مساله هستهاي، برجام و بايستههاي حضور موثر ايران در عرصه بينالمللي
رضا زبيب
كارشناس ارشد امور بينالمللي
برجام به عنوان فرجام بحران هستهاي ميان ايران و چند كشور غربي، سندي است كه از روز اول در اختيار همگان بوده و هركسي از ظن خود در مورد آن اظهارنظر كرده است. پيامدهاي اين توافق هم در مقاطع زماني مختلف، از زمان نهايي شدن سند ميان طرفين تا اجرايي شدن آن و برخورد متفاوت دولت جديد امريكا با اين توافق، آشكارا در معرض ديد و قضاوت افكار عمومي و ناظران و تحليلگران بوده است. نقد تخصصي و انتقاد سازنده عنصري ارزنده در يك نظام مردمسالار است كه به بهبود امور در حيات سياسي و اجتماعي كمك ميكند. اين نوشته در پي واكنش سلبي يا ايجابي به نقدهاي مطرح شده در مورد برجام نيست، همچنان كه بنا ندارد به ارزيابي محتوايي برجام بپردازد. اما در دومين سالگرد توافق هستهاي، بازخواني خاستگاه مساله و استنتاج درسهاي قابل بهرهبرداري از برجام ميتواند كمك موثري به درك بهتر چرايي اين توافق كند.. اين امر به نوبه خود يك تمرين نظري - كاربردي براي تعامل با مسائل مشابه در روابط خارجي و برداشتن گامهاي بزرگ در ديپلماسي كشور مفيد خواهد بود. ديدگاههاي نويسنده در مورد برجام پيش از اين در مقالهاي با عنوان «جستاري در منطق و فرامتن برجام» تبيين شده است. در نوشته حاضر پرسش اين است كه چرا و چگونه برنامه صلحآميز هستهاي ايران تبديل به يك مساله و بحران شد تا به برجام برسد؟ فراتر از دادهها و ستاندههاي قراردادي، برجام چه پيامها و پيامدهاي كلاني داشت و دارد؟ و نهايتا اينكه بحران هستهاي چه درسهايي براي تعامل بهتر جمهوري اسلامي ايران با محيط بينالملل دارد تا هزينههاي خود در اين محيط را كاهش داده و سود خود را بيشينه سازد؟ نگارنده مايل است پيش از ورود به بحث تاكيد كند كه اختلاف جمهوري اسلامي ايران با امريكا يك اختلاف ماهيتي و هويتي است كه ريشه در رويارويي دو گفتمان انقلاب اسلامي و ليبرالدموكراسي دارد و مسائلي مانند هستهاي، حقوق بشر، تروريسم و... صرفا نمادهاي موردي از اين مشكل كلان است. اين واقعيت، صورت مساله ميان طرفين را از يك اختلاف يا رقابت متعارف فراتر برده و لذا جايگاه اين اختلافات موردي را هم از اختلافات متعارف ميان كشورها، به بهانههايي تغيير ميدهد كه امريكا براي آسان كردن راه خود در ميدان اصلي رويارويي با نظام جمهوري اسلامي ايران به آنها متوسل ميشود. به سخن ديگر، اينگونه مسائل صرفا بهانههاي امريكا براي پيشگيري از حركت نظام و ملت ايران در مسير پيشرفت تاريخي گفتماني است كه با تاسيس نظام جمهوري اسلامي ايران در روابط بينالملل آغاز شده است. اين واقعيت، پيامدهاي هنگفت و فراواني دارد كه در ادامه به آن خواهيم پرداخت.
