن مهر! كه جاي پرداختن به آن در اينجا نيست. فقط به اين نكته اشاره كنم كه اين راهكار هيچ جذابيتي براي حاشيهنشينان از خود نشان نداد و هيچ انتقال قابل توجه و قابل ذكري از حاشيه به مسكن مهر صورت نگرفت. ذكر اين آمار هم خالي از لطف نيست. تعداد حاشيهنشينان بر اساس سند ملي توانمندسازي در نخستين سندرسمي در دوره جناب خاتمي 5/4 ميليون نفر برآورد شده بود. همين رقم در سال 92 بين 10 و 11 ميليون نفر برآورد شد. همين تغيير ارقام در حاشيهنشيني مشهد از 000/550 به 000/800/11 رشد كرد. اين يعني رشدي بيش از 100درصد. به هر روي، داستان حاشيهنشيني يكي از پيچيدهترين و پردامنهترين مسائل جوامع شهري در جهان است. در حال حاضر يك ميليارد نفر از ساكنان كره خاكي را حاشيه نشينان شهرها تشكيل ميدهند و دولتهاي زيادي با اين مساله دستوپنجه نرم ميكنند. ايران بيش از 50 سال است كه با اين موضوع مواجه است و تاكنون هيچ گونه اجماعي براي رويارويي با آن در سطح سياستگذاري ملي چه پيش از انقلاب و چه پس از آن حاصل نشده است. رويكردهاي متفاوتي براي مواجهه با اين پديده وجود دارد و بهكار گرفته شدهاند. اينها از رويكردهاي مبني بر تراشيدن زمين و تخريب تمامي اين سكونتگاهها گرفته تا رويكردهاي امنيتي مبتني بر مجرم بودن حاشيهنشينان و جرمخيز بودن سكونتگاههاي آنان را شامل ميشوند. از سوي ديگر رويكردهاي حمايتي و تحت پوشش قراردادن اين افراد نيز وجود دارد كه از قضا در ايام انتخابات اوج ميگيرد. اما هيچكدام از اين رويكردها به مساله اصلي آنان نزديك نميشوند. مساله اصلي آنان هويت، به رسميت شناختهشدن و بازگشت به اجتماع است. وقتي آنان به رسميت شناخته شوند، آنگاه امكان جلب و جذب در جامعه و خلق ارزش افزوده و انباشت سرمايه اجتماعي و مادي را خواهند يافت. آنان نه مهجورند كه نياز به قيم و نه بيگانهاند كه نياز به مراقبت داشته باشند. آنان دقيقا شهروندان همين كشورند با تمام حقوق و مسووليتهاي ناشي از شهروندي. البته به دليل شرايط فقر محيطي كه دارند، نيازمند توجه و حمايت بيشتر هستند، باز نه به عنوان متكدي و نه به عنوان بيسرپرست، بلكه به عنوان دريافت تبعيض مثبت جهت جبران عقبماندگي و پركردن فاصله طبقاتي ايجاد شده بين اين سكونتگاهها و ساير شهرها. بنابراين، رويكرد اصلي ما رويكرد انضمام حاشيه به متن است به نحوي كه حاشيهاي باقي نماند و همه جزيي از متن باشند. سياست ما، مطلقا عدم طرد (exclusion) و جذب و انضمام مطلق (inclusion) است. گفتن اين سخن ساده است ليكن، عمل كردن به آن بسيار سخت. سختي آن هم از اينجا ناشي ميشود كه تمام نظام ديوانسالاري ايران از بالاترين سطوح گرفته تا مركز تا پايينترين سطوح در شهرستانها و همچنين از قوه مجريه گرفته تا ساير قوا، در برابر چنين سياستي مقاومت دارند. سياست عدم مشروعيت بخشي يا حتي بيتصميمي تاريخي سياستي است كه بيش از پنجاه سال است همگان به آن خو گرفتهاند و تغيير آن با مشكل جدي مواجه است.