روشنفكر دردمند
شريعتي را از اين حيث دردمند خواندم كه دكتر شريعتي مثلا ساعت 8 شب در حسينيه ارشاد برنامه داشت، ساعت 10 ميآمد و شروع به صحبت ميكرد تا ساعت 1 بامداد حرف ميزد. شنوندگان هم كه در حسينيه ارشاد بالا و پايين نشسته بودند، روي صندلي ميخكوب شده بودند. اما گاهي گله ميكردند كه چرا اينقدر نامرتبي و چرا دير ميآيي، چرا بيشتر از وقت خودت صحبت ميكني؟ شريعتي پاسخ ميداد: من بيماري هستم كه مينالم، مگر ميشود به بيمار گفت چقدر بنال و ناليدنت بايد چقدر باشد. سخنان من از سر درد است. دردي دارم كه اين سخنان را ميگويم. اگر در آن تكرار ميبينيد، يا حتي اگر در آنها تناقض ميبينيد، مقصر درد است.