مساله هستهاي چگونه شكل گرفت؟
به گواه تاريخ، دستيابي به دانش و فناوري هستهاي از اهداف ديرين ملت ايران در تاريخ معاصر بوده و تلاش همهجانبه در اين مسير بيش از نيم قرن پيشينه دارد. در دوره پيش از انقلاب، كشورهاي غربي و از جمله امريكا نقش اساسي در ساماندهي و عملياتي كردن اين خواسته داشته كه جزييات آن بارها گفته شده و از تكرار آن خودداري ميشود. اما از آنجايي كه دانش هستهاي يك مقوله استراتژيك است، اين كشورها پس از انقلاب اسلامي سياست خود را در برابر خواسته مردم ايران كاملا تغيير دادند. در واقع اين روند از توقف اجراي تعهدات قراردادي كشورهايي مانند آلمان براي ساخت نيروگاه هستهاي بوشهر آغاز شد و با سكوت كشورهاي غربي در برابر بمباران تاسيسات اين نيروگاه توسط رژيم صدام ادامه يافت و تحريمهاي دوجانبه، اروپايي و شوراي امنيت هم در واقع صرفا ادامه اين رويكرد به شكل ديگر و البته متناسب با دستاوردهاي روزافزون هستهاي ايران بود كه به بهاي خون شهداي هستهاي به دست آمد. صرف نظر از وضعيت يادشده كه در واقع منشا اصلي مساله بوده است، به لحاظ فني و از نگاه داخلي نيز مسائلي مانند برخي غفلتها، كمتوجهي به توصيههاي كارشناسان و متخصصان امر، كاستيها در روابط ميان نهادهاي ذيربط براي توافق در مورد چگونگي پيشبرد ابعاد حقوقي - بينالمللي موضوع و شناخت از محيط بينالمللي نيز عملا فرصت بيشتري براي فشار طرف مقابل فراهم كرد. هدفگذاري درست بود اما راهكار و الزامات حقوقي، ديپلماتيك و به ويژه سياسي متناسب با اين هدف تدارك نشده بود. در مقاطعي و تا اندازه زيادي تصور بر اين بود كه ميشود برنامه هستهاي را به دور از ساير ابعاد سياست خارجي و با ناديده گرفتن شرايط محيط پيراموني پيش برد. در مسير بحراني شدن مساله هم، گروهي دايم و موكد تكرار ميكردند كه زيادهخواهي طرف مقابل صرفا تهديدهاي توخالي است، كاري نميتوانند بكنند و اگر بكنند هم اتفاقي نميافتد و... اما تجربه عيني شرايط متفاوتي را نشان داد و اين برداشتهاي غيرحرفهاي عملا به شكلگيري بحران هستهاي كمك كرد. نهايتا هرچند كه برنامه هستهاي با تلاش معجزه آساي دانشمنداني مانند شهيد شهرياري به خوبي پيش ميرفت و جمهوري اسلامي ايران نيز از ابتداي شكلگيري مساله هرگز حل مسالمتآميز مساله را رد نكرده بود، اما سوء نيت طرف مقابل و كاستيهاي داخلي وضعيتي ايجاد كرد كه طرف مقابل با تلاش و هزينه ديپلماتيك نه چندان زيادي توانست يك بحران با كسب راي لازم براي تصويب قطعنامهها در آژانس بينالمللي انرژي اتمي و شوراي امنيت از يكسو و ايجاد يك فضاي مسموم بينالمللي از سوي ديگر، يك بحران ساختگي ايجاد كرده و از اين راه، روابط خارجي ايران را به گروگان بگيرد.
پيامها و پيامدهاي برجام:
برجام مانند هر توافق بزرگ چندجانبه و فراتر از جزييات قراردادي كه شامل توافقات مندرج در متن اين سند است، در برگيرنده پيامها و پيامدهايي به عنوان عناصر ضمني توافق است. برجستهترين اين پيامها و پيامدها را ميتوان اينگونه برشمرد:
پيامهاي ضمني برجام:
ورود جمهوري اسلامي ايران به مذاكرات منتهي به برجام در شرايطي محقق شد كه حدود نيم قرن از تلاش ملي براي دستيابي به فناوري هستهاي و تحقق اين هدف بزرگ و تاريخي ملت ايران را به عنوان پشتوانه خود داشت و بيش از يك دهه از بحران ساختگي هستهاي نيز گذشته بود. ورود به مذاكره و دستيابي به برجام در اين شرايط، پيامهاي نانوشته در بر داشت. مهمترين اين پيام را ميتوان اين موارد دانست:
۱- جمهوري اسلامي ايران به عنوان يك نظام مستقل و متكي بر مردم كه الگوي نوين مردم سالاري ديني را به دنيا معرفي كرده است، با برخورداري از همه عناصر كليدي مادي و معنوي قدرت، به افقهاي بلند و مسالمتآميزي در هر دو عرصه ابزار و روشهاي حيات ملي و بينالمللي ميانديشد. برنامهريزي براي دستيابي به فناوري هستهاي و توسل به مذاكرات ديپلماتيك براي حل بحران ساختگي ايجاد شده پيرامون آن، يكي از نمادهاي اين افق بلند است. تراز گفتماني و عملكرد جمهوري اسلامي ايران اعم از اينكه گفتمان سياسي باشد يا دستيابي به يك فناوري برجسته مانند هستهاي، در حد جهاني است و اين رويكرد بدون ترديد به اقدامات و ابتكارات بزرگ ديگري خواهد انجاميد.
2- اين نظام با وجود همه فشارها در چهار دهه گذشته، از ظرفيت شايستهاي براي مديريت پروژههاي استراتژيك مانند دستيابي به فناوري هستهاي در چشماندازي كه براي خود ترسيم كرده، برخوردار است. موفقيت در دستيابي به فناوري هستهاي و اثبات ماهيت صلحآميز آن از طريق برجام عملا نشان داد كه جمهوري اسلامي ايران در پرتو اين ظرفيت ميتواند فشارهاي همهجانبه امريكا را مديريت كرده و چنين پروژههايي را در هر دو عرصه فني و ديپلماتيك با موفقيت به سرانجام برساند.۳- بيش از يك دهه مقاومت در برابر فشارهاي همهجانبه امريكا و برخي كشورهاي غربي نشان داد كه نظام جمهوري اسلامي ايران در اين مسير تاريخي پيشرفت، از حمايت كامل مردم براي دستيابي به اهداف بزرگ از جمله فناوري هستهاي برخوردار است. نظرسنجيهاي منابع غربي و حتي امريكايي بارها اين واقعيت را تاييد كرد. بدون ترديد اين رابطه كم نظير ملت و نظام كه آخرين بار در مشاركت ۷۳ درصدي در حماسه ملي انتخابات رياستجمهوري سال جاري تكرار شد، راه را براي برداشتن گامهاي بزرگتر فراهم ميآورد؛ 4- نظام جمهوري اسلامي ايران برخلاف ادعاي دشمنانش، اهل مذاكره و مصالحه خردمندانه است و در روابط خارجي خود از اين منطق پيروي ميكند. به ديگر سخن، اين نظام به موازات توان پيشبرد اهداف كلان، از خرد و بلوغ سياسي كافي براي حل و فصل مسالمتآميز بحرانها برخوردار است و به ظرفيت كارگزاران خود در تعامل با مجموعه كشورهاي مدعي قدرت براي پيشبرد و حل و فصل مسائل ويژه از جمله هستهاي اعتماد دارد. چالش بينظير هستهاي با فشار تحريمهاي - به ادعاي هيلاري كلينتون، وزيرخارجه وقت امريكا - فلجكننده و تهديد فصل هفتم منشور ملل متحد، آزمون بينظيري بود كه موجب واكسينه شدن هر دو ظرفيت فني و ديپلماتيك نظام در برابر هر طرحي براي فشار به جمهوري اسلامي ايران شد. ۵- اشارههاي مكرر مقام معظم رهبري به وضعيت جاري برجام، واكنشهاي اخير هيات نظارت بر اجراي برجام به اقدامهاي مغاير برجام توسط امريكا، پيگيري دايم دستگاههاي ذيربط براي اجراي هرچه بهتر توافق در ارتباطات ديپلماتيك و استمرار حساسيت افكار عمومي نسبت به اين مهم نشان ميدهد برجام از نظر دولت و ملت ايران يك امر پايان يافته نيست بلكه يك تجربه جاري براي آزمايش امكان كاهش هزينههاي طرفين از ناحيه سياستهاي نادرست طرف غربي و احيانا امكان كاهش بياعتمادي ملت ايران به امريكا است. همه اسناد و شواهد از جمله شش گزارش آژانس بينالمللي انرژي اتمي پايبندي جمهوري اسلامي ايران به اين توافق را تاييد كرده است. در اين شرايط، موفقيت طرفين در دستيابي به هدف مهم كاهش هزينهها و افزايش منافع ناشي از تعامل در پرتو برجام، مستلزم پايبندي طرف مقابل است و ديگر بازيگران ذينفع هم در تضمين موفقيت اين توافق مسووليت روشني دارند.
پيامدهاي برجام:
برجام دو دسته پيامد براي كشور داشت. دسته اول طبعا همان محورهاي توافق در مورد توقف اجراي تحريمهاي مرتبط با مساله هستهاي در عرصههاي بينالمللي، اروپايي و دوجانبه بود. به نظر ميرسد دو نكته مورد اجماع در مورد اين پيامد وجود دارد؛ اول اينكه توقف اجراي اين تحريم گشايش قابل توجهي براي اقتصاد كشور ايجاد كرده و دوم اينكه طرف مقابل و به ويژه امريكا به صورت شايسته و بايسته به تعهدات خود عمل نكرده لذا ضرورت پيگيري مستمر و قاطع براي اجراي كامل تعهدات طرف مقابل اجتنابناپذير است. دسته دوم اما، پيامدهايي است كه در انظار عمومي كمتر ديده ميشود اما در يك نگاه حرفهاي و بلندمدت، اهميت آنها به نوعي بيشتر از دستاوردهاي مستقيم و قراردادي برجام است. موضوع هستهاي به خاطر ظرفيت امنيتياي كه داشت، توسط امريكا به فرصتي براي تهديدانگاري و سياهنمايي همهجانبه جمهوري اسلامي ايران تبديل شد و اروپا نيز به دلايلي چارهاي غير از پيروي از رويكرد امريكايي نداشت. در پرتو اين شرايط، كشورها بعضا حتي برخلاف درك و ميل خود قادر به تعامل با ايران نبودند و در اين مسير حتي ناچار ميشدند از منافع متعارف خود نيز چشمپوشي كنند. اين وضعيت از آن جهت اهميت دوچندان داشت و همچنان دارد كه ديپلماسي بينالملل در دوره كنوني انتقالي روابط بينالملل به خاطر سرعت بالاي تحولات، به عرصه ارتباطات و ائتلافهاي سريع، موقت و موضوعي تبديل شده است. جمهوري اسلامي ايران قدرتي فعال و موثر در منطقه بود و هست اما سياه نمايي و تهديدانگاري امريكا مانع از بروز و نمود اين ظرفيتهاي اين قدرت در تحولات منطقه و روابط بينالملل شده بود. برجام با خلع سلاح امريكا در اين عرصه، راه را براي همكاري با جمهوري اسلامي ايران در عرصه بينالمللي باز كرد. به ديگر سخن، برجام راه نقد شدن قدرت ايران و تبديل اين قدرت به اقتدار منطقهاي و بينالمللي را براي كشور فراهم كرد. اگر ملاحظه ميشود كه در اجلاس اخير گروه ويژه اقدامات مالي (FATF) حتي تلاش مشترك امريكا، عربستان، رژيم صهيونيستي و حاميان آنها نتوانست موجب بازگشت اقدامات تقابلي اين نهاد با ايران بشود و اتحاديه اروپا همراه با جمع قابل توجهي از كشورها در كنار ايران قرار گرفتند يا دولت ترامپ با وجود افراطيترين و ضدايرانيترين چهرهها در بالاترين سطوح آن نتوانسته است اقدامي عليه برجام انجام دهد؛ به خاطر شرايط و فضاي مناسبي است كه برجام براي ديپلماسي جمهوري اسلامي ايران فراهم كرده است. ترديدي وجود ندارد كه ايثار رزمندگان و خون شهداي بزرگوار حرم پشتوانه بينظير كشور از جمله در ديپلماسي مديريت بحران سوريه است ليكن بايد پذيرفت كه شرايط بينالمللي تحميل شده بر كشور پيش از برجام مجالي براي ابتكاراتي مانند فرآيند مذاكراتي آستانه به منظور كمك به حل مساله سوريه فراهم نميكرد، همانگونه كه مقابله با سياستهاي ضد محور مقاومت در مذاكرات ژنو هم به خاطر غيبت ايران عملا مقدور نميشد.
درسهاي مساله هستهاي:
1- پايداري در اهداف بزرگ: به احترام بردباري و پايداري ملت ايران در دستيابي به هدف ملي تسلط بر فناوري هستهاي، نويسنده مايل است نخستين درس اين مساله را « مقاومت و پايمردي » عنوان كند. بدون ترديد نظام غربي حاكم بر مناسبات بينالملل هرگز اجازه نميدهد فناوريهاي پيچيده و حساس در اختيار جمهوري اسلامي ايران به عنوان نظام مستقل و پيشگام در گفتمان غيرغربي قرار گيرد. بر اين اساس با اطمينان ميتوان گفت ملت ايران آخرين ملتي بود كه حق غنيسازي را به صورت رسمي و در يك فرآيند مذاكراتي بينالمللي به دست آورد بدون اينكه امتياز سياسي استراتژيكي به رقيب داده باشد. اين دستاورد مهم تاريخي در پرتو هدفگذاري بلند ملي، مقاومت مردم و البته درايت رهبري معظم نظام به دست آمد. اين درس بزرگ در پيگيري ساير اهداف مشابه بايد در برابر چشمان ما باشد.
۲- توازن در استراتژي ملي: عدم توجه شايسته به ضرورت تناسب و موزون بودن اهداف و حركت كشور در عرصههاي مختلف از كاستيهايي بود كه در مسير چالش هستهاي براي كشور مشكلساز شد. منشا بخش قابل توجهي از مواضع در مورد مساله هستهاي در دوره گذشته و انتقادات به برجام اين بود كه مساله هستهاي و برجام را با نگاهي مكانيكي و ايستا (استاتيك) و با انتزاع آن از افق بلند حيات حركت نظام، معادله كلان مسائل مهم كشور و منظومه سياست خارجي كشور نگريسته و ارزيابي كردهاند. دستيابي به فناورهايهاي استراتژيك از جمله هستهاي، امري به مراتب فراتر از يك تحول صرفا فني و فناورانه بوده و رويدادي بزرگ است كه تراز بينالمللي هر ملت را تغيير ميدهد لذا حتما بايد در تصوير كلان پيشرفت كشور ديده شود تا تاثير آن بر كل معادلات و مسائل استراتژيك نظام در اين افق ديده و تحليل شود. بدون ترديد رويارويي ما با گفتمان حاكم در جهان به خاطر ريشه ماهوي و گفتماني كه دارد، اجتنابناپذير است اما اين امر و مناسبات ما با جهان خارج ميتواند و بايد به دور از احساسات، با برخوردي مسوولانه و نگاهي كلان و بلندمدت به اهداف بزرگ نظام مديريت شود.
3- پيوستهاي سياسي و حقوقي: حركتهاي بزرگ در تاريخ يك ملت به طور طبيعي الزامات خاص خود را دارند و بدون تامين الزامات مربوطه، دستيابي به اينگونه اهداف، ممتنع يا دستكم پرهزينه ميشود. دو مورد بزرگ از الزامات حركت در مسير هستهاي شدن، ضرورت پيشبيني پيوستهاي حقوقي و سياسي چنين هدف و برنامهاي بود. به ديگر سخن و به موازات تلاش دانشمندان هستهاي، لازم بود از ابتداي كار و به موازات تعريف و پيگيري برنامه هستهاي، تمهيدات لازم براي مجهز كردن كشور به يك تيم برجسته حقوقي و مسلط به فرآيندهاي حقوقي - اداري آژانس بينالمللي انرژي اتمي انديشيده شود تا از در رويارويي با شكلگيري مساله هستهاي بتوانيم با پاسخهاي فني و به هنگام به پرسشهاي آژانس بينالمللي انرژي اتمي، اگر امكان پيشگيري از بحران نبود، حداقل ميتوانستيم رسيدن به نقطه بحران را به تاخير بيندازيم. انسجام يافتن بخش حقوقي تيم مذاكرهكننده هستهاي تحول مثبتي بود كه در اين فرآيند شكل گرفت اما نگارنده با درك اين مهم كه جمهوري اسلامي ايران در مراحل آغازين برنامه صلحآميز هستهاي خود قرار دارد، چند سال است كه پيشنهاد تاسيس دورههاي تحصيلات تكميلي در دانشگاههاي كشور با عنوان «حقوق بينالملل هستهاي» را مطرح كرده كه اميد است به صورت جدي مورد توجه قرار گيرد. مهمتر از الزام حقوقي، پيوست سياسي بود تا جايگاه اين جهش استراتژيك را در منظومه سياسي و سياست خارجي كشور تعريف كند. بعد خارجي اين موضوع عمدتا معطوف به كيفيت ارتباطات سياسي ما با ساير كشورها و به ويژه همسايگان است. احترام، درك، اعتماد و وابستگي متقابل از جمله در حوزه منافع مشترك؛ عناصري است كه در اين زمينه تعيينكننده هستند. جمهوري اسلامي ايران هميشه روابط خارجي خود را بر اساس حسن نيت و همكاري پيش برده است ليكن دانش و تجربه سياسي ميگويد تصوير و برداشتي كه سخنان و رفتارهاي مقامات ارشد يك كشور براي ديگر كشورها ايجاد ميكند (يا Perception به زبان دانشگاهي)، پيامدهاي تعيينكنندهاي در تعيين واكنش و كيفيت همكاري كشورها خواهد داشت. سياست و سياست خارجي كشوري كه در پي اهداف بلندي است، بايد به گونهاي حركت كند كه در پيشبرد يك برنامه بزرگ و استراتژيك ملي مانند هستهاي شدن بتواند حمايت قابل توجهي در سطح بينالمللي كسب كند. اين امر از جمله به آن دليل اهميت دارد كه فرآيند كار در ديپلماسي چندجانبه بينالمللي از جمله آژانس بينالمللي انرژي اتمي و شوراي امنيت و... بر اساس راي نسبي كشورهاي عضو ميچرخد لذا هدايت خردمندانه كنش و واكنشهاي سياسي و سياست خارجي موجب خواهد شد كشور مربوطه بتواند در رويارويي ديپلماتيك در محيط بينالمللي، كاستيهاي احتمالي حقوقي - اداري را با ظرفيتهاي حوزه ديپلماتيك جبران كند. تجربه هستهاي شدن آرژانتين و برزيل، صرف نظر از همه تفاوتهايي كه در قياس اين كشورها با تجربه ايران وجود دارد، قابل توجه است. اين دوكشور مسير هستهاي شدن را پيمودند و موضوع به آژانس بينالمللي انرژي اتمي هم منتقل شد ليكن درك متقابل موجود ميان دوكشور كمك تعيينكنندهاي در پيشگيري از تشديد تنش و تبديل آن به بحران كرد ضمن اينكه هيچ كشور ديگري نيز در منطقه بصورت جدي با هستهاي شدن اين دوكشور مقابله نكرد. در دوره چالش هستهاي غرب با جمهوري اسلامي ايران، تجربه نشان داد كه نه تنها پيوست سياسي مورد نياز براي اين برنامه در حد كفايت وجود نداشت بلكه متاسفانه از بديهيات آن هم به دور بوديم. وجود چنين پيوستي به عنوان يكي از الزامات مهم در گذار از اين مسير سخت ميتوانست از بسياري رفتارها و گفتارهاي غيرضروري و هزينهساز در محيط بينالمللي پيشگيري كند. اجمالا، تجربه هستهاي نشان داد كه داشتن يك هدف مشروع و توان فني دستيابي به آن، شرط لازم پيشرفت در آن حوزه است اما حتما شرط كافي نيست و پيمودن چنين مسيري در دنياي معاصر مستلزم تمهيد الزامات كليدي ديگر در هر دو حوزه سياست داخلي و خارجي است. بيتوجهي يا كمتوجهي به اين معني ميتواند به همان نسبت براي كشور هزينه ايجاد كند و اين يك درس بزرگ است كه بايد مد نظر باشد.
4- هزينهساز بودن سياستزدگي: روابط خارجي يك ملت و به ويژه ديپلماسي بينالمللي، حوزهاي كاملا تخصصي است. مراد از اين سخن، انحصاري بودن اين حوزه به افراد خاصي نيست و بدون ترديد نقد و توصيه هر صاحب نظري كه از دانش و تجربه كافي برخوردار باشد ميتواند به پيشبرد امور در اين حوزه كمك كند اما تجربه نشان داد كه سياست زده كردن مسائل حساس اين حوزه و ناديده گرفتن توصيههاي كارشناسان با تجربه سازمانهاي ذيربط كشور صرفا و برخلاف نيت كساني كه با ورود غيرتخصصي خود باعث سياست زدگي موضوع ميشوند، نهايتا موجب كمك به دشمنان براي ايجاد بحرانهاي مصنوعي و افزايش هزينههاي سياست خارجي ميشود.
۵- افراط و تفريط: در ارزيابي برجام و تعامل با آن هم متاسفانه تجربه تلخ افراط و تفريط تكرار شد و طيفي از عناوين از عصاي جادويي تا زهرجام به اين توافق اطلاق شد! در آستانه دهه چهارم از عمر پربركت انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي ايران، اين قاعده بايد در سپهر ملي و براي صاحبان بلندگوهاي سياسي و رسانهاي به خوبي تبيين و پذيره شود كه هرسخني در اين عرصه حساس، محاسبه ميشود و بها دارد و قطعا هيچ سخني رايگان نيست لذا نبايد به گونهاي رفتار شود كه سود سخنان غيرمسوولانه براي شخص و زيان آن متوجه كشور و نظام باشد. حكم الهي در قرآن كريم روشن است: اعدلوا هو اقرب للتقوي (مائده/۸) . بهترين راه براي حفظ ميانهروي، بهرهگيري از نظرات كارشناسي و به ويژه كارشناساني است كه در حوزه مورد نظر صاحب تجربه هستند. شناسنامهدار شدن جايگاهها در سياست كه اين روزها سخن آن از چهرههاي با تجربه شنيده ميشود و بايد به فال نيك گرفت، موجب كاهش اين رفتارهاي هزينه ساز خواهد بود.
۶- ثبت درسها و تجارب فني برجام: صرف نظر از درسهاي فرامتني، برجام به عنوان يك سند خاص و نتيجه چند سال مذاكره توسط چند تيم متفاوت است. از سوي ديگر مذاكرات سه ساله منتهي به برجام در شرايط خاصي از اداره امور كشور انجام شد بنابراين، فرآيند مذاكرات و سند نهايي حتما دربرگيرنده درسهاي فني، ديپلماتيك و سياسي فراواني در همه ابعاد آن است. تدوين و ثبت اين درسها توسط نهادهاي دخيل در فرآيند مذاكرات برجام، بخشي از مسووليت حرفهاي اين نهادهاست كه انشاءالله به صورت شايستهاي مدنظر آنها خواهد بود.